رمان«سه سرباز» یکی از بهترین آثار نوشته درباره وقایع جنگ جهانی دوم است؛ رمانی به غایت خواندنی که علاوه بررعایت اصول نویسندگی در حدی قابل قبول، دارای رگههایی ازتاریخ نگاری است.
پاسوس در رمان«سه سرباز» نظارهگری از راه دور نیست بلکه شاهدی ازدل مهلکهاست، شاهدی صادق که حاضر نیست نگاه وقلمش را به نفع یکی از گروههای متخاصم تغییر دهد و به نوعی تقلب در واقعیت متهم شود.
پاسوس در این رمان بیش از هرمورد دیگر به وجه بیهودگی جنگ نظر دارد، او که خود سالها در خلال جنگهای داخلی آمریکا به عنوان طبال حضور داشته، هرجنگی را به مثابه برادرکشی ارزیابی میکند و هیچ حقی برای هیچکدام از طرفین دعوا قائل نیست.
سرگذشت جان دوس پاسوس در عالم نویسندگی، تا حد زیادی شبیه به سرگذشت ارنست همینگوی به عنوان نویسنده هموطن اوست. پاسوس هم درست مانند همینگوی، حضوری فعال دررستههای غیر نظامی مانند رانندگی آمبولانس و دیگر رستههایی از این دست داشته و طبیعی است که نگاه او به جنگ، درست ماند نگاه همینگوی، نگاهی عمیق و سرشار از ناگفتهها باشد.
جان دوس پاسوس دراین رمان، حکایت جوانانی را برای خواننده بازگو میکند که دراوج غرور جوانی، به اجبار راهی سفری دهشتبار و شاید غیر قابل بازگشت شدهاند. نکته جالب در این رمان، یادنگرفتن حس درنده خویی ازسوی کسانی است که با دشمن چندین قدم بیشتر فاصله ندارند. آنها حتی گاهی برای افراد آن سوی خط دل میسوزانند وخود را به جای بستگان آنها فرض میکنند و برای بازگشتشان انتظار میکشند. این نوع نگاه، در روند ادبیات جنگ و همچنین دارا بودن حس شاعرانه سربازان درگیر درجنگ نشان میدهد که پاسوس نویسندهای ضد جنگ است. نویسندهای که هرجنگی را به مثابه گامی عقب در فطرت بشری ارزیابی میکند و به نقد میکشد.
ایجاد نوعی حس همذاتپنداری و ایجاد صحنههای واقعی ازجنگ نشان میدهد که پاسوس قبل از هرچیز دیگر به نوشتن اثری خواندنی و قابل قبول برای مخاطب خود فکر کرده، اثری که علاوه بر دارا بودن حسی از لذت خواندن، مساله جنگ را هم به عنوان مسالهای دور از شان انسانی به تصویر بکشد:«افراد با کولهها و تفنگهایشان آهسته به خط شدند. ستوانها با بارانیهای شق و رق و کمربندهای محکم درکناه صفهای تشکیل شده میپلکیدند و از تودههای ذغال خط فرعی بالا و پایین میرفتند. افرار راحت باش گرفته بودند و به تفنگهایشان تکیه داده بودند و به مخزن سبز رنگ آب روی سه پایه چوبی که تکه بزرگ کتان شل باف خاکستری روی آن بود خیره شده بودند.صدای درهم و برهم پاها فرو نشست، از دور دست صدایی شنیده شد، انگار کسی ورقه آهنی سنگینی را به آرامی تکان دهد. آسمان پر ازتکه رنگهای قرمز و ارغوانی و زرد بود...»
رمان«سه سرباز» با ترجمه علی کهربایی و ویراستاری محمدرضا پور جعفری، با شمارگان هزار و 500 نسخه و قیمت 25هزار تومان ازسوی انتشارات نیک منتشر شدهاست.
نظر شما