پنجشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۷:۳۹
هدف«فبک» تشویق کودکان به فلسفه‌پردازی است

دکتر حسین‌ شیخ‌رضایی‌ در نشست فواید فلسفه برای کودکان گفت: هدف «فبک» تشویق کودکان به فلسفه‌پردازی است نه اینکه اطلاعات و نظریه‌هایی را که فیلسوفانی مانند افلاطون و ارسطو مطرح کرده‌اند به کودکان آموزش دهیم‌ بلکه کودکان را به اندیشیدن درباره علت موضوعات مختلف تشویق کنیم. بچه‌ها در برخورد‌های روزمره‌ سوالات فراوانی از بزرگ‌ترها می‌پرسند که معمولا پرسیدن این سوالات برای بزرگتر‌ها عادی شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نشست‌ فواید فلسفه برای کودکان با حضور دکتر حسین‌ شیخ‌رضایی‌ و دکتر لیلا حبیبی‌ ظهر امروز پنجشنبه 24 اردیبهشت‌ ماه در سرای اهل‌قلم‌ کودک و نوجوان بیست‌وهشتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران‌ برگزار شد.
 
در ابتدای این نشست‌ لیلا حبیبی‌ ضمن بیان سخنانی درباره ضرورت نوشتن فلسفه برای کودکان گفت‌: استفاده از مطالب فلسفی برای کودکان اتفاق تازه‌ای نیست. این نگاه عمیق در ادبیات کودک و نوجوان همواره بوده است. باید توجه داشت معمولا داستان‌‌هایی که با هدف بیان فلسفه برای کودکان نوشته می‌شوند کودک را به چالش می‌کشند و پرسش‌هایی در ذهن او ایجاد می‌کنند. این داستان‌ها در پی آموزش و انتقال پیام خاصی به کودکان نیستند. آنها در پی ایجاد پرسش در ذهن کودکان هستند. می‌توان با استفاده از عناصری مانند تحلیل و استعاره فضایی در داستان به وجود آورد که کودک زمانی که می‌خواهد با شخصیت‌های داستان‌ همزاد‌پنداری کند سوالاتی در ذهنش ایجاد شود.
 
این پژوهشگر در ادامه در پاسخ به این سوال که آیا می‌توان از هر داستانی به عنوان شروع‌کننده بحث فلسفه برای کودکان استفاده کرد، گفت: کودکان هم مانند بزرگترها تجربیات فلسفی دارند و گاهی ذهنشان به ذهن فیلسوفان نزدیک‌تر از بزرگسالان است زیرا بزرگ‌تر‌ها گاهی ذهنشان دچار جمود می‌شود و این درگیری زیاد سبب می‌شود که آنها از فلسفه فاصله بگیرند. بیان یک داستان فکری و فلسفی می‌تواند برای کودک شروع‌کننده یک بحث فلسفی باشد اما این داستان باید ویژگی‌هایی داشته باشد از جمله اینکه یک مفهوم، پرسش یا ایده‌ فلسفی را در ذهن کودک ایجاد کند. البته داستان باید ویژگی‌ دیگری به عنوان کندوکاوپذیری هم داشته باشد نباید در پی انتقال آموزه و مفهوم خاصی به کودکان باشد.
 
وی با تاکید بر اینکه نباید در پی انتقال آموزه خاصی به کودکان باشیم، گفت: شخصیت‌های داستان نباید منفعل باشند بلکه باید کنجکاو و به دنبال یافتن پاسخ پرسش‌هایشان باشند. این شخصیت‌های کنجکاو می‌توانند کودک را تشویق کنند که برای یافتن پاسخ‌های سوال‌هایش فعالیت کنند. همچنین وجود نظرات متضاد و متناقض در طول داستان‌ سبب می‌شود زمانی که کودک با داستان و شخصیت‌های آن همزاد ‌پنداری می‌کند بتواند نظرات مختلف را بشناسد و آنهارا بسنجد‌ و با هم مقایسه کند‌.
 
حبیبی در ادامه با بیان اینکه داستان فلسفی باید از غنای ادبی برخوردار باشد‌ و ذهن کودک را به کندوکاو وادار کند، گفت: معمولا داستان‌های کودک مانند داستان‌های کلاسیک دارای پایان‌بندی تلقینی هستند‌. اما داستان فلسفی باید به گونه‌ای به پایان برسد که ذهن کودک را درگیر کند و او را به چالش بکشاند. اگر بتوانیم از مفاهیم روزمره‌ که کودک با آن سروکار دارد مانند رفتن به مدرسه، بیدار‌شدن از خواب، انجام تکالیف و غیره استفاده کنیم و به نوعی از جبر و اختیار برای او مثال‌هایی بزنیم، می‌توانیم مفهوم فلسفه را به او راحت‌تر منتقل کنیم. غنای روان‌شناسی داستان ‌هم از نکات ضروری است‌ که باید مورد توجه قرار گیرد. باید در داستان‌ها از واژگانی استفاده کنیم که مفهوم آن برای کودک شناخته‌شده باشد. یعنی از الفاظی استفاده کنیم که با گروه سنی کودک همخوانی داشته باشد.
 
وی مسأله فرهنگ‌پذیر بودن و بومی بودن داستان‌های فلسفی را نیز از جمله مواردی دانست که از اهمیت زیادی برخوردار است. او افزود: باید تلاش کنیم فلسفه را در قالب داستان به‌گونه‌ای برای کودک بیان کنیم که مطابق با فرهنگ ایرانی‌اسلامی ما باشد تا کودک با خواندن این داستان‌ها دچار تضاد و دوگانگی نشود اما متاسفانه اکثر داستان‌های تالیفی ما در زمینه بیان فلسفه برای کودکان ناموفق بوده‌اند زیرا‌ در برخی از کتاب‌ها و در برخی از قسمت‌های داستان، هدف فراموش شده است و نویسنده سعی کرده چیزی را به کودک آموزش دهد نه اینکه او را به چالش بکشاند.
 
حسین شیخ‌رضایی: هدف فبک تشویق کودکان به فلسفه‌پردازی است
حسین شیخ‌رضایی نیز در ادامه این نشست‌ گفت: برنامه بیان فلسفه برای کودکان که امروزه با عنوان «فبک‌» بیان می‌شود برنامه‌ای است که محصول فکر و اندیشه یک فیلسوف بزرگ آمریکایی به نام متیو‌ لیپمن‌ است. این استاد در زمان تدریس متوجه شد که دانشجویان‌ از نظر مفاهیم فلسفی و داشتن ادلّه و استدلال در حرف‌ها و سخنانشان بسیار ضعیف هستند‌. وی به این نتیجه رسید که اصلاح این وضعیت در دانشگاه بسیار دیر است و این مسأله باید در دوران کودکی پایه‌ریزی و ایجاد شود. بنابراین به پژوهش بر روی چگونگی بیان فلسفه برای کودکان پرداخت. لیفمن برنامه فلسفه برای کودکان را شروع کرد و متوجه شد که داستان می‌تواند کودکان را به آموختن فلسفه تشویق کند، بنابراین شروع به تهیه کتاب‌هایی برای کودکان در گروه‌های سنی مختلف کرد تا به این وسیله کودکان را به اندیشیدن و سوال پرسیدن درباره مجهولات ذهنی‌شان‌ تشویق کند.
 
وی در ادامه به هدف فبک اشاره کرد و گفت: هدف فبک تشویق کودکان به فلسفه‌پردازی است نه اینکه اطلاعات و نظریه‌هایی را که فیلسوفانی مانند افلاطون و ارسطو مطرح کرده‌اند به کودکان آموزش دهیم‌ بلکه کودکان را به اندیشیدن درباره علت موضوعات مختلف تشویق کنیم. بچه‌ها در برخورد‌های روزمره‌ سوالات فراوانی از بزرگ‌ترها می‌پرسند که معمولا پرسیدن این سوالات برای بزرگتر‌ها عادی شده است. گاهی اوقات پیش می‌آید که برخی از این سوالات برای ما عجیب باشد اما در حقیقت این سوالات برای خود کودکان کاملا فلسفی است. به عنوان مثال اگر داستان کتاب درخت بخشنده‌ نوشته سیلور استاین را بخوانیم‌ متوجه می‌شویم که این داستان‌ بالقوه می‌تواند به نوعی آموزش فلسفه برای کودکان باشد‌. زیرا کودکان با خواندن آن سوالاتی در ذهنشان شکل می‌گیرد. مثلا اینکه تا چه اندازه بخشیدن صحیح است.
 
شیخ رضایی ادامه داد: تقریبا تمام داستان‌هایی که به لحاظ ادبی از غنای کافی برخوردارند به صورت بالقوه می‌توانند دارای بحث‌های فلسفی باشند. به‌طور کلی موضوعات زیادی هستند که می‌توانند در ذهن کودک بحث‌برانگیز باشند. به‌عنوان مثال تابلو‌های نقاشی، موسیقی، فیلم، انیمیشن و حتی بازی‌های مختلف می‌توانند از جمله موضوعات سوال‌برانگیز برای کودکان باشد که می‌توان ساعت‌ها درمورد آن با کودکان صحبت کرد.
 
وی مولفه اصلی در بیان فلسفه برای کودکان را دیالوگ و گفت‌وگو دانست و گفت: نظام‌ روان‌شناسی که پشتوانه فلسفه برای کودکان است بیان می‌کند که هرکدام از ما دارای توانایی‌های شخصی هستیم ولی وقتی در کنار هم و در قالب یک گروه قرار می‌گیریم توانایی‌های جدیدی به دست می‌آوریم. این توانایی‌ها در هرکدام از اعضای گروه درونی می‌شود‌ و میزان توانایی‌های شخصی افراد را افزایش می‌دهد و در نتیجه می‌توانیم دید‌گاه‌های مختلف را مورد توجه قرار دهیم.
 
این پژوهشگر ادامه داد: گفت‌وگو هایی که برای بیان فلسفه برای کودکان استفاده می‌کنیم دو سطح دارد. یک سطح آن میزان زیاد‌ گفت‌وگو با کودکان است که شامل دیالوگ‌هایی می‌شود که افراد در آن همدیگر را به چالش می‌کشند. در نتیجه داستان‌ها باید دارای شخصیت‌های متنوعی باشند که همدیگر را به چالش بکشند و با هم گفت‌وگو کنند. دومین مورد نیز در زمان اجرای این داستان‌هاست. کتاب فلسفه برای کودکان باید‌ توسط گروهی از کودکان‌ اجرا شود. اگر بخواهیم که کودک خودش به تنهایی این کتاب را بخواند نمی‌تواند به نتیجه مورد‌نظر ما برسد. باید در این میان معلمی به عنوان تحصیل‌گر در بین کودکانی که کتاب را به صورت گروهی می‌خوانند حضور داشته باشد. البته در کشور‌هایی مانند کشور ما که شخصیت‌پرستی در آن زیاد‌تر است اجرای داستان‌ها به این شکل کار مشکلی است.
 
 
 

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها