جمعه ۱ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۶
«تجربه»ای گرم از قصه‌گوی «اتفاق» / وقتی گلی ترقی کتابش را پس از 2 سال از ارشاد دولت قبل پس می‌گیرد

«کتاب را با ناامیدی فرستادم به ارشاد. زمان دولت آقای احمدی‌نژاد بود. نشستم به انتظار. بزک نمیر بهار می‌یاد. دو بهار گذشت و بزک نیمه‌جان شد و خبری نیامد. بعد از دو سال گفتند که قابل چاپ نیست. خداحافظ. سنگین‌تر است که رفع مزاحمت کنید.» این فقط بخشی از ماجرای معطل ماندن رمان «اتفاق» در وزارت ارشاد برای دریافت مجوز از زبان گلی ترقی است. گفت‌وگوی گلي ترقی با مهدی یزدانی خرم در ماهنامه «تجربه» بهمن 93 منتشر شده است.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) شماره 34 ماهنامه هنر و ادبیات «تجربه» در بهمن 93 منتشر شد. پرونده ویژه بخش ادبیات این شماره از ماهنامه «تجربه» به گفت‌وگویی از مهدی یزدانی‌خرم با گلی ترقی به مناسبت چاپ رمان «اتفاق» با عنوان «گذشته را تقدیس نمی‌کنم» اختصاص دارد.
 
ترقی در این گفت‌وگو درباره ماجرای نوشتن سریع و مجوز گرفتن پیچیده و کُند رمان «اتفاق» مي‌گويد: فکر می‌کنم هفت، هشت سال پیش بود. سریع و بدون مکث آن را نوشتم. حادثه پشت حادثه و ماجرا پشت ماجرا راه خودش را پیدا می‌کرد و رمان جلو می‌رفت. ویرایش و بازنویسی‌های متعدد مال بعد بود. کوتاهش کردم و پنجاه صفحه از آن را کنار گذاشتم. کتاب را با ناامیدی فرستادم به ارشاد. زمان دولت آقای احمدی‌نژاد بود. نشستم به انتظار. بزک نمیر بهار می‌یاد. دو بهار گذشت و بزک نیمه‌جان شد و خبری نیامد. بعد از دو سال گفتند که قابل چاپ نیست. خداحافظ. سنگین‌تر است که رفع مزاحمت کنید.
 
وی در ادامه مي‌گويد: نه موافقت و نه مخالفت. تا این که خسته شدم. حوصله‌ام سر رفت. بلند شدم و رفتم به اداره ارشاد. قسمت بررسی کتاب‌ها. در آنجا آقایی را ملاقات کردم که با تعجب به شکایت من گوش داد و در کمال دلسوزی گفت چنین چیزی امکان ندارد. در ارشاد هیچ کتابی بیشتر از پانزده روز نمی‌ماند! بعد هم شماره‌ای گرفت و دستور داد که به کار من هرچه زودتر رسیدگی شود. رسیدگی!!! یک بار دیگر که رجوع کردم گفتند آقای مهم با دم‌پایی‌های پلاستیکی به سفر رفته‌اند. کی برمی‌گردند؟ خدا می‌داند. کتابم را پس گرفتم و آن را مثل فرزندی که از سفری مشقت‌بار برگشته، به خانه آوردم. فرصت عالی برای بازنویسی بود و ویرایش بی‌آن‌که در فکر آن باشم.
 


گفت‌وگو با ترقی با این پرسش که: «حال که دو سال از تغییر دولت می‌گذرد، فارغ از این که مجوز گرفته‌اید، آیا خوشبین شده‌اید؟» ادامه می‌یابد. نویسنده «جایی دیگر» با نگاه امیدوارانه‌ای اين پرسش را چنين پاسخ می‌دهد: من با پیچ و خم و دوز و کلک‌های سیاسی در ایران بیگانه‌ام. سیاست دنیای من نیست. اما می‌توانم بگویم که در زمان آقای روحانی بود که دو کتاب من «فرصت دوباره» و رمان «اتفاق» مجوز چاپ گرفت. پس می‌توانم بگویم که ارشاد در حال حاضر با گذشته تفاوت دارد. تنها ترسم این است که دوباره برگردیم سر جای اول. همان آش و همان کاسه.
 
نظر گلی ترقی درباره موضوع متداول این روزها که بعضی‌ها انتظار حذف کامل ممیزی را دارند، چنين است: برداشته شدن سانسور اتفاق غیرممکنی است و من دلم را با این توهمات خوش نمی‌کنم. آخر چه طور ممکن است سانسور یک‌شبه برچیده شود؟ شاید با مرور زمان درهایی باز شود. شاید. یا احتمال دارد بدتر شود. سانسور دوران آقای احمدی‌نژاد به معنای واقعی سانسوری بی‌معنی بود. هیچ دلیلی برای توقیف یا حذف جمله‌ای وجود نداشت. من خودم موقع نوشتن حواسم به حساسیت‌ها هست. در همین رمان هم در جاهایی این ملاحظات را رعایت کردم. و البته کمی پشیمان هستم چون شاید می‌شد دربیاید. اما در دولت احمدی‌نژاد اصلا نمی‌دانستی چی را خط قرمز می‌دانند، چی را نه!
 
 
در این شماره از ماهنامه تجربه به جز «کاراگاه وارد می‌شود» که درباره رمان پلیسی کاوه میرعباسی است، در بخش سرقت ادبی با عنوان «با چراغ در شهر»، درباره تشابه‌های کتاب‌های جدید یک ناشر با آثار منتشرشده سال‌های قبل که جنجال‌آفرین شده، سخن به میان آمده است. نوشته نخست از قدرت‌الله مهتدی با عنوان «سارقان کلمه» است. او در این نوشته شرح می‌دهد که نویسندگان و مترجمان ایرانی چگونه مرتکب سرقت ادبی شده‌اند؟
 
در یادداشت دوم، فریدون مجلسی، مترجم و پژوهشگر، چند روایت پراکنده از برخوردهای تصادفی با سارقان ادبی را با عنوان «دست‌اندازی ادبی» بیان می‌کند.

مجلسي در شرح یکی از سرقت‌های ادبی که درباره اثر ترجمه‌شده او صورت گرفته، نوشته است: یکی دو سال پیش در گشتی اینترنتی متوجه شدم کتابی را که چند سال پیش از فلیپ راث برای نخستین بار ترجمه کرده بودم، مترجم محترم جوانی قراردادی با یکی از ناشران معروف تهران در دست ترجمه دارد. در آن سایت شخص فهیمی ایراد گرفته بود که با وجود این همه کتاب قابل ترجمه چرا باید دوباره کاری شود؟ وقتی مطلب را خواندم با ساده‌اندیشی فکر کردم این کار را از روی بی‌اطلاعی می‌کنند، و با ارسال ایمیلی برای مترجم و ناشر توضیح دادم که آن کتاب قبلا چاپ و منتشر شده است و توصیه کردم که بهتر است به فکر کتاب دیگری از جمله از میان انبوه آثار ترجمه‌نشده همین نویسنده باشند. ناشر که به هر حال فرصت پاسخ دادن ندارد. اما مترجم جوان که سابقه‌اش در سایت کتابخانه ملی نشان می‌داد، قبلا نیز دو کتاب دیگر را ترجمه مکرر کرده بود و به او یادآور شده بودم که کار تکراری نکند، پاسخ داد که اولا آن دو کتاب را نخست او ترجمه کرده بود (به عبارت دیگر، دیگران کپی‌زنی کرده بودند و ثانیا به من نوشت که بهتر است نگران نباشم) یعنی در واقع فکر کرده بود که من نگران آن هستم که ترجمه بهتر ایشان دست مرا رو کند! به او نوشتم که پوزش می‌خواهم. زیرا فکر می‌کردم ناآگاهانه مرتکب این کار می‌شود. اما اکنون که می‌بینم آگاه است و اصرار می‌ورزد، البته از حق قانونی خودش استفاده می‌کند.
 
این بخش با یادداشتی از کاوه شریفی با عنوان «ماجراهای پایان‌ناپذیر یک ناشر» به پایان می‌رسد.
 
«تاریخ ادبیات ایران» ماهنامه تجربه درباره «افسانه جوان‌مرگی» است. این بخش که به مناسبت 80 سالگی فروغ فروخ‌زاد گرد آمده، شامل سه یادداشت از کامیار عابدی با عنوان «فروغ فرخزاد و سنت‌های دینی» و بررسی روانکاوانه شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» از نازنین رحیمی با عنوان «مرگ خود عشق است» و یادداشتی از مجید رفعتی با عنوان «حقیقت یگانه» درباره تأویلی میتولوژیک از بند پایانی «تولدی دیگر»، می‌شود.
 
بخش ادبیات امروز جهان نيز شامل دو پرونده با عنوان‌های «هول بازگشت نازی‌ها» و «اتحادیه ابلهان» است.
 
ماهنامه هنر و ادبیات «تجربه» با قیمت هشت هزار تومان در اختیار علاقه‌مندان این حوزه قرار گرفته است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها