هفتمین کتاب از مجموعه «مادران» که به شهید سالاری میپردازد، ضمن روایت زندگی این شهید، خاطراتی از نحوه مبارزات انقلابی خانواده شهید را هم بازگو میکند.
در ابتدای این کتاب، درباره مجموعه «مادران» میخوانیم: «روزی که کودک متولد میشود، مادر هزار امید میبندد به او و به آیندهاش. هر روز آرزوهایی که برای خود در سر پرورانده و به آنها نرسیده را در او تجسم میکند. در هر محله از قد کشیدنش لذتی میچشد، آمیخته به رنج. همیشه چنین بوده و هست. زمانی همین مادر دلبسته، چشم از قامت پسر برگرفت و با سلام و صلوات روانه میدان نبرد کرد؛ جایی که هر لحظهاش بوی انتظار میداد و جدایی. مادر چشم بست بر آرزوهای خود، تا روزی بر قامت رعنای فرزند شرم نکند که دل بستگیاش او را پابند زمین کرده است. چشم بست و اشکهایش را به دعای شبانهروز پیوند زد. اما گاه انتظار به فراق گره میخورد و باز مادر بود و شکوفههای پنهانی و دردهای ناگفته. این مجموعه قصد دارد لحظاتی از زندگی مادران شهدا را همراهی کند؛ همراهی تلخ و شیرین.»
کتاب «مادران؛ شهید سالاری» مقدمهای ندارد اما پیش از این، سارا صفارلو درباره مادر شهید سالاری گفته بود: «صدیقه گلپایگانی» معروف به «امین اقدس» از همشهریان و اقوام دور امام خمینی(ره) در شهر خمین نیز بود و همین موضوع باعث شده است که خاطرات بسیار خوبی از امام، شکلگیری و آغاز انقلاب روایت کند. وی در نوجوانی مدیر مدرسه خمین میشود اما به خاطر حفظ حجاب، این شهر را ترک و مخفیانه به ری کوچ کرد و در همانجا زندگی کرد.
به گفته وی، خانواده شهید سالاری از قشر مرفه در خمین بودند و تمام دارایی خود را در راه پیروزی انقلاب اسلامی خرج کردند. پدر شهید سیدداوود سالاری (سید محمد سالاری) که از فعالان پیش از انقلاب اسلامی بود، به دلیل شکنجههای ساواک دچار بیماری شد و سیدداوود که در مقطع ابتدایی تحصیل میکرد، در کارخانه چیتسازی شهرستان ری مشغول به کار شد و مخارج خانوادهاش را هم تقبل کرد. وی سال 61 در عملیات بیتالمقدس تا نزدیک بصره پیش رفت و در حال انهدام تانکها بود که مفقودالاثر شد.
کتاب «مادران؛ شهید سالاری» در کنار راویت زندگی شهید سالاری از زبان مادرش، به نحوه مبارزه «صدیقه گلپایگانی» و همسرش با رژیم پهلوی هم میپردازد.
در صفحه 37 کتاب میخوانیم: «صبح که صدای اذان بلند میشد، سید داوود من را به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) میبرد و بعد هم تا پل سیمانی میدوید تا به سرویس کارخانه چیت ری برسد که البته بیشتر وقتها هم نمیرسید؛ اگر هم میرسید، سرپا میایستاد تا زنها بنشینند. همیشه میگفت: کارگرهای زن کارخانه از همه بیشتر زحمت میکشن. خیلی زود ریسنده درجه یک کارخانه شد...»
«مادران؛ شهید سالاری» را انتشارات روایت فتح با شمارگان هزار و 100 نسخه، 80 صفحه، قطع پالتویی و به بهای 450هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما