وی افزود: نظارت میتواند دو شکل داشته باشد؛ نظارت درونی و بیرونی. یعنی اگر بخواهیم ممیزی را به معنای اعمال کنترل در نظر بگیریم این مسئله لزوماً فقط از سوی قدرت مسلط یا قوه مجریه صورت نمیگیرد بلکه شکل درونیِ آن برمیگردد به خود نویسنده یا شاعر. هر کدام از ما که دست به عملی میزنیم در نوشتن نوعی از خود نظارتی را با خود به همراه داریم. جامعه نیز در این میان نقش خودش را ایفا میکند یعنی او هم بر ما نظارت میکند، طبیعی است که ما هر چه که به ذهنمان میرسد را نمینویسیم. مخاطب فرضی همیشه در پسِ ذهن ما حضور دارد و عکس العملهای او را نسبت به متن لحاظ میکنیم. این دو در کنار نظارت حکومت و دولت پازل نظارت را شکل میدهد.
شاعر مجموعه شعر «گزارش ناگزیری» در خصوص تأثیرات ممیزی بر سازوکار شعر توضیح داد: به نظرم نمیشود به این سادگیها راجع به تأثیرات مثبت و منفی ممیزی بحث کرد. مثلاً اگر بخواهیم بهعنوان نمونه در رابطههای نمادگان (سمبُلیسم) و ممیزی دقیقتر بشویم؛ و آن سمبلیسم نوع جدیدی که با نیما آغاز میشود، میبینیم که نیما و شعر او غرق در یک نمادسازی شده که این وضعیت خود زاییده شرایط اجتماعی آن دوره بوده است. چون نمیتوانستند بهصورت مستقیم حرفشان را بزنند مجبور میشدند سمبل اختراع بکنند. مثل تیرگی و ظلمات و اینها در مقابل روشنایی، که هرکدامشان هم اشاره به چیزی داشتند. این سمبلیسمی که به شعر ما تحمیل شد کاملاً برای آن مضر بود. برای اینکه جلوی بسیاری از حرکتهای آزادانه را که میشد صورت بگیرد گرفت و خودش را به متن تحمیل کرد. چرا که ما میبینیم این اتفاق بعد از نیما برای شاعران دیگر به شکلی دیگر اتفاق میافتد. بنابراین من زیاد اعتقادی به اثرگذاری مثبتِ ممیزی ندارم.
آقاجانی در ادامه سخنانش با انتقاد از شیوهی ممیزی ادامه داد: پرسش اینجاست که ما دقیقاً بر چه چیزی میخواهیم نظارت کنیم؟ بر مباحث اندیشگی و تفکر ؟ خب، سؤال پیش میآید که مبنا و موازین این نظارت چهها هستند؟ یعنی بر اساس کدام سند و قوانینی این کار انجام میشود؟ چون عملاً پرداختن و نوشتن چنین قاعدهای کار بسیار مشکل و غیرممکنی به نظر میرسد. اینجاست که مسئله ایجاد میشود. به این صورت که بحث سلیقه و خوشآمد مطرح میشود و نظرات شخصی ممیز ورود میکند میشود حرف اول و آخر.
وی در خصوص تجربههای خودش از مسئله ممیزی نیز تصریح کرد: شاید برایتان جالب باشد کتابی که اخیراً با عنوان «گزارش ناگزیری» چاپ کردم دو بار ممنوع الچاپ اعلام شده بود، یعنی نه اینکه اصلاح بخورد و با تصحیح اجازه چاپ پیدا کند بلکه از دم غیر قابل چاپ شمرده شده بود. من هر چه قدر با خودم فکر میکردم نمیتوانستم بفهمم این کتاب چه مشکلی دارد. نه بحث اخلاقی در آن مطرح شده بود و نه رویکرد سیاسی آنچنانی داشت. وقتی که دقیقتر نگاه میکنید میبینید همهی اینها از یک سری دخالتها و اعمال نظرهای شخصی آب میخورد. کما اینکه این کتاب یک سال بعدش مجوز گرفت و همه دیدند که هیچ مشکلی هم پیش نیامد. به خاطر همین میگویم که پاشنه آشیل این وضعیت دقیقاً در همین شکل نظارت قرار گرفته است. باید قبول کنیم که نظارتهایمان قاعدهمند نیست.
مؤلف کتاب «سخن رمز دهان» در خصوص رویکردها و حساسیتهای اصحاب ممیزی نیز اضافه کرد: من فکر میکنم اینگونه حساسیت به شکل واقعیاش اصلاً وجود ندارد. شما فرض کنید یک مطلبی در روزنامهای منتشر میشود، خب مگر چند نفر مخاطب دارد؟ تیراژش بیشتر از چند هزار یا چند صد هزار که نیست. کتاب که دیگر جای خود دارد، فکر میکنید یک کتاب شعر هر چه قدر هم که خوب باشد چند نسخه چاپ میشود؟ خیلی که خوب باشد هزار نسخه و آنهم تازه چند سال دست ناشرش خواهد ماند. خب، این کتاب با این حجم که بیشتر شبیه شوخی است چه مشکلی میخواهد ایجاد کند؟ این حساسیتها و انرژی و اتلاف وقت واقعاً برای چیست؟ که حالا چندین مرحله طی بشود و مجوز و بررسی و چه و چه. من معتقدم که دربارهی کتاب نیز باید مثل مطبوعات عمل بشود و ممیزی پیش از چاپ عملاً نباید وجود داشته باشد. من نمیتوانم با این قضیه کنار بیایم که ممیز حتی در تصویرپردازی یک شاعر هم دخالت کند. یا مثلاً منِ شمس آقاجانیِ نوعی که تفکری نسبت به شعر و «شعرِ زبان» دارم، حالا ممیز به خودش اجازه بدهد که سعی کند جلوی این تفکر را بگیرد. هیچکس نمیتواند چنین حقی به خودش بدهد.
آقاجانی در خصوص تفاوتهای ممیزی در شعر با سایر ژانرها نیز تشریح کرد: به نظر من رمان یا داستان کوتاه بهحسب سهلالوصول بودنشان و صراحتشان در ارتباط با مخاطب در این مقوله نسبت به شعر آسیبپذیرترند. شعر به دلیل اینکه حوزهی مخاطب آنچنان وسیعی ندارد و نیز جنسیتِ خاصش در رفتار با کلمه همیشه از اشارات مستقیم دوری میکند. بنابراین اتفاقاً به نظر من از این جنبه نسبت به رمان و نمایشنامه و دیگر ژانرها ممیزی گریز تر است، از این بابت به نظر من اگر نوشتهای واقعاً شعر باشد از اساس قابلیت نظارت بر آن وجود ندارد. اگر حافظ در این زمانه شعرهایش را مینوشت ممکن بود جلوی انتشار خیلی از غزلهایش را بگیرند؛ کما اینکه در همان دوره هم محدودیتهای اجتماعی و اعتقادی شدیدی وجود داشته است، اما حافظ به اتکای تکنیکها و ظرافتهای ذاتی شعر از زیر تیغِ حساب پس دادن در میرود. به همین دلیل من فکر میکنم ابهام و استعاره و آیرونی ذاتی شعر و نوشتار شاعرانهاند و در قالب یک مشخصه ساختاری در مکانیزمِ عملکرد آن بهصورت درونی وجود دارد و همین مسئله شرایط شعر را نسبت به دیگر هنرها متفاوت میکند. اما همچنان باید در نظر داشته باشیم که این ابهام با سمبلیسمی که در شعر نیما به آن اشاره کردم بسیار تفاوت دارد. در واقع آنجا امری است که به طبیعت شعر تحمیل میشود و آن را از مسیر خودش خارج میکند. مثلاً شما اگر بخواهید کارنامهی صدسال اخیر شعر خودمان را با صدسال اخیر شعر اروپا مقایسه کنید میبینید که آنها چقدر شفاف و کم لایهتر مینویسند. در حالی که ما در عمل پیچیدهتر هستیم و اتفاقاً این مورد یکی از همان مشخصههای تحمیلی به شعر ماست. یعنی این پیچیدگی ذاتی شعر ما نیست بلکه از بیرون به آن تحمیل شده است.
شاعر مجموعه شعر «مخاطب اجباری» در بخش پایانی سخنانش افزود: خوشبختانه شعر من زیاد درگیر اصلاحیه خوردن و بازنویسی نشده است، همانطور که گفتم اگر هم به ممیزی برخورده از دم غیرقابل چاپ تشخیص داده شده است. انگار که میخواهند بگویند این تفکر و گرایش نباید اصلاً وجود داشته باشد که این رویه بیشک به شعر ما ضربه خواهد زد. وگرنه اصلاً در شعرهایم گرایشهای صریح سیاسی وجود ندارد و اعتقادی هم به چنین شعری ندارم که شما بتوانید از آن برداشتهای صریح سیاسی و اجتماعی و فلان و بهمان داشته باشید.
شمس آقاجانی، شاعر و منتقد، از شاگردان حلقهی رضا براهنی در دهه هفتاد است. شعرهای او را میتوان تجربههایی قابلتأمل در باب برجسته کردن زبانیت زبان و گسترش مرزهای زبان برشمرد.
در این باره بخوانید:
در شعر نوعی رمز گذاری و کد گذاری را اعمال میکند که اصلا به سود آن نیست. در واقع پیچیدگیهای زائدی را فراهم میکند که در ادبیات تاثیر مثبتی نخواهد داشت؛ برای اینکه من همچنان ...
نظر شما