چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۶:۳۰
62 سال پس از کودتا دست نوشته‌های خلیل ملکی در «درس 28 مرداد» منتشر شد/ وقتی کارد به استخوان مصدق و همکارانش می‌رسید!

خلیل ملکی با نوشتن کتاب «درس 28 مرداد: از لحاظ نهضت ملي ايران و از لحاظ رهبران خائن حزب توده» در سلک معلم و محقق تاریخ نمی‌توانست خدعه حزب توده را در جریان کودتای 28 مرداد نادیده بگیرد، از این رو دست به نوشتن چنین کتابی زد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، کتاب «درس 28 مرداد: از لحاظ نهضت ملي ايران و از لحاظ رهبران خائن حزب توده» تالیف خلیل ملکی به بررسی نقش این حزب در جریان کودتای 28 مرداد می‌پردازد.

کتاب دارای سیزده فصل است که «مقدمه»، «ادعانامه بر علیه کمیته مرکزی حزب توده(از طرف اعضاء و مسئولین حزب)»، «ایران و سیاست بزرگ جهانی»، «نهضت ملی ایران در مقابل قدرت‌های بزرگ جهان»، «ستون فقرات سیاست بعد از جنگ شوروی که تعیین کننده خط مشی حزب توده در مسئله نفت و نهضت ملی ایران بود»، «تبلیغ برای صلح بین دول بزرگ و تشکیل جبهه واحد برای خدمت به ستاد زحمتکشان جهان»، «هدف نهضت ملی متناقض یا هماهنگ با سیاست جهانی شوروی است؟»، «اعتراف سران حزب توده به اشتباه خود دروغ است، آنها مطابق اصیل‌ترین اصل استالین رفتار کرده‌اند»، «آیا دکتر مصدق مطابق ادعای توده‌ای‌ها در مقابل آمریکا و دربار سازشکار بود؟»، «لیبرالیسم دولت نهضت ملی»، «جبهه واحد ضد استعمار»، «تکامل حوادث از 30 تیر تاریخی تا کودتای 28 مرداد» و «آیا واقعه 28 مرداد قابل اجتناب بود؟» بخش‌های کتاب را تشکیل می‌دهد.

پایان‌بخش کتاب نیز شامل پیوستی با نام «درباره 28 مرداد»، تصویر نمونه‌هایی چند از متن اصلی و فهرست اعلام است.

حزب توده؛ انقلابی نمای ضدانقلابی

در پشت جلد کتاب درباره اهمیت واکاوی جریان‌هایی که منجر به کودتای 28 مرداد شد، می‌خوانیم: «فروپاشی نهضت ملی شدن صنعت نفت در روزهای پایانی مرداد 1332، نقطه عطفی بود در تاریخ معاصر ایران، نقطه عطفی که بیشتر درمورد زمینه‌های شکل‌گیری و بازیگران آشکار و نهانش بحث و بررسی شده است تا جنبه‌های دیگری چون امکان اجتناب از آن پیشامد در صورت اتخاذ راه و روشی دیگر از سوی رهبری نهضت. کتاب درس 28 مرداد از لحاظ نهضت ملی ایران و از لحاظ رهبران خائن حزب توده به قلم خلیل ملکی که اینک برای نخستین بار منتشر می‌شود،‌ سعی و تلاشی است از سوی رهبر یکی از مهم‌ترین نیروهای هوادار نهضت ملی‌ ـ حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم)ـ در ارزیابی کودتای 28 مرداد از منظر پیش گفته.»

در یادداشت دبیر مجموعه کتاب‌های منتشر شده از سوی نشر پردیس دانش، کاوه بیات درباره علت نوشتن این کتاب از سوی خلیل ملکی، یکی از نظریه‌پردازان عرصه سیاسی ایران عصر پهلوی می‌نویسد: «خلیل ملکی به رغم تمام گرفتاری‌های آن دوره، از جمله سپری کردن یک دوره کم و بیش یک‌ساله حبس بعد از 28 مرداد، بر آن شد حتی برای دفاع از نهضت ملی و رد ایرادهای حزب توده هم که شده باشد، مطلبی بنویسد. بخش اعظم آن دوره حبس در قلعه فلک الافلاک و در نوعی مصاحبت تحمیلی و آزارنده با تعدادی از توده‌ای‌ها گذشت و به گونه‌ای که از یادداشت‌های خلیل ملکی از آن ایام برمی‌آید، نطفه این بحث و جدل سیاسی از دل‌ رشته مباحثی درآمد که در این دوره میان او و توده‌ای‌ها جریان داشت.» (ص 10)
 
در همین قسمت در اشاره به شالوده سخنان ملکی آورده است: «یکی از مهمترین بخش‌های کتاب درس 28 مرداد در آن قسمت است که در انتهای رساله به نقد سیاست‌های حزب توده در دمیدن به آتش کینه و رویارویی اختصاص یافته است. در حالی که حزب توده رنج و مصیبتی را که دامنگیر اعضاء و هوادارانش شده بود، نوعی سرمایه سیاسی تلقی می‌کرد ملکی تأکید داشت که «... با اتخاذ وسائل مسالمت‌جویانه اجازه نمی‌دهیم حتی تبسم یک طفل معصوم، اشک یک زن جوان و یا مادر پیر و یا رنج مشقت هزاران هزار خانواده کارگران بی‌سرپرست شده فدای مبارزات انقلابی نمای ضدانقلابی گردد...» (ص 18)

معلم و محقق تاریخ که خدعه حزب توده را نادیده نگرفت!

این کتاب با مساعدت و همکاری دکتر کمال قائمی منتشر شده، در شرح اتفاقی که برای انتشار این اثر سپری شد، به قلم قائمی با عنوان «سرگذشت تدوین این کتاب» آمده است: «ملکی که از اصل استالینی نگاه بر ملیت‌ها آگاه بود، در سلک معلم و محقق تاریخ نمی‌توانست این خدعه حزب توده را نادیده بگیرد. او می‌دانست که در آن زمان و زمان‌هایی دیرتر چاپ آن کتاب ممکن نبود. او برای تاریخ و برای نسل‌های بعد می‌نوشت. برخلاف تهمت‌هایی که به این مرد کم‌توقع و خاضع و صادق و صریح‌اللهجه می‌زدند،‌ او علاقه‌ای به پست و مقام نداشت. مخالفت‌ها و انتقادهای او از روی پرنسیپ علمی بود که هیچ‌گاه با جواب علمی مواجه نگردید. ملکی علاقه و امید به نهضت ملی و علاقه خاص به دکتر مصدق می‌داشت اما از تندترین انتقادهای حضوری و نشر انتقادهای علمی و عملی از رهبری نهضت و دولت مصدق کوتاه نمی‌‌آمد. در حقیقت تفاوتی که او برای رهبری حزب توده و نهضت ملی قائل بود آن بود که رهبری حزب توده را «دزد با چراغی» می‌دید که با سوءنیت و آگاهی علیه جبهه ملی و دولت ملی توطئه می‌کردند. سران جبهه ملی و دولت ملی حسن‌نیت داشتند ولی آگاه و دانا به تاریخ و سیاست روز نبودند بلکه با ساده‌لوحی، وجاهت‌طلبی می‌کردند.» (ص 28)

در مقدمه کتاب با اشاره به وقایعی که در طول کودتای 28 مرداد برای مصدق رخ داده، می‌خوانیم: «مصدق خانه‌خراب شد برای این‌که در این یک مساله مصمم بود که هرگز و به هیچ قیمتی در قطع نفوذ سیاسی و اقتصادی اجنبی سازشکاری و مماشات نکنند. آری، ما هم معتقدیم که نهضت به یک و یا چند شخص متعلق نیست، ولی شما درست به عکس این معتقدید و خیال می‌کنید با از بین بردن یک و یا چند شخص نهضت را از بین می‌برید. این فرضیه همیشگی جباران و غارتگران حقوق اجتماعی و انفرادی توده‌های بشری است. نهضت ملی ایران به آن یک یا چند نفر، به آن یک و هزار مرد دیگر برای این ارزش قائل است که آنها علی‌رغم پیچیدگی‌ها و مشکلات و نواقص راه و کار همواره نسبت به آرمان بزرگ ضداستعماری ملت ایران وفادار ماندند و از مرگ و حبس و بند و زنجیر نهراسیدند.» (ص 36)

کودتا را در نطفه خفه خواهیم کرد

ملکی در فصل نخست «ادعانامه بر علیه کمیته مرکزی حزب توده (از طرف اعضاء و مسئولین حزب)» قسمت‌هایی از نامه یکی از اعضای حزب توده را منعکس کرده و می‌نویسد: «یک هوادار نهضت توده‌ای ضداستعماری در نامه خود چنین نقل مطالب انتقادی از زبان «مردم بی‌طرف» می‌نویسد: «به ما می‌گویند در سال 1325 قدرت شما به منتها درجه رسیده و یک قسمت 5 میلیونی از کشور را نیز بدون معارض(!) در اختیار داشتید و همه‌اش می‌گفتید «مرگ هست، بازگشت نیست» ولی سرانجام به وجه مفتضحانه‌ای(!) «بازگشت» کردید و باعث مرگ 20 هزار آذربایجانی شدید و نام آن را برای خاطر «صلح جهانی» گذاشتید و این دفعه نیز جمعیت 120 هزار نفری را در خیابان‌ها رژه دادید و گفتید «کودتا را در نطفه خفه خواهیم کرد» و یا «کودتا را به جنگ ضد کودتا تبدیل می‌کنیم» ولی با وجود این‌که از تمام جزئیات کودتا به‌وسیله افراد باایمان خود اطلاع داشتید کوچک‌ترین اقدامی نکردید...» و در آخر می‌نویسد «راستی این سؤالات برای خود ما نیز مطرح می‌شود که چرا اوضاع ما این‌طور شد...»... (از صفحات 74 تا 76 رساله نامبرده) (ص 45)

انگلیس بازیگر میان دو بلوک شرق و غرب

«ایران و سیاست بزرگ جهانی» نام فصل دیگری از کتاب است که در آن درباره تغییر وضعیت قدرت در جهان می‌خوانیم: «اگر گفتیم که سیاست جهانی پس از جنگ اخیر ساده‌تر [و] قابل درک و فهم است، برای این است که قدرت‌های بزرگی مانند آلمان و ژاپن و ایتالیا و حتی به یک معنی فرانسه به‌عنوان قدرت‌های درجه اول وجود ندارند و کلیه دول نیرومند سابق به قدرت‌های درجه دوم و سوم تبدیل شده‌اند و خواهی نخواهی به دور یکی از این دو قطب آمریکا یا شوروی حلقه زده و دو بلوک معروف غربی و شرقی را به‌وجود آورده‌اند. تنها دولتی که وضع استثنایی دارد دولت انگلستان است که علی‌رغم ضعف اقتصادی و تولیدی خود،‌ به مناسباتی که خواننده خود توجه دارد، نقش نسبتا مهمی در این میان دارد و گرچه اصولا جزء بلوک غربی است،‌ ولی با بازی کردن بین آمریکا و شوروی می‌خواهد ضعف امپراطوری خود را جبران کند.» (ص 48)

در فصلی که «نهضت ملی و قدرت‌های جهانی» نام گرفته است در رابطه با نقش انگلیس در خوانش نهضت‌های مردمی در ایران آمده است: «از شروع نهضت ملی،‌ انگلستان سعی کرده است که رنگ و روغن توده‌ای به نهضت ملی ایران بزند، تا هم نظر افکار عمومی آمریکا و اروپا و  هم نظرات دولت آمریکا را برای سرکوبی نهضت ملی جلب کند. خوانندگان بدون کمک ما این سعی و کوشش دائمی انگلستان را به یاد خواهند آورد: این سعی و کوشش بریتانیا در اوایل نهضت ملی که ابهام در کار بود کم و بیش موفقیت داشت،‌ ولی خوشبختانه در نتیجه این‌که به‌وسیله رهبران حزب ما که به اصول و روش کار توده‌ای‌ها آشنایی کامل داشتند،‌ پرده از روی ابهام برداشته شد. در دوران اول نهضت ملی تا حدود سی‌ام تیر تاریخ این نیرنگ انگلستان رنگی نداشت. متأسفانه پس از سی تیر تا 28 مرداد سعی و کوشش بریتانیا برای زدن رنگ توده‌ای به نهضت ملی و نشان دادن اسناد و مدارکی در این مورد به آمریکا توأم با موفقیت گردید و سیاست آمریکا و پایگاه‌های اجتماعی آنان در هیئت حاکمه صددرصد با انگلستان و بر علیه نهضت ملی قیام و اقدام کردند.» (ص 54)

صلح پایدار برای همزیستی امپریالیسم و سوسیالیسم مطلق

فصل «تبلیغ برای صلح» با اشاره به حل مسالمت‌آمیز موضوع نفت آورده است: «اینها که جهان را از دو اردوگاه، یکی اردوگاه سوسیالیسم مطلق و دیگری اردوگاه امپریالیسم مطلق متشکل می‌دانند، آری، این انقلابیون دو آتشه حل تمام مشکلات ناشیه از تصادم این دو اردوگاه استثمارشونده و استثمارکننده را با وسایل مسالمت‌آمیز ممکن می‌دانند و به عنوان صلح بین پنج دولت بزرگ تمام نیروهای انقلابی جهان را برای ایجاد صلح پایدار برای همزیستی امپریالیسم مطلق و سوسیالیسم مطلق به کار می‌برند ولی از طرف دیگر این سربازان صلح پایدار مذاکرات دکتر مصدق و جبهه ملی را با آمریکا برای حل مساله نفت سازشکارانه تلقی کرده و حل مسالمت‌آمیز موضوع نفت را بین یک دولت کوچک با یک دولت بزرگ با استفاده از تناقضات جهانی غیرممکن و سازشکارانه تلقی می‌کنند، از طرفی افراد کمونیست را نوعی انقلابی بار می‌آورند؛ مثل این‌که امروز فردا باید انقلاب کمونیستی رخ دهد و از طرف دیگر صلح پایدار را تبلیغ می‌کنند مثل این‌که همزیستی سرمایه‌داری و سوسیالیسم برای زمان طولانی امکان‌پذیر است.» (ص 82)

در فصل «هدف نهضت ملی» ملکی درباره بینش و نگاه حزب توده به مبارزات دکتر مصدق می‌نویسد: «اتفاقی نیست که به تصویب رساننده منع مذاکرات درباره امتیاز نفت شمال به بیگانگان در آینده در عین حال قهرمان مبارزه با شرکت سابق نفت گردید. دکتر مصدق در دو جبهه می‌جنگید؛ به قول خود با «دو اقلیت منفور» که نماینده دو قدرت هستند که در ایران برای خود منافعی و حریم امنیتی قائل‌اند. این موضوع نیز برای درک این مساله قابل اهمیت است که حزب توده بنا به اعتراف صریح خود در همین رساله 28 مرداد لااقل تا سی‌ام تیر با جبهه ملی و نهضت ملی مبارزه کرده و دکتر مصدق و نهضت را عامل امپریالیسم آمریکا تلقی می‌کرد.» (ص 88)

مرکز متشکلی مانند گارد نهضت ملی

«اعتراف سران حزب توده» نام فصل دیگر از این کتاب است که با تشریح برخی نظریات اعضای حزب توده درباره جبهه ملی واحد برای مبارزه با استعمار آورده است: «در نشریه تعلیماتی شمار 12 مورخه 23 فروردین 1331، این حزب پیشاهنگ با وضوح تمام نشان می‌دهد که علی‌رغم ادعای امروز که می‌گویند به علت «عدم درک ماهیت طبقاتی بورژوازی ملی» با جبهه ملی همکاری نکردیم و مبارزه کردیم، معلوم می‌شود که آنها به این اصل صحیح که باید جبهه واحدی با تمام عناصر ضد استعماری به وجود آورد آشنا بودند، ولی از این اصل صحیح یک استفاده کاملا غلط و معکوس کردند؛ یعنی عوض این‌که با جناح انقلابی و طرفدار نهضت ملی همکاری کنند به اصطلاح همان نشریه لبه تیز حمله را متوجه اینها ساخته ولی با عناصر «محافظه‌کار و ارتجاعی» در راه منافع شوروی همکاری را اعلام داشتند.» (ص 98)

عنوان فصل دیگری از این کتاب «آیا دکتر مصدق سازشکار بود؟» نام دارد که با یک پرسش آغاز می‌شود و نویسنده در به چالش کشیدن نقش مصدق در مبارزاتش می‌نویسد: «اگر با شروع نهضت ملی در 30 تیر و 9 اسفند و 28 مرداد و پس از آن،‌ آمریکایی‌ها و دیگران با نهضت ملی مبارزه کرده‌اند و می‌کنند، این مبارزه در درجه اول از لحاظ سیاست داخلی ایران نیست؛ مثلا به این مناسبت تنها نیست که حزب توده در ایران نفوذ دارد و آمریکا می‌خواهد جلوی آن را بگیرد، بلکه در درجه اول از این لحاظ است که ماهیت سیاست امپریالیستی آمریکا نیز مانند دیگران توسعه‌طلبانه است. تمایل او برای جلوگیری از نفوذ حزب توده نیز ناشی از همان سیاست رقابت امپریالیستی با دولت توسعه‌طلب شوروی است.» (ص 110)

«لیبرالیسم دولت ملی» عمده توجه خود را به یکی از معضلات دولت ملی اختصاص داده و درباره عدم تشکیل گارد نهضت ملی آورده است: «پس از 9 اسفند ما پیشنهاد کردیم که یک «گارد نهضت ملی» به وجود آید همان‌طور که تمام انقلابات و نهضت‌های جهان این گارد محافظ خود را به‌وجود آورده است. اگر گارد نهضت ملی به وجود آمده بود، در مواقع بحرانی حتی عده متنابهی از نیروی ارتش و انتظامی به این مرکز ملی می‌پیوست. باید توجه داشت که نهضت در موقع شکست نیروی قابل ملاحظه‌ای در ارتش و ادارات و غیره داشت،‌ ولی متاسفانه این نیرو غیرمتشکل بود. اگر یک مرکز متشکلی مانند گارد نهضت ملی وجود داشت تمام نیروها به آن می‌پیوستند و کودتاچیان با علم و اطلاع به قدرت این گارد و نهضت ملی اصلاً‌ به خیال کودتا نمی‌افتادند و ضمنا این گارد در جلوگیری از اخلال و خرابکاری و ایجاد هرج و مرج که حزب توده می‌کرد یک نیروی مؤثر و کاملاً تحت اختیار دولت ملی دکتر مصدق بود.» (ص 139)

ماهی مطلوب از آب گل‌آلود

فصل «جبهه واحد ضد استعمار» به واکاوی نقش خرابکارانه حزب توده در مبارزه دولت ملی با استعمار و استبداد پرداخته، در  رابطه با نقش این حزب می‌خوانیم: «مطالعه اوضاع بین 30 تیر تا 28 مرداد و شرایطی که توده‌ای‌ها در اعلامیه‌های خود برای تشکیل جبهه واحد اعلام داشته‌اند نشان می‌دهد که حزب توده از طرفی دکتر مصدق را مطابق ادعای لزوم جبهه واحد تأیید نمی‌کرد و همان هدف سابق خود را که اخلال و خرابکاری در کار سازمانی و اقتصادی و سیاسی دولت نهضت ملی باشد، ادامه می‌داد [و] تنها روش خود را برای رسیدن به هدف مذکور تغییر داده بود و از طرف دیگر دائماً تظاهر به تشکیل شدن جبهه واحد می‌کردند و از لیبرالیسم دستگاه دولتی نوعی استفاده می‌شد و اسناد و مدارک زنده به وجود می‌آمد که در نظر آمریکایی‌ها،‌ حزب توده عملاً مؤتلف نهضت ملی تلقی گردد. این همه داد و بیداد حزب توده که چرا مصدق آزادی‌های دموکراتیک نمی‌داد و به این بهانه‌ها عوض تأیید دولت مطابق مفهوم جبهه واحد که آن را لازم اعلام می‌کردند اخلال در کار دولت نهضت ملی شد، صحیح بود؟ زیرا عملاً نه‌تنها آزادی‌های دموکراتیک وجود داشت و متاسفانه مورد سوءاستفاده توده‌ای‌ها به نفع انگلیس قرار می‌گرفت بلکه حزب توده از این لحاظ در بهترین موقعیت بود یعنی رسما مجاز نبود و به‌طور مخفی جرائدش منتشر می‌شد.» (ص 149)

«از 30 تیر تا 28 مرداد» عنوان فصل دیگری از کتاب است که سراغ نمونه‌های عینی مبارزه در جهان رفته و می‌نویسد: «انگلستان مرتجع به دست انقلابی‌نماهای ضد انقلابی حزب توده این برنامه عمیق را از سی تیر تا 28 مرداد تحمیل کرد تا بتواند از وسعت نهضت کم کند و آمریکا و دربار را خیلی عمیق‌تر و خشن‌تر از گذشته به جان ملت ایران انداخته و خود از آب گل‌آلود ماهی مطلوب را بگیرد. اگر باز در تشریح افکار لنین گفته می‌شود که «مبارزه امیر افغانستان به‌طور عینی مبارزه انقلابی بود علی‌رغم این‌که سلطنت‌خواهانه بود» و همچنین این‌که می‌گوید: «مبارزه بازرگانان مصر علی‌رغم این‌که منشأ و رهبری این نهضت ملی مصر بورژواها بودند و علی‌رغم این‌که مخالف سوسیالیسم بودند» به طور عینی انقلابی بود،‌ همه اینها نشان می‌دهد که روش نهضت در سی تیر عملا مترقی‌تر و صحیح‌تر و واقع‌بینانه‌تر بود و چون این روش حکومت قوام را تبدیل به دولت مصدق کرد، انقلابی بود؛ ولی روش انقلابی‌نما و متظاهر به مترقی بودن حزب توده و پیروان در آستانه 28 مرداد چون برای تحریک ضد انقلاب مفید بود و چون از وسعت و دامنه نهضت کم می‌کرد و شانس پیروزی را سلب می‌نمود و چون کودتای امپریالیستی دربار [را] به ملت تحمیل می‌کرد،‌ علی‌رغم انقلابی‌نما بودن و جمهوری‌خواهانه بودن در حقیقت ضدانقلابی و ضد سوسیالیسم بود.»
(ص 184)

فصل «آیا واقعه 28 مرداد قابل اجتناب بود؟» ملکی در اینجا به بررسی شباهت‌های نقش شاه و حزب توده در شکست مبارزات دولت ملی پرداخته و آورده است: «اگر شاه با فرار کردن و یا عامل دیگری با فرار دادن او نقش خود را در این توطئه خیلی خوب بازی کرده، باید تصدیق کرد که رهبری حزب توده هم نقش خود را در روزهای اخیر خیلی خوب‌تر و بهتر انجام داد. زیرا آن همه تندی و تیزی و شعارهای انقلابی «عمیق» و فروختن علنی روزنامه مردم مخفی نه‌تنها در اسلامبول و نادری بلکه مطابق نقشه وسیع در تمام خیابان‌ها و کوچه پس‌کوچه‌های شمال و جنوب شهر و ایجاد رعب و وحشت و به‌راه‌انداختن دسته‌های حمله و هجوم و شعار و فعالیت بی‌مانند کارخانه افکار عمومی‌سازی حزب چپ‌نما و انقلابی‌نمای توده و به راه و به‌کار انداختن ستون پنجم حزب توده در نهضت ما که حتی با خریدن خطر شناخته شدن عدم پیروی از شعارهای انقلابی‌نما را تکفیر کرده و به شاه فراری نسبت می‌دادند،‌ آری،‌ تمام این تندی و تیزی در عصر 27 مرداد به اوج خود می‌رسد که در روز 28 مرداد حزب توده مانند مرده سر و صدایی از او بلند نشود تا بازیگران دیگر توطئه،‌ نتیجه را بی‌سر و صدا بگیرند.» (ص 243)

کارد به استخوان مصدق و همکارانش رسید!

