کتاب «چگونه اشیاء ذهن را شکل میدهند؛ نظریه گرایش مادی» نوشته لمبرز مالافوریس از سوی انتشارات دانشگاه هنر اسلامی تبریز منتشر شد. ترجمه این کتاب برعهده وحید عسکرپور، عضو هیات دانشگاه هنر اسلامی تبریز بوده است.
این کتاب در 10 فصلِ درآمد، بازاندیشی باستانشناسی ذهن، رهیافت گیرایش مادّی: مخلص کلام، ذهن تعمیمیافته، نشانه وضعی، عاملیت مادّی، نیات سنگشکنی و ذهن دستساخته، «علایم، خطوط و نشانههای متفکرانه»، یکی شدن با گِل و سخن آخر: چگونه اشیاء ذهن را شکل میدهند تدوین شده است.
مترجم کتاب در یادداشتی بر «چگونه اشیاء ذهن را شکل میدهند» درباره رویکرد «باستانشناسی شناختی» در وضعیت کنونی خود مینویسد: «این دانش، چنانکه در این کتاب نیز ذیل عنوان «نظریه گیرایش مادی» آمده، به دنبال فهم شاخصهها و خصلتهای نشانهای و معنایی آثار باستانی و محصولات هنرهای تجسمی و در مجموع، همه اشیاء و مصنوعات زندگی انسان است که به عمل درمیآیند و در بیشتر مواقع، به شیوههایی نیمهآگاهانه یا حتی ناآگاهانه، موضوع تجربههای غیر زبانی و کنشمحور میشود؛ همان تجربههایی که در نهایت به ایجاد استنباطهایی مفهومی نسبت به جهان و محتویات آن در اذهان انسانی میانجامد.»
لمبرز مالافوریس، نگارنده این کتاب، تلاشهای گوناگونی را که در تصویربرداری از مغز و مطالعه سلولها و رشتههای عصبی آن در هنگام انجام فعالیتهای انسانی مختلف صورت پذیرفته، انکار نمیکند و بر اهمیت آنها در ارتقاء دانش نسبت به مغز و عملکردهای آن صحه میگذارد اما بر آن است که «مطالعه مغز انسانها در محیطهای آزمایشگاهی کنترلشده یک بحث است.»
با توجه به اینکه موضوع باستانشناسی شناختی، نه برخی اشیاء و مصنوعات باستانی غیرعادی و عجیب، که تمامیت زندگی درگیرانه انسان با جهان مادی پیرامون خویش است، کتاب مالافوریس شاید یکی از نخستین تلاشها در بستر باستانشناسی شناختی است که وقف ایجاد چارچوبهای نظری مستقل برای استخراج معانی و نشانههای غیر زبانی و متنـ نامحور مصنوعات و آثار باستانی (و تلویحاً هنری) شده است.
نویسنده کتاب «چگونه اشیاء ذهن را شکل میدهند» عنوان engagement را برای نظریهاش برگزیده و مترجم فارسی کتاب این واژه را به عنوان نظریه «گیرایش مادی» ترجمه کرده است. عسکرپور در توضیح دلیل انتخاب این نام برای نظریه در مقدمه کتاب آورده است: «نظریه گیرایش مادی. واژه گیرایش را بهعنوان برگردانی برای engagement برگزیدهام. این لغت را میتوان اشتغال نیز ترجمه کرد و حتی گونهای درگیر شدن با چیزی را نیز در خود مستتر دارد. با این حال هیچیک از این واژهها را سودمند نیافتم. اشتغال یافتن به چیزی یا کاری، لزوماً به ایجاد یک ماهیت سوم نمیانجامد. درگیر شدن به مقصود محتوای این نظریه نزدیکتر است، اما باز هم فاقد آن قسم همباشی و همزایی مطلوب نظریه اصلی این کتاب است.
وقتی میگوییم اشیاء گیرایی دارند، یعنی بخشی از ما را در خود جذب کرده و بخشی از خودشان نیز درون ما نفوذ میکنند و بدین شکل، از بطن کنش ما درون جهان و به واسطه اشیاء، یک فضای میانه شکل میگیرد که حاصل جمع ما و اشیاء است و تا پیش از آن کنش وجود نداشت. آن فضای میانه، همان عرصه گیرایش مادی ما در جهان و با جهان است؛ همان که موجب میشود تا به موجوداتی ابزارساز، فنورز، هنرمند، صانع و صنعتگر تبدیل شویم. بنا بر همین امر است که به کارگیری مصدر «گیرایش» را بر آن دیگر ارجح دانستم.»
در صفحه 183 کتاب «چگونه اشیاء ذهن را شکل میدهند؛ نظریه گرایش مادی» میخوانیم: «بیشتر باستانشاسان موافقند که نخستین ابزار سنگیهای نیتمندانه، دستکم 6/2 میلیون سال پیش و در آفریقا وارد مدارک باستانشناختی شدهاند (Holloway 1999) زمانی که پیش از کشف هر گونه شاهدی در باب گسترش مغز انسانریختها ابزارهای سنگی فضیلت مغز انسانریخت نیستند؛ بلکه فرصتی برای مغز وی محسوب میشوندـ یعنی فرصتی برای گیرایش مادی فعال ابزارهای سنگی پنجرهای را به روی مجموعهای کامل از مهارتها و شیوههای نوین اندیشه برای انسانریختها گشودند که تنوع و انعطالپذیری قابل توجهی را رواداشت. تنها برخی از این مهارتها و شیوههای اندیشه بالقوه، در عمل تحقق یافتهاند و حتی احتمالاً چیزی کمتر از آن در میان مدارک باستانشناختی مشهود بر جای مانده است. رهیافت گرایش مادی با تمرکز بر تبیین ساخت متقابل مغز، بدن و فرهنگ در امتداد مقیاسهای مختلف زمانی، میتواند چیزهای بسیاری را برای این منظور پیش کشیده و ما را از عصبمحوری سترونی که جایی در باستانشناسی ذهن ندارد، برهاند.»
«چگونه اشیاء ذهن را شکل میدهند؛ نظریه گرایش مادی» را انتشارات دانشگاه هنر اسلامی تبریز در قطع وزیری، شمارگان یکهزار نسخه، 312 صفحه به بهای 200 هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما