گفتوگوی ایبنا با مدیر واحد تاریخ شفاهی حوزه هنری
فخرزاده: دلیل حذف برخی مطالب در مصاحبهها به آبروی اشخاص و امنیت ملی برمیگردد
حجتالاسلام سعید فخرزاده، مدیر واحد تاریخ شفاهی حوزه هنری با حضور در نشستی از سلسله نشستهای «کتاب و انقلاب اسلامی» گفت: از راههای رسیدن به صحت مطالب تاریخی، تواتر (تکرار) است زیرا امکان دروغپردازی یکسان از زوایای مختلف وجود ندارد. البته در تاریخ نمیتوان به عینیت رسید اما میتوان به ترسیمی شبیه به آن عینیت دست یافت.
فخرزاده در خانوادهای نظامی به دنیا آمده اما پدربزرگ و عمویش روحانی بودهاند و در خانوادهاش فضای سیاسی و مطالعاتی موج میزد. وی در سن نوجوانی گرایش زیادی به مطالعه پیدا کرده و از ابتدا به تاریخ از منظر داستانی هم علاقه داشته است اما با ورود به فضای انقلاب، کتابهای شریعتی و مطهری را مطالعه میکرده است. این تاریخپژوه بعد از پیروزی انقلاب به عضویت بسیج درآمده اما به دلیل علاقه به مطالعه و بعد از شهادت استاد مطهری، وارد حوزه علمیه میشود تا پاسخ پرسشهایی را که برایش پیش آمده بود بیابد. به همین دلیل وارد مدرسه آیتالله مجتهدی میشود اما در همین زمان در زمینه تبلیغات دینی در جنگ هم فعالیت میکند.
فخرزاده از سال 62 با کار وقایعنگاری آشنا میشود و از سال 63 تا پایان جنگ به کار تاریخنگاری در زمینه خاطرات جنگ مشغول میشود. وی در بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس هم مشغول به کار شده و طرح جمعآوری آثار و اطلاعات جنگ را به پژوهشگران ارائه میدهد و ریاست ستاد جمعآوری آثار دفاع مقدس را حدود دو سال به عهده میگیرد تا اینکه طرِح شکلگیری واحد تاریخ شفاهی در حوزه هنری را مطرح میکند و پس از شکلگیری مسئولیت آن را تا به اکنون به عهده میگیرد.
وی در مناصب دیگری همچون ریاست فرهنگسرای انقلاب، همکاری با هیات معارف جنگ در کنار شهید صیاد شیرازی، عضو انجمن خبرنگاران دفاع مقدس و عضو انجمن تاریخ شفاهی را در کارنامه فعالیت خود داشته است.
آنچه در پی میآید مشروح گفتوگوی ایبنا با فخرزاده است.
آقای فخرزاده در گام نخست لطفا بگویید دفتر تاریخ شفاهی از چه سالی شروع به فعالیت کرده است؟
ایده آن در سال 1370 توسط من و آقای زین العابدینی که در واحد تبلیغات سپاه، خاطرات جنگ را ثبت میکردیم، شکل گرفت. در سپاه دو فعالیت برای وقایعنگاری جنگ انجام میشد، اول کاری که با نگاه نظامی توسط افراد تحقیقات جنگ انجام میگرفت. این کار بسیار گسترده و سنگین بود و شاید در این زمینه بیش از 30 هزار ساعت نوار صوتی با استفاده از ضبط صوتهای قدیمی از فرماندهان جنگ در ارتباط با جلسهها، دستورالعملها، توجیه عملیات و... انجام میگرفت. این منابع اسناد بینظیری بودند که شاید برای هیچ جنگی در دنیا چنین کاری انجام نشده است. با هوشمندی فرماندهی سپاه در آن زمان، دیگر فرماندهان ملزم به همکاری با این گروه شدند در حالیکه این افراد مایل به انجام چنین کاری نبودند زیرا همه جا یک نفر برای ضبط عملکردشان همراهشان بود.
علاوه بر این کار و فارغ از مسایل نظامی و تاکتیکی، برای ثبت سبک زندگی رزمندگان در تبلیغات سپاه، واحد ثبت خاطرات جنگ شکل گرفت. در این مجموعه با رزمندگان درباره چگونگی آمدن به جبهه، عبادتها، فعالیتها، شهادتها، اوقات فراغت و... مصاحبه صوتی انجام میگرفت. افراد حاضر در بخش تبلیغات در ابتدا برای تهیه یک سوژه خبری و مطبوعاتی و بعد با نگاهی تاریخی به این کار میپرداختند. من هم از ابتدا به این گروه پیوستم و خاطرات رزمندگان را ثبت و ضبط میکردم.
در ادامه، کار گستردهتر شد و مطالب پیاده، سازماندهی، آرشیو، دستهبندی و موضوعبندی شدند که با این روش نواقص کارمان آشکار شد و توانستیم فعالیتهایمان را کاملتر کنیم. در آن زمان ارتباطات و بودجه وسیع و گسترده نبود و ما گاهی برای خرید باتری و نوار کاست برای ضبط صوت دچار مشکل میشدیم. با چنین امکانات محدود و از طریق آزمون و خطا توانستیم کار را کامل و نواقصمان را رفع کنیم.
در فرآیند ثبت و ضبط خاطرات این احساس بهوجود آمد که فرهنگ حاکم در جبههها ریشهدار است و کسانی که در جنگ محورند، افرادی دارای سابقه مبارزه پیش از پیروزی انقلاب هستند که فرهنگشان در جنگ ظهور و بروز پیدا کرده است. در همان زمان این دغدغه که اگر درباره انقلاب کار نکنیم، نمیتوانیم این ریشه فرهنگی را فهم کنیم، شکل گرفت. موضوع جنگ به اندازهای وسیع بود که اجازه کار کردن به حوادث انقلاب را نمیداد و تا سال 68 و 69 به این مقوله پرداخته نمیشد البته تلاشهای محدود صورت گرفته بود مانند نگارش کتاب «نهضت امام خمینی» که توسط سید احمد زیارتی نوشته شد و تشکیل بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی که بعدها با توجه به کمبود بودجه به صورت نیمه تعطیل درآمد.
همانطور که گفته شد ما در حین جمعآوری خاطرات رزمندگان متوجه ارتباط آن با حوادث انقلاب شدیم و در پیگیری آن با حوزه هنری و مرتضی سرهنگی گره خوردیم. البته سابقه آشنایی من با ایشان به زمانیکه خاطرات اسرای جنگ را جمعآوری میکردیم، بازمیگشت. ما جمعآوری خاطرات در زمینه انقلاب اسلامی را با موافقت رئیس وقت حوزه هنری (حاج آقای زم) و همکاری آقایان سرهنگی و بهبودی انجام دادیم و توانستیم با امکانات مختصر دفتر تاریخ شفاهی را در سال 72 راهاندازی کنیم. ما در این واحد تاکنون نزدیک به هفتهزار ساعت مصاحبه انجام دادهایم.
دفتر تاریخ شفاهی درباره کدام برهه از سالها پژوهش و تحقیق انجام میدهد؟
پروژه ما از آغاز سال 40 تا پایان سال 60 تعریف شد. سالهای 58 تا 60 سالهای پرتلاطم انقلاب بود و حوادثی همچون رای به جمهوری اسلامی، تهیه و تصویب قانون اساسی، شکلگیری نهادها، درگیری با گروهکها، آغاز جنگ تحمیلی و تسخیر لانه جاسوسی و... از چنان اهمیتی برخوردار بودند که لازم بود تا در کنار جریان انقلاب، این مباحث هم درنظرگرفته شوند.
انگیزه حوزه هنری در شکلگیری دفتر تاریخ شفاهی و گرفتن مصاحبه چه بود؟
انگیزه اصلی ایجاد منابعی برای تولید آثار ادبی و هنری و نه صرفا تاریخی بود؛ اینکه ما سراغ خاطرات خوب برویم و آن را در اختیار بخشهای دیگر قرار دهیم تا به آثار هنری از جمله فیلم و کتاب تبدیل شوند.
دفتر تاریخ شفاهی به صورت موضوعی هم اقدام به چاپ کتاب میکند؟
در کار پژوهشی باید اطلاعات اولیه در موضوعی که به آن پرداخته میشود، در اختیار باشد. ما از وجود بسیاری از موضوعات انقلابی به این دلیل که در جایی ثبت نشده بودند، بی اطلاع بودیم و بهترین کار در این زمینه شناسایی افراد مشهور بود که در حوزه انقلاب اجازه مصاحبه میدادند (زمانیکه ما شروع به کار کردیم، هنوز ذهنیت مردم برای بازگویی خاطرات مانند اکنون نبود) بعد از انجام یک سری مصاحبه و دستهبندی آنها، پروژههایی مانند نهضت 15 خرداد، رویداد تسخیر لانه جاسوسی، نوفل لوشاتو، دهه فجر، زندانهای سیاسی رژیم پهلوی، زنان در انقلاب و جریانات دانشجویی در داخل و خارج کشور انتخاب و در این زمینه توانستیم کارهایی انجام دهیم و حاصل آن تا کنون چاپ 10 جلد کتاب موضوعی است.
آیا دفتر تاریخ شفاهی قصد جمعآوری خاطرات افرادی را که در دوره پهلوی نقش داشتند در آینده دارد ( کاری که حسین دهباشی در پروژه تاریخ شفاهی عصر پهلوی دوم انجام داد)؟
توجه ما در این دفتر به جریان مردمی است که قبل از انقلاب شکل گرفت، به هم پیوند خورد و به پیروزی انقلاب منجر شد. ما میخواهیم دلیل کسانی که انقلاب را هدایت کردند، بدانیم؟ برای مصاحبه با شخصیتهای پهلوی باید با اطلاعات انقلابی مانند اینکه چرا قیام مردمی صورت گرفت و چه عوامل و موضوعاتی در این زمینه وجود دارد، آشنا باشیم. به همین دلیل موضوع اول ما انقلابیون بودند.
بررسی گروههای فعال در انقلاب، دهها هزار ساعت مصاحبه میطلبد که اگر امکانات در اختیار ما قرار میگرفت، این کار در طول پنج یا 6 سال انجام میشد و سپس با دستهبندی موضوعی به سراغ بررسی حادثه انقلاب و رجال پهلوی میرفتیم اما به دلیل در اختیار نداشتن اطلاعات لازم، اولویت را به گروههای انقلابی دادیم. به طور قطع ابواب جمعی پهلوی هم موضوع تحقیق دفتر ما خواهند بود اما با توجه به حضور این افراد در خارج از کشور و امکانات محدود ما، این کار فعلا میسر نیست. آقای دهباشی در پروژه تاریخ شفاهی عصر پهلوی دوم با صرف هزینههای زیاد و مشکلات عدیده در طول سالها فعالیت به این موضوع به صورت محدود پرداختند.
آیا در مصاحبه و گفتوگو هر چه ضبط شده بدون هیچ دخل و تصرفی در آن پیاده میشود یا به دلایل متعددی بخشی از آن حذف میشود؟
ما در جمعآوری مطالب هیچ نکتهای را حذف نکرده و در آن دخل و تصرف نمیکنیم و گفتوگوها دقیقا پیاده و در آرشیو باقی میمانند. شاید اطلاعاتی در حد دو یا سه درصد وجود داشته باشد که در صورت انتشار مصاحبههایی که در قالب کتاب درمیآیند، به آبروی اشخاص یا مساله امنیت ملی آسیب برساند. این موارد با هماهنگی صاحب خاطره حذف میشود. در تدوین هم مطالب منظم و ویرایش شده اما لحن و جملات صاحب خاطره حفظ میشوند. تغییرات هم با نظر مصاحبه شونده اعمال میشود.
آیا در حال حاضر امکان دسترسی به آرشیو شما وجود دارد؟
بله با محدودیت این امکان وجود دارد زیرا این کار باید با هماهنگی صاحب خاطره صورت بگیرد. گاهی دیده میشود محقق تنها بخشی از خاطره را استفاده میکند. گزیده کردنی که معنا را تغییر دهد، مجاز نیست و اگر گزینش درستی انجام شود، اجازه استفاده داده میشود.
دفتر تاریخ شفاهی حوزه هنری برای حوداث دهه فجر چه کارهایی را انجام داده است؟
برای این ایام پروژهای را به سرپرستی جعفر گلشن تعریف کردیم که تاکنون مقداری از کار انجام شده اما به دلیل کمبود بودجه ناتمام مانده است.
آقای فخرزاده لطفا از کاربرد تاریخ و اسناد بگویید و اینکه دانش تاریخ چه کمکی به جامعه میکند؟
در جامعه ما از تاریخ استفاده درستی نمیشود و از آن فقط برای لذت بردن و عبرت گرفتن شخصی استفاده میشود اما در واقع تاریخ ماده اصلی تحقیقات حوزه علوم انسانی را فراهم میکند. بخش عظیمی از پژوهشهای حوزه علوم انسانی بر اساس رفتار و کردار جامعه است. جامعهشناس برای شناخت جامعه باید اطلاعات پیرامون آن را دریافت کند. اطلاعات فعلی را با یک بررسی میتوان به دست آورد اما اطلاعات درباره گذشته را مورخ در اختیار ما میگذارد. مورخ در تحقیق گذشته از روش بررسی اسناد و مدارک استفاده میکند که با دستهبندی اطلاعات، تصویری از گذشته موضوع را ارائه دهد.
دانشمندان حوزههای تخصصی علوم انسانی مترصد در اختیار گذاشتن اطلاعات توسط پژوهشگر تاریخ هستند. در حوزههای دیگر پژوهشی و اسنادی نیاز به محقق برای فهم اطلاعات تاریخی است تا با روشهای علمی سره از ناسره تشخیص داده شود. دانشگاهیان ما بر اساس فرضیات و مطالب نوشته شده در دانشگاهای خارج از کشور، کسب اطلاعات میکنند زیرا ما در این زمینه تنبلی کرده و تحقیق و پژوهش را به افراد خارج از کشور واگذار کردیم. اگر تحقیقات این افراد از واقعیت سرچشمه میگرفت باید درک بهتری از جامعه ما میداشتند. با این اطلاعات رسیده و دادههای نامربوط، ساختار طراحی میکنند که ناکارآمد هستند و پیامد آن شناخت نادرست نسبت به جامعه میشود.
شناخت نادرست از جامعه ناشی از در دسترس نبودن اطلاعات هم ناشی میشود. در تمام دنیا اسناد و مدارک ضبط شده بعد از گذشت چند سال آزاد میشوند اما در ایران قانونی برای آزادسازی اسناد نداریم. هنوز هم سازمانهایی مثل وزارت امورخارجه، ارتش، دادگستری، وزارت اطلاعات و اداراتی مانند آن اسناد پهلوی را در اختیار جامعه قرار نمیدهند و آن را محرمانه میدانند. به همین دلیل منبع تولید اطلاعات در دسترس نیست و نظرات ارائه شده به دور از فضای جامعه است. در کشور ما با این نگاه که تاریخ فقط عبرتآموز و لذتبخش است، از دادن اطلاعات جمعآوری شده در اختیار پژوهشگران خودداری میشود.
چگونه در تاریخ میتوان به صحت مطالب رسید؟
یکی از راههای رسیدن به صحت مطالب تواتر (تکرار) است زیرا امکان دروغپردازی یکسان از زوایای مختلف وجود ندارد. البته در تاریخ نمیتوان به عینیت رسید اما میتوان به ترسیمی شبیه به آن عینیت دست یافت.
آیا تاریخ شفاهی را میتوان تاریخ زنده دانست؟
هر پدیده تاریخی آغاز و پایانی دارد ولی هرگز نمیتوانیم پایان تمامشدنی برای حادثه تاریخی در نظر بگیریم به عنوان مثال هنوز انقلاب مشروطه در تاریخ ما جریان دارد و آثار آن به جامانده است. درباره انقلاب اسلامی و جنگ هم نمیتوان پایان کلی آن را ذکر کرد. بعضی حوادث اتفاق افتاده در دوران معاصر، زنده هستند و ما با کسانی که در آن حادثه حضور داشتند، هنوز ارتباط داریم که به آن، تاریخ زنده گفته میشود. تاریخ شفاهی هم با کسانی که خودشان حادثهای را بهوجود آورده و شاهد آن بودند، رابطه دارد. بنابراین به دلیل نزدیکی آن حادثه و آثار جدی که در جامعه به جا گذاشته است، تاریخ زنده به آن اطلاق میشود.
آیا در تاریخ شفاهی اسناد هم نقش ایفا میکنند؟
بله در فرآیند صحت و سقم مطالب، به اسناد مکتوب مراجعه میشود به عنوان مثال خبری در روزنامه منتشر میشود یا سندی در ساواک وجود دارد که با خاطره بیان شده، مطابقت ندارد و این تضاد و اختلاف با استفاده از اسناد حل میشود.
در تاریخ شفاهی الگوبرداری از کشورهای دیگر شده یا آنچه اکنون وجود دارد، ماحصل دستاوردهای خودمان است؟
ما در این حوزه بیشتر تکیه بر تجربیات خودمان کردیم و در فرآیند کار هم به تکامل رسیدیم زیرا سنت شفاهی در روایتهای دینی ما هم وجود داشت. البته تفاوتهایی میان تاریخ شفاهی و جنس خاطرهنگاری وجود دارد. تعدادی از استادان دانشگاهی با استفاده از منابع خارجی در این زمنیه کار کردند و سعی در تبادل تجربه داشتند. ما در تاریخ شفاهی برخلاف دیگر کشورها بیشتر بر اصل میپردازیم تا حاشیه. روش تاریخ شفاهی در دیگر کشورها، دانشگاهی است و در آن به جزئیات توجه زیادی میشود ولی با وجود این ما از تجربیات آنها استفاده میکنیم.
تعامل دو نگرش سنتی و دانشگاهی در مجموعه انجمن تاریخ شفاهی ایران پیوند خورده است. این انجمن چندین همایش را برگزار و کتابهایی را منتشر کرده و توسط هیات مدیره اداره میشود. کسانی چون علی ططری، علیرضا کمرهای، محسن کاظمی، مرتضی نورایی، غلامرضا عزیزی،مرتضی رسولیپور، حسن آبادی رحیم نیکبخت و... عضو این مرکز و از اعضای هیات امنای آن هستند.
چرا در تاریخ شفاهی بر لزوم واقعگرایی تاکید میشود؟
دلیل اول اینکه گاهی به دلیل ضعف حافظه مطالب به غلط بیان میشوند. دوم اینکه در بعضی مواقع فردی که خاطره را بیان میکند از یک زاویه محدود و نه کامل به پدیده نگاه میکند و به دلیل فقدان اطلاعات کامل، واقعه را به درستی بازگو نمیکند. سومین مورد هم به گرایشها و علاقههای سیاسی افراد بازمیگردد که حذف و اضافاتی ممکن است انجام شود. چهارم اینکه بعضی افراد به دلیل مصلحت، خاطرات را کم یا زیاد میکنند. من با رزمندهای در زمان جنگ مصاحبه کردم و از خاطرهای برایم گفت که در آن پیروز شده بودند اما بعد از خاموش کردن ضبط به شکست خوردنشان در ابتدای مقابله با نیروی دشمن اشاره کرد و متذکر شد که به دلیل مصلحت این را گفته است. پنجم اینکه گاهی افراد برای مطرح کردن خودشان خاطراتی را مطرح میکنند و از واقعهای که در آن نبودند، صحبت میکنند. موارد ذکر شده باعث تغییرات در نقل خاطرات و عنوان نشدن اصل حوادث و وقایع میشوند.
چه راههایی برای راستیآزمایی خاطرات در تاریخ شفاهی وجود دارد؟
وجود اطلاعات کافی در زمان انجام مصاحبه باعث میشود سره از ناسره مشخص شود. بعد از انجام مصاحبه هم با گفتوگو با دیگران میتوان به واقعیت نزدیک شد. به عنوان مثال آقای محسن کاظمی برای کتاب «خاطرات عزت شاهی» با 100 نفر گفتوگو کرد و پنج سال برای آن زمان گذاشت. هنگامیکه این کتاب را مقام معظم رهبری مشاهده کردند، فرمودند: «من از صداقتی که در این کتاب موج میزند، خوشحال شدم. مردم به این صداقتها نیاز دارند.» تحقیق و پیدا کردن اسناد مختلف درباره موضوعها میتواند به صحت و سقم مطالب کمک کند.
ما اسنادی در ادارات و وزارتخانهها داریم که میتواند کار ما را به واقعیت نزدیک کند اما این اسناد در اختیار پژوهشگرانی مانند شما قرار نمیگیرد. آیا این کار باعث آسیب رساندن به کار تاریخ شفاهی نمیشود؟
با توجه به این دغدغه مجموعهای با عنوان «مهتاب» متشکل از مراکز اسنادی کشور شکل گرفته که به دنبال ساماندهی اسناد و ارائه آن به جامعه است و امیدواریم در آینده نزدیک شاهد آزادسازی اسناد باشیم.
چه ویژگی خاصی میتوانید برای تاریخ شفاهی برشمارید که آن را متمایز میکند؟
توجه به روابط درونی افراد با حوادث تاریخی را میتوان از وبژگی مهم این روش تاریخنگاری دانست. گاهی گزارشی از پدیدهای را شرح میدهیم و در کنار آن رابطه درونی فرد با این پدیده را هم به تصویر میکشیم. به عنوان مثال در موضوع انقلاب نگاه عوامل رژیم پهلوی به راهپیمایی مردم چه بود؟ یا نگاه افراد شرکتکننده در راهپیمایی چیست؟ در اینجا به وجه انسانی روابط انسانی در کنار رخدادها پرداخته میشود و شاید این یکی از ویژگیهای این نوع تاریخنگاری باشد.
این علایق و احساسات بیان شده میتواند دستمایهای هم برای هنرمندان باشد. امروز در دنیای مدرن به روابط انسانی، نگاه و رابطه انسان به پدیده ها توجه میشود. روابط انسانی برای کسانی که به کار اقتصادی مشغول هستند، دارای اهمیت است و برای ما که هدف اصلی کارمان تعالی انسانهاست از اهمیت بالایی برخوردار است و این ویژگی تاریخ شفاهی محسوب میشود.
از تاریخ شفاهیهای گردآوری شده آیا کتابی هم تا به حال منتشر شده است؟
بله. در حدود 40 کتاب در این واحد منتشر شده است. اولین کتابی که در این زمینه چاپ شد، کتاب خاطرات هادی غفاری بود. سپس کتاب «زوایای تاریک» شامل خاطرات جلالالدین فارسی منتشر شد. او یاسر عرفات را به ایران آورد و خود کاندیدای ریاست جمهوری شد. «سلسله خاطرات مربوط به 15 خرداد»، «خاطرات جواد منصوری»، «مرضیه دباغ»، «خاطرات مرتضی الویری»، «خاطرات اکبر براتی»، «خاطرات مهندس طاهری»، «خاطرات زندان»، «خاطرات محتشمی پور»، «خاطرات خاثظ نیا»، «خاطرات مرتضی نبوی» و... از جمله کتابهای منتشر شده در این واحد بودند.
آقای فخرزاده شما خاطرات وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی را گردآوری کردید، لطفا درباره تدوین کتاب خاطرات آقای علی جنتی نیز بگویید.
آقای جنتی در زمان تدوین کتاب در خارج از کشور سفیر بود و من در تماسی با او اعلام کردم که میخواهم کتاب خاطرات او را تدوین کنم. آقای جنتی هم در جواب گفت من وقت کافی برای تکمیل آن ندارم و اگر میتوانید با اطلاعات موجود این کتاب را تنظیم کنید. من به حجتالاسلام حسینیان گفتم به دلیل ناقص بودن اطلاعات مایل به انجام این کار نیستم و او گفت: با همین اطلاعات موجود این کار را انجام میدهیم و به این ترتیب کتاب چاپ شد اما از نظر من این کتاب خاطرات کامل نیست و امیدوارم در آینده و برای چاپهای بعدی کامل شود.
در حال حاضر چه کارهایی در دست نگارش و یا پژوهش دارید؟
کار اجرایی وقت آزاد ما را میگیرد در حالیکه در کارهای پژوهشی به علم و دانش افراد اضافه و با موضوعات زیادتری آشنا میشوند. دوستانی که با من همکار بودند و به کارهای اجرایی نپرداختند، امروز از نظر دانش تحقیق بسیار از من جلوتر هستند. آنچه در زمان بازنشستگی برای افراد میماند، داشتههایشان است. محقق و نویسنده هرگز تنها و فراموش نمیشود زیرا در هنگام بازنشستگی، همواره داشتههای خود را به همراه دارد.
تمایل شخصی من به کار پژوهشی است و اگر شخصی دغدغههای من را در سمتی که اکنون در آن قرار دارم، دنبال کند به طریق اولی به سوی کار پژوهشی میروم. در حال حاضر در کنار کار اجرایی، کارهای پژوهشی از جمله پروژه نوفل لوشاتو را که چهار ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را بیان میکند، خاطرات تیمسار حسام هاشمی، همرزم شهید صیاد شیرازی و خاطرات خلبان کریم عابدی، همراه شهید چمران را هم انجام میدهم. این پروژهها در قالب کتاب درمیآیند و کار تدوین آنها را خودم به عهده دارم. با وجود کارهای اجرایی زمان کمتری برای انجام مصاحبه دارم زیرا این کارها نیاز به پژوهش و تحقیق دارند. کسانی که مدیریت مجموعههایی همچون دفتر تاریخ شفاهی را به عهده دارند در واقع خادمان پژوهشگران هستند. در این کار باید بودجه، امکانات و خواستههای نویسنده را مهیا کنیم و گاهی در کنار اینها، مشکلات خانوادگی این افراد هم وجود دارد زیرا نمیتوان از کنار این مسائل بیتفاوت گذشت.
آیا به جمعآوری خاطرات خود فکر کردهاید؟
من در اکثر عملیاتهای مهم به عنوان وقایعنگار حاضر و شاهد اتفاقات زیادی بودم اما به دلیل گستردگی برای ثبت و ضبط خاطرات دیگران، کمتر به خودم پرداختم و یادداشتهای بسیار خلاصه برداشتم. من هرگز در جنگ مجروح نشدم اما موقعیتی بهوجود میآمد که در محاصره و بمباران شیمیایی هم قرار بگیرم. خیلی از رزمندگان هنگامیکه ما را در کنارشان میدیدند، راحتتر ارتباط برقرار میکردند. من برای گفتوگو با یکی از فرماندهان سپاه در زمان جنگ به کردستان عراق سفر کردم و از شهرها و روستاهایی که منافقان در آنجا قرار داشتند، گذشتم اما آسیبی نه از سمت ما و نه از سوی منافقان، صورت نمیگرفت زیرا ما تحت حمایت کردهای عراق بودیم. من حتی وارد شهرهای عراق شده و مهمان عراقیها هم بودم.
آقای فخرزاده از انقلاب چه خاطرهای را به یاد دارید؟
زمانی که انقلاب به پیروزی رسید 16 ساله بودم. من در آن سن اکثر کتابهای شریعتی را خوانده و مطالعات زیادی داشتم. زمانیکه انقلاب پیروز شد، ما در شهرستان ملایر بودیم. یک روز برای شرکت در راهپیمایی، دوچرخهام را در جایی گذاشتم و با راهپیمایی کنندگان به سمت شهربانی رفتم. به خاطر ترس از دزدیده شدن دوچرخه برگشتم و سوار بر آن به سمت شهربانی برگشتم. مردم نزدیک شهربانی با تیراندازی متفرق شدند اما من با تصور اینکه تظاهر کنندگان در آنجا حضور دارند، به آن سمت رفتم اما زمانیکه به جلوی شهربانی رسیدم، هیچ کس در آنجا نبود و همه پراکنده شده بودند. در حالیکه تیر شلیک میشد فرار کردم و در کوچهای مخفی شدم.
یادم میآید که مسیر راهپیمایی از هنرستان ما آغاز میشد و مدارس دیگر هم در ادامه به ما میپیوستند. در هنرستان بچههای زمختی که در دیگر مدارس پذیرفته نمیشدند، حضور داشتند. این بچهها هم برای اینکه مدرسه تعطیل شود و به دنبال کار خودشان بروند، در راهاندازی راهپیمایی به ما کمک میکردند. این افراد شجاع و بزن بهادر بودند و حضورشان باعث راحتتر شدن تعطیلی هنرستان میشد.
پدر من در آن زمان پلیس بود و اگر من دستگیر میشدم برای او مشکلاتی بهوجود میآمد. یکبار بعد از راهپیمایی، پلیس به سمت ما حمله کرد و من به اتفاق تعدادی از دوستانم داخل کوچه بن بستی شدیم. در آن کوچه بستنیفروشی بود که همیشه به آنجا میرفتیم. ما به سرعت وارد مغازه شدیم و بستنی نانی را برداشته و نصف آن را دور انداخته و مشغول خوردن شدیم تا این طور وانمود کنیم که مدتها در آنجا حضور داریم. پلیس وارد مغازه شد و بعد از پرس و جو از ما بدون آنکه به مسالهای شک کند، از آنجا خارج شد.
چرا در کشور علاقه به مکتوب کردن خاطره وجود ندارد؟
در کشور ما مکتوب کردن فرهنگسازی نشده است. ما بیش از آنکه به اقتصاد بپردازیم باید به فرهنگ توجه داشته باشیم کاری که در حال حاضر غرب به اهمیت آن واقف است و به پیوست فرهنگی در کنار درآمدزایی، توجه دارد. ولی ما در کشور در برخورد با مسائل فرهنگی، سطحی عمل میکنیم. هرگز به اینکه مردم را به نوشتن عادت دهیم، فکر نشده است.
اما در خارج از کشور این مساله جزو فرهنگ سیستم آموزش و خانوادهاست. ما کتابهای قطور ادبیات، عربی و انگلیسی را در مدارس آموزش میدهیم اما هیچ آموزشی در ارتباط با نوشتن نامه نداریم. نظام آموزشی ما به دنبال حفظیات است و وقت دانشآموز صرف کارهای کاربردی نمیشود.
این مساله ثابت شده است که هرکس اهل نوشتن باشد، قطعا اهل خواندن خواهد بود ولی عکس آن همیشه صادق نیست. ما اگر بخواهیم مردم را به خواندن تشویق کنیم باید آنها را به نوشتن عادت دهیم که البته اخیرا در این زمینه شاهد حرکتهای کند در آموزش و پرورش هستیم.
آقای فخرزاده به چه دلیل مبارزان انقلابی سعی در مکتوب نکردن خاطرات خود نداشتند؟
در دوران مبارزه کسی جرات مکتوب کردن نداشت زیرا اگر دست خط و اطلاعاتی به دست ساواک میافتاد، باعث دستگیری افراد زیادی میشد به همین دلیل در فضای دیکتاتوری رژیم گذشته اطلاعات ثبت نمیشد و حتی افراد یکدیگر را با نام مستعار میشناختند تا در زمان شکنجه اسم واقعی آنان ذکر نشود.
برای پژوهشگران جوان که قصد دارند در تاریخ شفاهی گام بردارند، چه توصیهای دارید؟
در گذشته افراد در حوزههای درسی و فنی، استادی را پیدا میکرده و شاگردی او را انجام میدادند تا در فرآیندهای مختلف از آن استاد بیاموزند اما امروزه جوانان شاید به دلیل فشارهای مالی از روز اول بحث مالی را مطرح میکنند و درباره حقوق و دستمزد میپرسند. من در زمان جنگ در حدود چهار یا پنج سال بدون هیچ توقعی کار میکردم و الان که متخصص این حوزه شدهام، میتوانم شرایطی برای کار کردن با ارگانهای مختلف قائل شوم. برای به این مرحله رسیدن نیاز به تلاش و ممارست است. جوانان باید حداقل یکسال را در کنار افرادی مانند محسن کاظمیها کار کنند. این روش کار کردن به صورت رایگان نیست بلکه یادگیری محسوب میشود. این افراد میتوانند در این روش، اطلاعات جمعآوری کنند تا استعدادهایش بروز پیدا کند.
نظر شما