شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۵
مُد شده هوار بزنیم ارشاد به کتابمان گیر داده است!

باقر رجبعلی نویسنده و منتقد در یادداشتی که برای ایبنا ارسال کرده است می‌نویسد: وقتی قرار است کتابی در دسترس عموم قرار گیرد، آماده‌سازی‌اش برای انتشار، قاعده و قانون دارد. یکی از این قانون‌ها ممیزی است که هیچ آدم عاقلی(اگر شرف داشته باشد) آن را بد نمی‌داند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- باقر رجبعلی: کسانی که پشت میز ممیزی نشسته‌اند، باید شرف داشته باشند و تیغ خود را یله و رها نکنند؛ در نظر گرفتن جوانب و شرایط و جنس صداها و رنگ‌ها و زاویه دیدها، الزام این‌طور کارهاست.
 
استنباط و سلیقه و نگرشِ شخصی در ممیزی جایی ندارد، هر چه هست باید گاهی از جنس نگاهِ خداوند باشد به کائنات و انواع بشر؛ یعنی قادر و متعال اما غیر محسوس. در واقع ممیزی برای همین است تا اگر نویسنده‌ای عکسِ این مساله رفتار کرد و آزاری به ادیان، افراد، عواطف و سلیقه‌های گوناگون رساند، جلو کارش گرفته شود.
 
پس ممیزی (در این صورت) نه تنها بد نیست، خیلی هم خوب و واجب است. اما به خاطر شیوه‌هایی که قبل‌ها بر اداره کتاب حاکم بود و شیوه‌ای یک بعدی، عصر حجری و معترض پرور بود، همه اتوماتیک‌وار ممیزی را بد می‌دانستند و نظر خود را دایم تکرار می‌کردند و این خود نوعی ابراز وجود و تبلیغ برای خود آن‌ها و کتاب‌هایشان بود تا جایی که این امر روز به روز گسترش یافت و کم‌کم به صورت یک واقعیت مسلم و کاملاً حق به جانبِ اعتراض کنندگان درآمد. البته بیشترشان هم حق داشتند، چون مسئولان وقت، معنی واقعی ممیزی را نمی‌دانستند و آن را غلط به کار می‌بردند و رفتارشان هم ارباب رعیتی بود. برخی کتاب‌ها را چندین ماه (حتی چند سال) نگه می‌داشتند و هیچ حرفی در مورد آن نمی‌زدند. نویسنده و ناشر با یک کارمند طرف بود که فقط می‌گفت جواب کتابتان نیامده. از کجا؟ معلوم نبود. ساز و کاری به وجود نیاورده بودند تا کتاب‌هایی را که مشکلات جزیی داشت سریع آزاد کنند و کتاب‌هایی را که مشکلات کلی داشت سریع حذف. آن‌قدر سرگرم موارد خرده‌ریز و کلمات و جمله‌های جزیی و معنی‌های من درآوردی از کتاب‌ها بودند که از کلیت ماجرا غافل می‌شدند. «آن‌قدر در تماشای درختان غرق شده بودند که جنگل را نمی‌دیدند.» از آن طرف هم مد شده بود بگویند ارشاد به کتابمان گیر داده است. چه تبلیغی از این مجانی‌تر!
 
مسئولان نمی‌دانستند که با این طول دادن‌ها و نگه‌داشتن‌های اغلب بی‌خودی و بی‌جهت، چه نویسنده‌های درجه سه و چهارمی را که معروف نکردند و چه کتاب‌های ضعیفی را که به چاپ‌های متعدد نرساندند.
 
تن ندادن به دیالوگ با نویسنده و ناشر، باعث شده بود فضای ترسناکی از اداره کتاب در جامعه به وجود آید و معنی ممیزی وارونه جلوه داده شود. حالا اما با این‌که آن موانع برطرف شده، عده‌ای هنوز هم بر اساس آن رفتارها و موردهای غلط اظهار نظرهایی می‌کنند که بعضی‌هایشان واقعاً تعجب‌آور است. اغلب هم این اظهار نظرها را طوری مطرح می‌کنند که انگار آثارشان شاهکارهای بی‌بدیل است که مخصوصاً جلو انتشارشان گرفته می‌شود تا آقا و خانم نویسنده نتواند نوبل ادبیات را بگیرد!
 
تو گویی هنوز هم آن رویه و روش‌های قرون وسطایی وجود دارد، در حالی که همه می‌دانیم 90 درصد آن‌ها حل شده و فقط 10 درصد که آن هم از موارد خاص است و باید با تعامل و همکاری و همدلی حل شود. این موارد 10 درصدی، در آزادترین وضعیت‌ها هم وجود دارد و هرکس منکر آن شود پیداست کاملاً مغرض و بیمار است.
 
به جای این هیاهوها و رفتارهای خصمانه (که در اصل تبلیغ برای خود و کتاب خود است)، کمی شرف و انصاف داشته باشیم و موقعیت‌ها را درک کنیم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها