با حجتالاسلام مهدی محدثزاده فرزندزاده آقا شیخ عباس قمی
تقدیم ثواب «مفاتیحالجنان» به حضرت زهرا (س) دلیل اقبال مردم است/ ناشنیدههایی درباره آقا شیخ عباس قمی و آثار و دستنوشتهایش
حجتالاسلام مهدی محدثزاده میگوید: «حاج شیخ عباس قمی معتقد بودند که دلیل اقبال مردم به مفاتیحالجنان به این دلیل است که ثواب آن متعلق به حضرت زهرا (س) است.» نوه حاج شیخ عباس قمی در این گفتوگو نادیدههایی از عکسها و دستخطها و ناشنیدههایی از زندگی «محدث قمی» را در اختیار مخاطبان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) قرار میدهد.
بیش از 80 سال از درگذشت این محدث نامی شیعه ــ که به روایت علامه علی دوانی 105 عنوان کتاب کوچک و بزرگ را تألیف و تصنیف کرده است ــ میگذرد اما جالب این که نوهاش ــ حجتالاسلام مهدی محدثزاده ــ میگوید که هنوز دستنوشتههایی منتشرنشده از محدث قمی موجود است که بازماندگان دلشان میخواهد چاپ شوند ولی بنا به مشکلاتی تاکنون موفق به انجامش نشدهاند.
حجتالاسلام مهدی محدثزاده ــ فرزند آیتالله حاج میرزا محسن محدثزاده آخرین فرزند مرحوم حاج شیخ عباس قمی که در سال 1387 درگذشت ــ در این گفتوگو از دلایل شهرت تألیفات حاج شیخ عباس قمی میگوید که به تعبیرش «اخلاص» وجه ممتاز و برجسته آنها بوده است. وی تأکید دارد از حاج شیخ عباس قمی با عنوان «خاتمالمحدثین» و چهره درخشان روحانیت شیعه نام ببرد. همه آن چه حجتالاسلام مهدی محدثزاده از محدث قمی نقل میکند، یا مستقیم از مرحوم پدرش شنیده است یا از دیگرانی که از نزدیک با مرحوم حاج شیخ عباس قمی آشنا بودند. از این نظر است که میگوید عموم مطالبی که از ایشان نقل میکنم با یک واسطه است. وی در این گفتوگو به نکاتی کمترشنیده درباره این محدث نامی شیعه و تألیفاتش اشاره کرده که خواندنی است.
ـ شاید برای خیلیها این سوال مطرح باشد که حاج سیخ عباس قمی چگونه به چنین شهرتی دست یافت که «مفاتیحالجنان» و دیگر آثار وی بعد از گذشت سالها از درگذشت مؤلفشان هنوز هم مرتب تجدید چاپ میشوند. برای شروع، لطفاً به همین سؤال از دید خودتان پاسخ دهید.
این شخصیت بزرگ بخشهای مهمی در زندگی خود داشته که حایز اهمیت است. یکی از ویژگیهای ایشان که عجین با دوران زندگیشان شده، اخلاص ایشان است. اخلاص، مسالهای مهم در زندگی مرحوم محدث قمی بوده و این اخلاص در دوران مختلف زندگی ایشان ظهور داشته است.
ایشان در تألیفات خود نیز اخلاص خاصی داشته و سعیاش بر این بوده که نسبت به تألیف هر کتابی که روی زمین مانده است، اقدام کند. مثلاً کتاب «بحارالانوار» علامه مجلسی چاپ قدیمی و سنگی و قطع رحلی داشته و خواندن آن برای همه مشکل بوده است. کسی که بخواهد به عمق این دریا برسد، بدون وسیله نمیتواند، و وسیله حرکت در دریا، سفینه یا همان کشتی است. ایشان آن زمان و با امکانات بسیار محدود که دسترسی به رایانه وجود نداشته و دسترسی به منابع سخت بوده است، دست به ابتکاری میزند و ابتدا سهبار کتاب بحارالانوار را دقیقاً از ابتدا تا انتها مطالعه و فیشبرداری میکند تا یک سفینه و راهنما برای این کتاب بنویسد. کار دیگری که ایشان در کتاب «سفینةالبحار» انجام داده این که این کتاب را با «دُرَر»ی آذینبندی کرده و در هر بخش مطالبی جدا از بحار ــ از نظر تفسیر لغات روایاتی که در آن باب هست غیر از آن چه در بحار آمده و موارد دیگر ــ ذکر کرده است. لذا اسم کتاب را گذاشتند «سفینة البحار و مدینة الحِکَم و الآثار». کتاب سفینة البحار، هم سفینهای است برای بحارالانوار و هم خود شهر حکم و آثار است. سفینة البحار، خود کتابی مستقل است و اگر کسی بحارالانوار را هم ندیده باشد، باز این کتاب راهگشا برای وی خواهد بود.
ایشان در کتاب «الفواید الرضویه» در بیان حالات سید عبدالله شُبّر ــ از علمای بزرگ عصر خود ــ مینویسد که من مشغول شدم کتاب «زاد المعاد» علامه مجلسی را از فارسی به عربی برگردانم و مدتی هم روی این کتاب کار کردم. بعد که به حالات سید عبدالله شبر برخورد کردم، دیدم که یکی از کارهایی که ایشان انجام دادهاند، تعریب (ترجمه به عربی) کتاب زادالمعاد است؛ لذا من دست از انجام این کار برداشتم و ادامه ندادم. این نکته خیلی مهمی است که نشان از اخلاص ایشان داشته و این که قصد داشته برای خدا خدمتی انجام دهد.
نکته دیگر این که ایشان بابت تألیفات خود حقالتألیف نمیگرفته است. آقای آخوندی صاحب کتابفروشی دارالکتب الاسلامیه برای من نقل کردند که من از نجف به تهران آمده بودم و به محمدحسن علمی ــ که مؤسسه علمی را داشت و کتاب منتشر میکرد ــ برخورد کردم. دیدم ایشان کتاب مفاتیح را چاپ کردهاند و به من گفت چون شما با حاج شیخ عباس قمی سابقه رفاقت و آشنایی دارید، به ایشان نامهای بنویسید که ایشان حق طبع کتاب مفاتیحالجنان را در ازای دریافت 10 هزار تومان به من واگذار کنند. این ماجرا مربوط به سال 1316 شمسی و 1356 قمری است. آقای آخوندی نقل کردند که من نامهای به حاج شیخ عباس قمی نوشتم و ماجرا را برایشان توضیح دادم. ایشان در جواب نامه من نوشتند که من این کتاب را برای پول ننوشتم و از ایشان حقالتألیف نمیگیرم. فقط به ایشان بگویید این کتاب را صحیح چاپ کنند و هیچ گونه تصرفی در آن نکنند. ایشان در شرایطی از پرداخت این وجه خودداری میکند که به لحاظ معیشتی زندگی بسیار بسیط و سادهای داشته است.
زندگی اقتصادی ایشان چگونه بود؟
درسالهای اقامت در نجف، ایشان منزلی از خودشان نداشتند و در یک خانه اجارهای زندگی میکردند. خانه، دو اتاق داشته که اتاق طبقه بالا در اختیار خودشان بوده و کارهایشان را آنجا انجام میدادند و اتاق طبقه پایین در اختیار همسر و فرزندانشان بوده است. حتی پدر من مرحوم آیتالله حاج میرزا محسن محدثزاده میگفت نصف اتاق ما فرش نداشت و یک جاجیم در آن پهن بود که همه اتاق را پر نمیکرد و بقیه آن خالی بود که با کفش میآمدیم. خب با این شرایط زندگی میتوانسته این مبلغ را بگیرد و هیچ اشکالی هم نداشته ولی این کار را نکرده است.
ـ مرحوم حاج شیخ عباس قمی فعالیت اقتصادی خاصی داشتند؟
خیر. حتی بابت منبر هم وجهی دریافت نمیکردند. اعتقادی هم به دریافت سهم امام نداشتند. از طریقی منغیرمستقیم، نه از طریق مرجعی خاص، برای ایشان هر ماه پولی میرسیده و از همان گذران زندگی میکرده است.
ـ بنا به آن چه مرحوم علامه دوانی در کتاب «مفاخر اسلام» در شرح حال مرحوم شیخ عباس قمی آوردهاند از ایشان تعداد 105 عنوان کتاب منتشر شده است. چطور ایشان طی مدت 65 سال توانستند این حجم از تألیفات از خود به یادگار بگذارند؟
ایشان ملتزم و مقید به استفاده از همه لحظات عمر بودند. مرحوم والد نقل میکردند ما در نجف در زمستان در اتاق خودمان کرسی گذاشته بودیم. ایشان صبحها از اتاق خود پایین میآمدند و صبحانه را میخوردند و قدری مینشستند و دوباره میرفتند به اتاق بالا و مشغول کار تألیفات خود میشدند. یک روز آمدند پای کرسی تا گرم شوند. چون شب ها کم میخوابیدند و از یک ساعت و نیم به اذان صبح برای تهجد و شبزندهداری بیدار میشدند، زیرکرسی چرتشان میگیرد و به خواب میروند. نزدیک ظهر که من از درس و کلاس به خانه آمدم، دیدم پدرم هنوز زیر کرسی خواب است. پدر متوجه آمدن من شد و از خواب بلند شد و پرسید: الآن چه وقت روز است؟ گفتم که ظهر شده. ایشان به قدری متأثر و ناراحت شد که اندازه نداشت و گفت این کرسی باعث شد که نصف روز من هدر برود. بعد عهد میکنند که اگر از این به بعد زیر کرسی بنشینند، دو جزء قرآن بخوانند و بعد به کارهایشان بپردازند. بعد از آن هم هر وقت به آن اتاق میآمد هر چه خانواده اصرار میکردند که هوا سرد است و قدری زیر کرسی بنشینید، قبول نمیکرد و میگفت این کرسی باعث شد نصف روز من هدر برود. یعنی این قدر به استفاده از اوقات خود مقید بود.
یکی از علمای قم به نام آقای وکیلی نقل کردند که ایشان وقتی در قم بودند شخصی برای کمک به بازنویسی تألیفاتشان برای چاپ، خدمت ایشان میرفته است. او تعریف کرده بود که یک روز ما آنقدر کار کردیم که خسته شدیم. حاج شیخ عباس به من گفتند بلند شوید تا به صحن برویم تا هم زیارتی کنیم و هم رفع خستگی شود. وی تعریف کرده بود که ما بهاتفاق، به حرم مشرف شدیم و ایشان وارد صحن شدند و سلامی عرض کردند و از آنجا آمدند کنار بقعه شیخ فضلالله نوری نشستند تا هم فاتحهای بخوانند و هم چند دقیقهای خستگی از تن به در کنند. وقتی کنار بقعه نشستند، گفتند: این اولین بار است که من به کنار این بقعه آمدم. در حالی که آقای وکیلی میگفتند ما اهل علم برنامهمان این بود که هر شب آنجا بودیم و گعده (نشست) داشتیم.
ایشان 65 سال عمر کردند. از سن 20 سالگی هم مبتلا به ناراحتی سینه شدند. سرفه میکردند و تنگی نفس داشتند که مرحوم والد میگفت خود ایشان تعریف میکردند که من در سن 20 سالگی مبتلا به ناراحتی سینه شدم و مدام در قم نزد طبیب میرفتم و معالجاتی شد و بعد آمدم تهران و نزد دکتری رفتم و او به من گفت سینه شما دیگر خوبشدنی نیست. 45 سال از عمرشان ناراحتی سینه داشتند با این حال این همه تألیفات ارزشمند از خود به جای گذاشتند که برخی از آنها چندجلدی است.
کتاب «سفینة البحار» ایشان با چاپی که نشر اسوه کرده، 8 جلد است، کتاب «الکنی و القاب» ایشان 3 جلد است، کتاب «منتهی الآمال» ایشان در چاپی که در قم انجام شده 4 جلد است یا کتاب «فصل و وصل» که 2 جلد است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی با این که محدث بودند ولی چنان چه در آثارشان به چشم میخورد، اشراف و تسلط خوبی نسبت به ادبیات فارسی و عربی بهویژه شعر داشتند. لطفاً کمی در این باره صحبت کنید.
بله؛ همان طور که اشاره کردید ایشان به ادبیات فارسی و عرب کاملا اشراف داشته و به فارسی و عربی شعر هم میگفته که در کتابهایشان موجود است. کسی که با آثار ایشان آشنا باشد میبیند که از وجه ادبی خالی نیست. در «مفاتیحالجنان» به مناسبتهایی شعر فارسی و عربی آورده است. مثلا بیان حالات مردگان و آداب رفتن به قبرستان را با اشعاری از نظامی همراه کرده و در کیفیت ورود به حرم های متبرکه اشعاری از سخایی را به زبان عربی ذکر میکند. حتی ایشان درکتاب دعا، شعر آورده است. درکتاب «منتهی الآمال» خود به مناسبتهایی شعر آورده که عجیب است؛ آن هم در زمانی که دسترسی به منابع بسیار سخت بوده است. کسی که آثار ایشان را ببیند متوجه میشود که چه احاطهای به حوزه ادبیات و شعر داشته است. مرحوم سردار کابلی که از علمای بزرگ و از افرادی بوده که از ایشان اجازه نقل روایت داشته، نقل کرده که من محدثی مثل مرحوم حاج شیخ عباس قمی سراغ نداشتم که این قدر به شعر احاطه داشته باشد. من هر قصیده و شعری که نام میبردم ایشان از حفظ میخواند. محدث قمی خودشان به فارسی و عربی شعر میگفتند مثل ماده تاریخ فوت شیخ انصاری که در کتاب «نَفَسُ المَهموم» است. جالب این که ایشان تمام «مقامات حریری» ــ که کتاب مهمی در ادبیات عرب است ــ را نیز حفظ بودند و در قم در حضور مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری در مدرسه فیضیه منبر میرفتند و هر شب یک مقامه از مقامات حریری را از حفظ میخواندند و حتی به آن اشکال میگرفتند.
فکر میکنید چرا کتاب مفاتیحالجنان ایشان به چنین شهرتی دست پیدا کرد؟
ایشان قصد نوشتن کتاب مفاتیحالجنان را نداشتند و به ایشان پیشنهاد شده بود که چنین کتابی را بنویسند. ایشان پاسخ داده بودند که بزرگانی چون مرحوم مجلسی، مرحوم کفعمی و مرحوم سید بن طاووس کتبهای دعا نوشتهاند و کتابهای قدما و سابقین باید در خانهها باشد زیرا هم موجب برکت میشود و هم از متروک شدن و فراموشی آنها جلوگیری میشود و مردم میتوانند به همانها مراجعه کنند و نیازی نیست من کتاب دعای تازهای بنویسم. حتی بعدها که ایشان کتاب مفاتیحالجنان را مینویسند به ایشان اعتراض کردند که چرا شما در بیان فلان اعمال گفتهاید که در خصوص این اعمال شرحی است که به کتاب اقبال الاعمال یا زادالمعاد مراجعه کنید.
اما بعد با خود فکر میکند که من یک کتاب دعای دیگر مینویسم و ثواب آن را به خانم فاطمه زهرا (س) هدیه میکنم. روزی هم که قلم به دست میگیرد و شروع به نوشتن مفاتیحالجنان میکند، نیت میکند که ثواب این کتاب متعلق به حضرت زهرا (س) است و از این جهت است که این کتاب در همان دوران حیات ایشان مورد توجه و اقبال مردم قرار گرفت و بعدها به زبانهای مختلف اردو، انگلیسی، لاتین و غیره ترجمه شد. خودشان معتقد بودند که دلیل اقبال مردم به مفاتیحالجنان به این خاطر است که ثواب آن متعلق به حضرت زهرا (س) است.
ایشان دقت بسیاری در نوشتن دعاهای مفاتیح کردند؛ به عنوان مثال در نوشتن زیارت عاشورا. زیارت عاشورا را مرحوم شیخ طوسی، مرحوم کفعمی و مرحوم علامه مجلسی نقل کرده است. ایشان دقت کرده که کدام یک از آنها دقیقتر است و آن را متن قرار داده و نسخههای دیگر را به عنوان حاشیه آورده و حساسیت ویژهای به این موضوع داشته و با سلیقه خاصی این کتاب دعا را نوشته است.
در کنار مفاتیح کتاب دیگری به نام رساله «باقیات الصالحات» تألیف کرده که مربوط به همین مطالب مفاتیح است ولی برخی مطالب آن اعم از تعقیبات و اعمال روز و ساعات روز و دعاهای مربوط به امراض و نمازهای مستحبی مفصلتر است که در حاشیه مفاتیحالجنان قرار دادند و بعدها به صورت مستقل نیز چاپ شد. یعنی در واقع مفاتیح دو کتاب است: یکی «مفاتیحالجنان» و دیگری «الباقیات الصالحات».
مرحوم شیخ عباس قمی از جمله کسانی بودند که نسبت به احادیث جعلی حساسیت داشتند. از جمله در مجعولیت دعای حبی که در مفاتیح به آن اشاره کردهاند و یا عدم ذکر حدیث کساء. موارد دیگری هم هست که ایشان با وجود رواج، نسبت به آنها معترض باشند؟
ایشان دقت بسیاری نسبت به سندیت احادیث داشتند و معروف است که مرحوم حاج شیخ عباس در این خصوص شجاعت خاصی داشته است. مثلاً در خصوص دعای سیفی صغیر، آثاری بر این دعا نقل شده است ولی ایشان میگویند از آنجایی که بزرگان محدثین فقط به این دعا اشاره کردهاند، من هم به همان اشاره میکنم و از بیان آثار مترتب بر این دعا چون بر من مسلم نبوده، خودداری میکنم. یا در کتاب «نفس المهوم» نکاتی در مقتل کربلا دارند که میگویند این از طریحی است که در منتخب خود نقل کرده و فقط به آن اشاره میکند نه این که آن را قبول داشته باشد. یا عروسی حضرت قاسم (ع) یا بودن مادر حضرت علی اکبر (ع) در واقعه کربلا را رد میکند.
در خصوص حدیث کساء هم آن چه مسلم است این که ایشان خودشان این حدیث را به این صورت در مفاتیح نقل نکردند. چاپ نخست مفاتیحالجنان در سال 1316 ــ سه سال قبل از ارتحال ایشان ــ در تهران منتشر شد و ایشان کتاب را بعد از چاپ نخست تصحیح کردند. در همان زمان به چاپ سه سوره حم دخان، روم و عنکبوت در آخر مفاتیح اعتراض داشتند. ایشان در تصحیحی که روی مفاتیح انجام دادند، نوشتند این سه سوره که در انتهای مفاتیح آمده، در مطبعه، اضافه شده و کار من نیست. ایشان به مرحوم والد گفته بودند من به این علت این سه سوره را به عنوان اعمال شب بیست و سوم ننوشتم که در این شب همه مردم در محضر قرآن هستند و میخواهند قرآن سر بگیرند. دیگر چرا من این سه سوره را ذکر کنم؟
حالا که صحبت از مفاتیحالجنان مرحوم محدث قمی شد، لازم است نکتهای را هم در خصوص کتاب «مفاتیح الحیات» آیتالله جوادی آملی ذکر کنم. کتاب مفاتیح الحیات در واقع همان کتاب «حلیة المتقین» علامه مجلسی است که در گذشته در همه خانهها بود و دستورالعملی در خصوص همه جزئیات و آداب زندگی اعم از قبل از ولادت تا حمام رفتن، مو شانه کردن، خوابیدن و ... با تکیه بر روایات را در بر میگرفت. حالا ایشان همان کتاب را با قلم امروزیتری نوشتهاند که در واقع همان کتاب حلیه المتقین علامه مجلسی است.
ـ از وسایل شخصی محدث قمی چیزی باقی مانده است؟
کتابخانه مهمی شامل کتابها و نسخههای منحصر به فرد و ارزشمندی مانند مستدرک وافی و امالی به خط ابنسَکّون داشتند که بخشی از آن نزد مرحوم عموی ما بود و تعدادی از آنها هم الآن در منزل ما و بخشی هم در کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی است. ایشان بالشی داشتند که همیشه روی پایشان بود. آن بالش هم در منزل ماست. یک استکان و قوری کوچک هم مخصوص چای برای خودشان داشتند که آنها هم هنوز هستند و در خانه ما نگهداری میشود.
خوب است همینجا به نکتهای در خصوص کتابخانه ایشان اشاره کنم. نامهای از ایشان موجود است که به آیتالله فیض قمی ــ از علمای قم ــ نوشتهاند. آن روزگار به دلیل سختیهایی که وجود داشته امکان بردن همه کتابهایشان در سفرها نبوده و لذا وقتی به مشهد میروند تعدادی از کتابهای ایشان در قم باقی میماند و سالها بعد که از مشهد به نجف میروند بخشی از کتابهایشان در مشهد میماند. مثلا ایشان در نجف که بودند دوره بحارالانوار را از مدرسه آقا سید محمدکاظم برای استفاده امانت گرفته بودند. وقتی که ایشان در مشهد بودند در قم سیلی آمده بود که خانهها را هم خراب کرده بود. در اثر آن سیل تعدادی از کتابهای مرحوم حاج شیخ عباس قمی آبدیده شدند که هنوز هم در منزل ما وجود دارد. ایشان به مرحوم آیتالله فیض نامهای نوشتند مبنی بر این که من این کتابها را با زحمت زیاد تهیه کردهام چون پدرم که اهل علم نبوده که من کتابخانهای در اختیار داشته باشم. من خط مینوشتم و بابت آن پول میگرفتم و وقتی 2ـ3 تومان پسانداز میکردم، از قم پیاده میآمدم تهران و از خیابان ناصریه که چند کتابفروشی در آن بود، کتاب میخریدم و برمیگشتم. لذا از شما خواهش میکنم این کتابها را جمع آوری و نزد خود نگهداری کنید.
ایشان کتابها را با این سختی تهیه میکردهاند. حتی بعضی کتابها را با خط خود نوشتهاند. ایشان خط بسیار زیبایی داشتند و نمونههای خط ایشان موجود است. مثلاً از روی نسخه اصلی کتاب تفسیر سوره یس مرحوم ملاصدرا با خط خود استنساخ کرده و در انتها امضا کرده و نام و تاریخ هم نوشته که هنوز هم موجود است. بخشی از کتابهای ایشان حتی تألیفات خودشان را افراد میآمدند و امانت میگرفتند. مثلاً ایشان کتاب درایهای در علم رجال دارند که شخصی دستنوشته کتاب را از ایشان امانت گرفته و نیاورده و مفقود شده بود. تا این که چند سال بعد کتاب در یکی از روستاهای مشهد پیدا شد. خودشان هم در جایی نوشتهاند که بسیاری از تألیفات من مفقود شده است. این کتاب درایه را رئیس بنیاد پژوهشهای آستان قدس در مشهد به دست آورده است و قرار است منتشر شود.
جز آن چه گفتید، از دستنوشتههای ایشان اثری منتشرنشده باقی مانده است؟
بله؛ برخی از آنها در اختیار من است و عمده آنها نزد عموی ما بوده که حفظ شده است.
ـ چرا طی این سالها منتشر نشده است؟
به هر حال نشر یک کتاب به این سادگی نیست. باید مؤسسهای برای حفظ و نشر آثار ایشان باشد که مسئولیت این کار را بر عهده بگیرد. تعدادی از این آثار، عربی است که انتشار آنها سختیهای خود را دارد. ایشان کتابی در خصوص اخلاق دارند که با خط خوبی هم نگاشتهاند و هنوز منتشر نشده است. دلمان میخواهد این آثار منتشر شوند اما به هر حال مشکلاتی هم وجود دارد. حتی مرحوم والد من هم کتابی دارد که من هنوز نتوانستهام آن را منتشر کنم.
ـ برنامهای برای تأسیس مؤسسهای برای حفظ و نگهداری از آثار حاج شیخ عباس قمی ندارید؟
مرحوم والد من دلشان میخواست این کار را انجام دهند و حتی از طریق وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیگیریهایی را انجام دادند و مجوز گرفتند ولی چون نیروی لازم برای کمک نداشتند، پیگیری نشد. مهمترین نکته در مورد آثار ایشان این است که مرحوم محدث قمی چاپ آثارشان را آزاد گذاشتند اما برخی فکر میکنند ما از قبال چاپهای مکرر آثار ایشان پولی دریافت میکنیم.
حجتالاسلام فاطمینیا در نخستین سالگرد درگذشت پدر من در مسجد حاج عبدالله که مرحوم والد سالها اقامه نماز در آن را بر عهده داشتند، منبر رفتند و فرمودند اگر بیت محدث قمی میخواستند تنها از همین کتاب مفاتیحالجنان ایشان حقالتألیف بگیرند، میتوانستند خانه از طلا بنا کنند. کتاب سفینة البحار ایشان قرار بود در مشهد چاپ شود. ما برای چاپ این کتاب به مشهد رفتیم و نظارت کردیم و نسخه تصحیحشده محدث قمی را در اختیار آنها گذاشتیم. بعد وقتی که چاپ شد آنها فقط یک دوره برای پدر من فرستادند. مرحوم والد من هم نظری به این چیزها نداشتند که بابت چاپ تألیفات مرحوم پدرشان حق التألیف بگیرند. من یادم است کتاب «فصل و وصل» ایشان را ــ که اصل آن متعلق به مرحوم شیخ حر عاملی است ــ مؤسسه آل البیت در قم میخواست چاپ کند. شخصی به نام حاج آقا مجتبی اراکی از این مؤسسه به من گفتند به آقا جانتان بگویید قراردادی امضا کنیم. آقا جانم گفتند ما فقط میخواهیم این کتاب چاپ شود و دنبال قرارداد و حقوق مادی آن نیستیم. پدر من بعد از چاپ این کتاب دو جلدی، خودشان تعدادی از آن را خریدند و هدیه دادند.
آقای محدثزاده خود شما این روزها چه میکنید؟
پدر من از سالها پیش اقامه نماز جماعت در مسجد حاج عبدالله در خیابان 17 شهریور تهران را بر عهده داشت و از سال 1387 و بعد از درگذشت ایشان، مسئولیت اقامه نماز در این مسجد را بر عهده گرفتم. باقی اوقات را هم به درس و بحث و کلاس میگذرانم.
گزارش تصویری از تصاویر و دستخطهای مرتبط با این مصاحبه را در اینجا ببینید.
نظر شما