خلیل ملکی در فصل «درباره 28 مرداد» با نام نهادن این روز به تراژدی 28 مرداد می‌نویسد: «روز جشن سی تیر یکی از رهبران حزب ما یکی از وزرا را به نزدیک بالکن مشرف به میدان دعوت کرده و می‌گوید ملاحظه فرمایید که تمام پیروزی‌های نهضت ملی به دست همین جمعیت ملی که امروز اینجا جمعند به دست آمده،‌ هرگز جمعیت جبهه ملی یا نهضت ملی بیشتر از این نبوده است. ما با نیروی این جمعیت ملی به هر هدفی که داریم می‌رسیم و هر مانعی را که در پیش پای نهضت وجود داشته باشد، همان‌طور که تا حالا از بین بردیم از بین می‌بریم به شرط این‌که به آنهایی که امروز عصر در اینجا جمع خواهند شد اجازه تظاهر و اخلال داده نشود. باری،‌ آنها روز 25 مرداد آمدند و با اعتراف خود اجازه ندادند اداره‌کنندگان میتینگ عصر 25 مرداد مطابق سلیقه خود میتینگ را اداره کنند و تمام تراژدی حزب توده که متاسفانه تبدیل به تراژدی 28 مرداد گردید، همین بود که آنها هرگز از نهضت پشتیبانی نمی‌کردند. آنها می‌دانستند که با تظاهر به توده‌ای بودن و با تظاهر به شعارهایی که همه آن شعارها را توده‌ای‌ها می‌شناختند به دکتر مصدق ضربه زدند.» (ص 313)

در همین قسمت کتاب در رابطه با تصوراتی که درباره نقش اوباش در کودتای 28 مرداد وجود دارد، می‌خوانیم: «در 28 مرداد معجزه رخ نداد و پیروزی جناح درباری و فئودالی عمال امپریالیسم در آن روز خلق‌الساعه و بدون مقدمه نبود. تصور این‌که در آن روز کودتاچیان با به راه‌انداختن دستجات اوباش قدرت را از دست جبهه ملی (بورژوازی ملی) درآوردند تصور ساده‌لوحانه‌ایست. جملاتی از این قبیل که گویا تنها تکیه‌گاه حکومت، ‌اوباش و رجاله‌ها می‌باشند و نظایر آن عاری از روح مارکسیستی است. زیرا هر حکومتی متکی به طبقه یا طبقاتی است و حکومت زاهدی هم متکی بر فئودال‌ها و بورژوا کومپرادورها است که نیروهای مسلح کشور را هم کم و بیش در زیر سلطه خود دارند. بالنتیجه، همان گونه که حوادث هم ثابت کرد،‌ نمی‌شد انتظار استفاده جدی از قدرت دولتی علیه کودتا داشت زیرا قدرت‌های واقعی در کشور ارتش، پلیس، حتی در پاره‌ای از موارد مجلس، در دوران قبل از 28 مرداد بیشتر زیر نفوذ دربار و امپریالیسم بود. حکومت جبهه ملی می‌تواست با تکیه بر توده‌های انقلابی و تصفیه عمیق ارتش، تکیه بر توده سربازان و از همه مهم‌تر تشکیل گارد ملی و مسلح کردن مردم، قدرت واقعی را به دست گیرد و قدرت رسمی تا حدی تشریفاتی خود را تبدیل به قدرت واقعی سازد. کما این‌که پس از 30 تیر موقعیت دکتر مصدق به مراتب از دوران ماقبل قوی‌تر شد ولی دکتر مصدق و همکارانش فقط وقتی کارد به استخوان می‌رسید، در آستانه سقوط آن هم بعد از محکم‌کاری‌هایی از لحاظ به اصطلاح انتظامات و غیره حاضر می‌شدند به مردم اجازه تظاهرات محدود در مقابل قلدران نظامی را بدهند.» (ص 339)

کتاب «درس 28 مرداد: از لحاظ نهضت ملي ايران و از لحاظ رهبران خائن حزب توده» اثر خليل ملكي در 384 صفحه، شمارگان دو هزار و 200 نسخه و به قیمت 22 هزار تومان از سوی نشر پرديس دانش منتشر شده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها