شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۵
شاکری: نظریه مدونی درباره جوایز ادبی بین‌المللی نداریم/مستندات جنگ می‌تواند جهانی شود

احمد شاکری معتقد است تا زمانی که نظریه و تئوری مدونی در جشنواره‌های ملی نداریم، نمی‌توانیم به تأسیس جوایز بین‌المللی و فراملی فکر کنیم. وی گفت: غربی‌ها ملاک‌های خودشان را یافته‌اند و ما غیر از مستندهای دفاع مقدس حرف دیگری که جهانی باشد نداریم.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- فرشاد شیرزادی: احمد شاکری صاحب کتاب‌های «عریان در برابر باد»، «انجمن مخفی»، «نفس» و مجموعه داستان «باران نیمروز» است. وی تحصیلات حوزوی دارد و در اغلب نظراتش نگاه‌های دینی و هویت‌های مذهبی کشورمان را به عنوان ملاکی برای سنجیدن و پرسش و پاسخ به نقد و نظرها در نظر می‌گیرد. نظرها و انتقادهای شاکری درباره لزوم تأسیس جایزه‌ای ادبی در جهان اسلام با همین نگاه و زاویه دید او از برپایی و کیفیت جشنواره‌ها و جوایز ادبی در ایران شروع می‌شود.
 
به نظر شما تأسیس جایزه‌ای بدیل نوبل ادبیات در کشورهای مسلمان چه اهمیتی دارد؟ و آیا تأسیس چنین جایزه ای  ممکن است؟

بگذارید از کشور خودمان شروع کنیم. جوایز ادبی به ویژه در یک دهه اخیر از سوی مدیران فرهنگی بسیار مورد توجه قرار گرفته‌اند، به نحوی که رشد چشمگیری را در تعداد جوایز ادبی و همین‌طور در نام جوایز شاهد بوده‌ایم.
 
می‌خواهم در همین ابتدای بحث به اهمیت تأسیس چنین جایزه‌ای در جهان اسلام بپردازید.

من از کشور خودمان شروع می‌کنم و می‌خواهم به ضعف‌ها و نقایصی که در این کار وجود دارد اشاره کنم. طی سال‌های اخیر به طور مثال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی جشنواره‌های ادبی خودش را افزایش داد و جشنواره‌هایی مانند جایزه کتاب فصل، جایزه جلال، گام اول، بانوی فرهنگ و پروین اعتصامی را تأسیس کردند.
به گمانم تأسیس هرگونه جشنواره باید بر اساس دیدگاه و شناخت کلی ما از حوزه ادبیات باشد و این فقر دیدگاه و فقدان دیدگاه کلان‌نگر عملاً تأثیر سوء خودش را بر جشنواره‌های موجود در ادبیات معاصرمان گذاشته است.
به نظرم در این زمینه تفاوتی بین جوایز خصوصی و دولتی و نیمه دولتی نیست. عموم این جشنواره‌ها به اهدافی که از یک جشنواره ادبی تأثیرگذار انتظار می‌رود دست نیافته‌اند. این دیدگاه‌های کلان‌نگر ذهنیت مدیران فرهنگی و تصمیم‌سازان را در این زمینه نسبت به ادبیات تأمین و تعدیل می‌کند و این ذهنیت را به واقعیت موجود در ادبیات ما تبدیل کرده است، به شکلی که ظاهراً کاربردهای لازم و آنچه را از برنامه‌های ادبی در نظر می‌گیرند برآورده می‌کنند.
بنا به نظر اشتباه مدیران فرهنگی و خلاف تصور عموم اهالی نظر، جشنواره یکی از برنامه‌های متعددی است که باید برای حیات و رشد ادبیات به کار گرفته شود.
 
یعنی شما چندان اعتقادی به شکوفایی ادبیات از طریق جشنواره‌ها و جایزه‌ای شبیه نوبل برای کشور خودمان و در بعد وسیع‌تر در کشورهای اسلامی ندارید؟

جشنواره‌هایی که در ایران برگزار می‌شود در عین برنامه‌های مفروض جزو زودبازده‌ترین و سطحی‌ترین این برنامه‌هاست. به عنوان مثال در فرایند ادبیات مقوله تولید فکر، کرسی‌های نظریه پردازی، جریان‌های نقد و پژوهش‌های سازنده در حوزه ادبیات و آموزش در عرصه ادبیات خلاقه بیش از برگزاری جشنواره اهمیت دارد.
 
تعبیر شما از جشنواره چیست؟
جشنواره یک ویترین است. ویترینی که در آن می‌توان آثاری را به نمایش گذاشت.
 
جای چنین ویترینی در کشورهای مسلمان خالی نیست؟ ما به فرض بوکر عربی داریم اما جای خالی جشنواره‌ای برای کشورهای مسلمان احساس نمی‌شود؟
به نمایش گذاشتن آثار نباید تنها کارکرد جشنواره‌ها باشد. تلقی عمومی که در بین مدیران فرهنگی در این سال‌ها وجود داشته این است که برگزاری جشنواره را در اولویت کاری خود قرار داده‌اند و انتظاراتی را در برگزاری جشنواره مطرح کرده‌اند که متناسب با اهداف و ساختار جشنواره‌ها نیست و عملاً با توجه به جشنواره از آن ارکان اهم عدول کرده‌اند.
نگاه کلی‌ام نسبت به جشنواره‌ها و جوایز ادبی در کشور خودمان این است که ملاک‌ها را فروکاسته‌اند. معتقدم بینش کلی و راهبردی در این زمینه وجود ندارد و ما در این زمینه سطحی، مقطعی و بسیار ساده اندیشانه با ادبیات برخورد کرده‌ایم.
 
چرا؟ این موضوع ریشه در چه عواملی دارد؟
نکته این است که جشنواره به عنوان یک برنامه ویژه در فرایند و تاریخ ادبیات کشورمان همانند خود ادبیات و ادبیات‌داستانی نوین به صورت خاص مقوله‌ای وارداتی است. حرکتمان به سمت ادبیات بومی نیز دچار انحراف و عقب‌گرد شده است. ما حتی در برگزاری برنامه‌هایی که جنبه بومی و شاکله بومی داشته باشند و متناسب با جامعه، فرهنگ و رسوممان‌اند کوتاهی کرده‌ایم. جشنواره‌ها علاوه بر ظاهر مشابه‌شان، ساختار علمی و اجرایی مشابهی نیز دارند.
این فرایندها کاملاً بر اساس الگوهای جهانی و نه ایرانی و اسلامی اجرا می‌شود.
 
پرسش مشخصم این است که می‌توانیم جایزه‌ای بدیل نوبل اسلامی داشته باشیم؟
باید به این مفروض پاسخ داد که چون در غرب و در ادبیات غرب و به اقتضای ادبیات آن کشورها جایزه‌ای به این معنا شکل گرفته پس ما هم باید دقیقاً آن را تکرار کنیم، جایی است که ممکن است اشتباه کنیم. در واقع این اشکالی است که در ادبیات نیز با آن مواجه‌ایم.
نکته دیگر این است که در برگزاری جوایز ادبی قطعاً ملاک‌ها بر مطالب حکومت دارند. یعنی نتایج معلول ملاک‌هاست و به طبع تأثیر آثارشان بر مخاطب نیز در راستای آن ملاک‌ها قرار می‌گیرد. ما تا به تولید نظریه ادبی و تولید تئوری ادبی به نحوی دیگر نزدیک و نائل نشویم، نمی‌توانیم انتخاب مشخص و قابل دفاعی داشته باشیم. البته همه جشنواره‌ها اصرار دارند که اثری را به عنوان منتخب و برگزیده معرفی کنند ولی آنچه به جشنواره هویت و استقلال می‌دهد، استقلال فکری است.
آنچه باید ملاک یک انتخاب درست باشد برخورداری از مبانی مشخص و قابل دفاع و مبانی بومی در این زمینه است. از این جهت بحث نوبل ادبیات هم محل تأمل است.
 
چرا؟
اگر از خودمان بپرسیم که چند درصد و چه تعدادی از جشنواره‌های موجود ادبی‌مان مبتنی و متکی بر تئوری دینی در ادبیات‌اند، قطعاً پاسخش ناامید کننده است. جریان‌های شبه روشنفکری کاملاً دیدگاه ترجمه‌ای در این زمینه دارند و تولید فکر در این جشنواره‌ها بی معناست. یعنی اساس تولید فکر در چنین جشنواره‌ها معنایی ندارد و به ویژه این جشنواره‌ها از ادبیات دینی فاصله دارند و جشنواره‌هایی که آن‌ها را به عنوان جشنواره‌های متعهد می‌شناسیم نیز از ادغام علمی لازم در دفاع و تعریف موضوع خودشان برخوردار نیستند.
آراء متشتتی در این زمینه وجود دارد ولی تا آنجا که من می‌دانم هیچ جشنواره‌ای یک تئوری مدون، شناخته شده و ارایه شده‌ای ندارد. اگر هم تئوری‌ای در کار باشد این تئوری هنوز ارایه نشده است. ما در طول این سال‌ها نتوانسته‌ایم به این مهم دست یابیم.
 
البته غربی‌ها تئوری خودشان را دارند و آن‌ها را مصرانه دنبال می‌کنند.
بله، آن‌ها تئوری خودشان را دارند. در نتیجه معنای این حرف آن است که جشنواره‌ها یک رقابت صوری و ظاهری با هم دارند و تعدد جشنواره‌ها تعدد واقعی نیست. تکثر واقعی ندارند و در حقیقت عموماً شاید دو سه مبنا که آن هم ترجمه‌ای است محور کار خودشان قرار می‌دهند و این تکثر نیز تکثر صوری است. این‌که جشنواره را چه کسی برگزار می‌کند و چقدر جایزه می‌دهند بیشتر اهمیت دارد که به گمانم این‌ها هم ارزش‌های ادبی را مشخص نمی‌کنند. تکثر ما تکثر مبنا داری نیست و تکثری صوری و ظاهری و حتی به تعبیری مضر است. بنابراین اصل در برگزاری جشنواره، نکته مبناست.
 
در عرصه جشنواره‌های ملی چه عملکردی داشته‌ایم؟ می‌خواهم بدانم پیش از تأسیس یک جایزه و جشنواره بین‌المللی نظرتان درباره جشنواره‌های ملی چیست؟
ما در جشنواره‌های ملی با یک چالش عمده مواجه‌ایم ونه غالباً مخاطب خاص را می‌توانیم اقناع کنیم و نه کاری انجام دهیم که مخاطب عام مجذوب شود. پس چگونه می‌توانیم داعیه برگزاری جشنواره و جایزه‌ای فرا ملی و بین‌المللی داشته باشیم؟
عموماً صدایی که از برگزاری جشنواره‌ها برمی‌خیزد، در حوزه ادبیات از طرف کسانی نیست که عمیقاً به ادبیات ورود کرده‌اند و از کاستی‌ها و مشکلات ادبیات باخبرند و با آن‌ها آشنایند. این صدا صدای مدیرانی است که علاقه‌مندند نشان دهند که در حوزه ادبیات دارند کاری به اصطلاح جهانی انجام می‌دهند در حالی که در حوزه ادبیات نمی‌توان شتابزده عمل کرد.
 
پس چه‌طور می‌توانیم در منطقه و کشورهای جهان اسلام صدایمان را به گوش دیگران برسانیم؟
البته شاید برپایی جشنواره در حوزه ادبیات روایی خلاق بتواند محل توجه و تأمل باشد. برای آن هم استدلالی وجود دارد.
 
می‌توانید استدلالش را برایمان بازگو کنید؟
گرچه در حوزه ادبیات خلاق، یعنی ادبیات داستانی نوین و به طور مشخص، داستان کوتاه، داستان بلند و رمان همچنان مصرف‌کننده تئوری‌های غربی‌ایم و به تولید اندیشه نرسیده‌ایم، در حوزه مستند نگاری تجربه‌هایی غنی را پشت سر گذاشته‌ایم. تجربیات غنی که می‌توانند کاملاً با برخی نمونه‌های جهانی رقابت کنند و مهم‌تر از آن این‌که چنین آثاری در حوزه مستند نگاری بومی یا وابسته به فرهنگ و تاریخ ما شکل گرفته‌اند.
 
مشخصاً در چه زمینه‌ای؟
در ادبیات دفاع مقدس، یعنی اگر قرار باشد ما جشنواره‌ای تخصصی برگزار کنیم و به رشد گونه دینی در ادبیاتمان در میان کشورهای دیگر ببالیم، در این‌گونه چیزی جز مستندنگاری نیست چرا که اگر بخواهیم به رمان‌هایمان ببالیم، رمان‌های جهانی بسیار سطح بالاتری از داستان‌های ما توسط نویسندگان غربی خلق شده. در داستان کوتاه نیز چنین است.
پاسخی که به پرسش شما می‌دهم پاسخی است که آن را قطعی نمی‌دانم چون معتقدم همه این تصمیم‌ها بدون در نظر گرفتن کلیت ادبیات داستانی کشور و جریان‌هایی که در این ادبیات شرکت می‌کنند و در این چند دهه پس از انقلاب بالیده‌اند خودشان را به ما شناسانده‌اند. پس بدون شناخت دقیق نمی‌توان ویترین ساخت.
نمی‌توانیم فکر کنیم که ویترین بسازیم و بعد فکر کنیم که این ویترین چگونه پر شود چرا که این تجربه را پیش از این داشته‌ایم و نتیجه‌اش را خودتان می‌دانید. نتیجه‌اش برگزاری جشنواره‌هایی با ادعای ملی بودن است که نمی‌تواند برگزیده‌ای داشته باشد چرا که اساساً ماده خامی برای آن نداشته‌ایم و به جای این‌که ادبیات تولید کنیم، صرفاً ویترین می‌سازیم.
 
 
پیشینه این سوژه در خبرگزاری کتاب:

گفت‌وگوی کامران شرفشاهی، علیرضا قزوه، محمود اکرامی‌فر، امیرحسین انبارداران، غلامحسین عمرانی، سیدمهدی شجاعی، محمدرضا زائری، سعید بیابانکی، محمود حبیبی کسبی و قاسمعلی فراست و یادداشت‌های حسین اسرافیلی و رضا اسماعیلی را در این باره بخوانید.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها