عبدالجبار کاکایی، شاعر و ترانهسرا در یادداشتی که برای (ایبنا) ارسال کرده است مینویسد: همیشه سازماندهی عنادها و لجبازیها بیرون از اراده اهالی فرهنگ و ادب بوده و آنها تنها بازی خوردههای این نمایش غم انگیز بودهاند. به زعم بسیاری از عقلا، تجدد در ایران منافاتی با دینداری اصولی ندارد. اما هیچوقت فرصت مغتنمی برای نخبگان فکری ایران فراهم نشده تا...
به زعم بسیاری از عقلا، تجدد در ایران منافاتی با دینداری اصولی ندارد. اما هیچوقت فرصت مغتنمی برای نخبگان فکری ایران فراهم نشده تا با آرامش و بدون تلاطم سیاسی و تشنج بازیگران قدرت روبهروی هم بنشینند و به طور دقیق به ارزیابی توان فرهنگی خویش درگشایش حصارها و رفع محدودیتها با رعایت موازین اخلاقی و دینی بپردازند. به بیان دیگر همیشه سازماندهی عنادها و لجبازیها بیرون از اراده اهالی فرهنگ و ادب بوده و آنها تنها بازی خوردههای این نمایش غم انگیز بودهاند.
تفاهم بر سر سلایق فرهنگی با «بایکوت و انکار» همدیگر میسر نمیشود، حوزهها و کانونهای ادبی در کشور باید تلاش کنند بر سر معیارها و اصول خود به بحث و گفتوگو بنشینند و تواناییهای همدیگر را ارزیابی و باور کنند، اجازه ندهند که مروجان شک و شبهه و خشونت چه در حلقههای سیاسی داخلی چه در شبکهها و بنگاههای خارجی به بسط کینه توزی بپردازند.
ما ایرانیها برای استقرار اصول صحیح تجدد و انتقال تجربههای دینی خود به عصر جدید خیلی زمان نداریم. به سالهای سپری شده پشت سر نگاه کنیم؛ از زمانی که نیاز به مهار قدرت و لجام انداختن به دهان خودکامگی پادشاهی که نماد قدرت مطلق است در بین تجدد طلبان ایران یعنی «مراجع و روشنفکران» احساس شد، همواره در نظریه و تئوری همگرایی داشتیم اما در عمل و تجربه به تنازع رسیدیم.
«عصر انقلاب اسلامی» نیز فرصت دیگری فراهم آورد تا توان خویش را در عرصه عمل بسنجیم اما از این «زمان موهبتی» باز هم استفاده درستی نکردیم زیرا بعد از سی سال هنوز میراث کینههای آغاز عصر تجدد همچنان در سینهها انباشته است.
اگر تجدد چنانکه مشهور است «حرکت از فردیت به اجتماع باشد»، باید به دریافتهای تازه از وجوه دینداری بینجامد و این منافاتی با آموزههای دینی در مذهب ما که پویاست، ندارد. زیرا تنها اصول اخلاقی مورد تفاهم یک ملت در قالبهای جدیدتر عرضه می شود تا سازگاری با جهان جدید میسر گردد، در حالی که شأن جامعه دینی نیز حفظ میشود. بیش از یکصد سال است که جامعه ما یکان یکان فراوردههای جهان جدید را پذیرفته و با فرهنگ متناسب خود احیا کرده است اما درنقطه پذیرش، تنازع بیهوده رهبران و رهروان فکری باعث انباشته شده همیان کینهها شده است.
من اعتقاد دارم برای رسیدن به راه برون رفتی از این بن بست هنوز فرصت داریم جایی که امریکا و کوبا که نماد دو نگاه کاملا متفاوت و متخاصم بودند به درک متقابل رسیدند اهالی بومی این سرزمین با دو سلیقه متفاوت چرا نتوانند به اصول مشترکی برسند. شاعران در جامعه ایران مهمترین پیشقراولان فرهنگی بودهاند و به نظر میرسد این مسوولیت بزرگ را باید پذیرا شوند ما شهید زمانهای از دست رفته تاریخمان هستیم ....
نظر شما