یکشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۳
چگونه پدیدارشناسی، از گذشته مرده به اکنونِ زنده می‌پیوندد؟ / نگاهی به کتاب «هگل و پدیدارشناسی روح»

رابرت استرن، ‌نویسنده کتاب «هگل و پدیدارشناسی روح» معتقد است: «تا زمانی که مسائل هگل، مسائل ما باشند، پدیدارشناسی همچنان نه متعلق به گذشته مرده بلکه از آنِ اکنونِ زنده است.»

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)کتاب «هگل و پدیدارشناسی روح» عنوان اثری از «رابرت استرن» است که توسط محمدمهدی اردبیلی و سید محمدجواد سیدی ترجمه و در سال جاری از سوی انتشارات ققنوس، روانه بازار شده است.

این کتاب، شرحی مقدماتی و حتی‌الامکان کامل و منسجم از کل پدیدارشناسی روح به دست می‌دهد و به رغم حجم محدودش،‌کوشیده است کل فرآیند تکوین روح را با زبانی قابل‌فهم و با تعهد به متن پدیدارشناسی، تفسیر کند و همچنین به حفظ پیوستار دیالکتیکی آن متعهد باشد؛ ضمن آن که ارجاعات متعددش به سایر آثار هگل و اشراف قابل ملاحظه‌ بر کل شارحان وی،‌ بر غنای اثر افزوده است.

در پشت جلد کتاب «هگل و پدیدارشناسی روح» به نقل از فردریک بیزر می‌خوانیم که شرح استرن، «بهترین راهنمای مقدماتی برای پدیدارشناسی روح در زبان انگلیسی است». استرن کوشیده است تا آن جا که می‌تواند و ممکن است، شرحی از پدیدارشناسی روح به دست دهد که حتی اگر مجبور است بخش‌هایی از اثر را نادیده بگیرد، دست ‌کم توانسته باشد طرحی منسجم و تا حد قابل‌توجه وفادارانه از سیر تکوین روح از نخستین دقایق بالقوه آن تا انتهای فعلیت دانش مطلق به دست دهد.

کتابی برای پیشبرد هگل‌پژوهی
محمدمهدی اردبیلی به عنوان مترجم اصلی کتاب «هگل و پدیدارشناسی روح» معتقد است، عبارتی که بیزر، درباره استرن در زبان انگلیسی بیان کرد، به نحو اعلی در زبان فارسی نیز صادق است. وی، حوزه پدیدارشناسی هگلی در ایران را حوزه‌ای فقیر می‌داند و باور دارد که در ادبیات فلسفی ما تاکنون هیچ شرح منسجم و قابل‌استفاده‌ای از کل پدیدارشناسی روح هگل ترجمه نشده است. او در بدو امر از شرحی از «هیپولیت» یاد می‌کند که در حقیقت نه ترجمه، بلکه نوعی تألیف اقتباسی است که توسط کریم مجتهدی صورت پذیرفته است و به‌رغم برخی فرازهای درخشان، نه از حیث محتوایی نیاز مخاطب علاقه‌مند را ارضا می‌کند و نه از لحاظ ترمینولوژیک. همچنین او شروح مارکوزه و پلامانتر را نیز عنوان و تأکید می‌کند که این شروح با وجود مباحث عمدتاً دقیق و باریک‌بینشان، کل پدیدارشناسی را پوشش نمی‌دهند و بخش‌های بسیاری از پدیدارشناسی را تفسیرناشده رها می‌سازند.

مترجم این اثر همچنین از  شرح دیگری نیز یاد می‌کند که آن را از حیث ترجمه، نسبتاً یکدست، خوانا و دقیق و از نظر محتوا، روشن و سرراست و قابل قبول می‌داند؛ شرح فیندلی از پدیدارشناسی که همراه با شرح بربیج از منطق هگل انتشار یافت اما این شرح نیز با این که از حیث صوری و ساختاری می‌کوشد تا کل پدیدارشناسی را در بر گیرد، به دلیل حجم اندک، تنها به شرح مختصری از هر بخش بسنده کرده و بسیاری از ظرفیت‌ها و مباحث هگلی را ناگفته رها ساخته است. در همین راستا اردبیلی معتقد است که شرح استرن از هر جهت، یک سر و گردن از تمام شرح‌های مذکور فراتر است و امید است بتواند نقشی تعیین‌کننده در پیشبرد هگل‌پژوهی و شناخت پدیدارشناسی در زبان فارسی ایفا کند.

هیچ بخشی از فلسفه هگل، فهم‌ناپذیر نیست
محمدمهدی اردبیلی مترجم اصلی کتاب «هگل و پدیدارشناسی روح» در ذکر ویژگی‌های این کتاب، به دو خصلت اصلی و عمده آن اشاره می‌کند. نخست آن‌‌ که،‌ کتاب حاضر به این ایده کلیدی هگلی پایبند است که هیچ بخشی از فلسفه هگل، فهم‌ناپذیر نیست. به تعبیر دیگر، استرن این فرض را از پیش می‌پذیرد که نوعی ساختار عقلانی بر پدیدارشناسی روح حاکم است و می‌توان این ساختار عقلانی را به تفسیر درآورد؛ لذا استرن، برخلاف برخی دیگر از شارحان، عموماً ناتوانی خود را در فهم این ساختار عقلانی به گردن هگل نمی‌اندازد و می‌کوشد تا از دل همان مباحث مبهم و پیچیده نیز نوعی تفسیر استخراج کند.

دومین خصلت شرح استرن در تسلطش به تفاسیر مختلف و متعدد و ارجاعات و مستندات آن است. او در این کتاب، صرف نظر از آثار خود هگل، به بیش از 250 منبع مختلف ارجاع می‌دهد که قریب به اتفاق آثار و تفاسیر مربوط به هگل در زبان انگلیسی را شامل می‌شوند. هر چند صرف تکثر منابع و ارجاعات متعدد، ارزش کیفی یک کتاب را بالا نمی‌برد اما اثر استرن یکی از نمونه‌های تحسین‌برانگیز به کارگیری درست و بجای منابع است؛ به این خصلت می‌توان، تسلط استرن به سایر آثار هگل به ویژه دایره‌المعارف علوم فلسفی و علم منطق و نشان دادن مکرر نسبت پدیدارشناسی با آن‌ها را نیز افزود.

«هگل و پدیدارشناسی روح»؛‌ شرحی به‌شدت متوازن
اردبیلی در کنار این خصلت‌های برجسته، دو نقد نیز بر این اثر وارد می‌کند و معتقد است که در وهله اول، کتاب «هگل و پدیدارشناسی روح»، مانند هر تفسیری، به‌شدت در معرض اتهام ساده‌سازی بیش از حد اثر هگل قرار دارد. این ساده‌سازی در برخی مواقع باعث می‌شود، تفسیر استرن، از روح اصلی حاکم بر پدیدارشناسی دور شود. از سوی دیگر و در مقام دومین نقد، شرح استرن به‌شدت نامتوازن است. به تعبیر دقیق‌تر، استرن در تلاشش برای به دست دادن تصویری منسجم از پدیدارشناسی، بسیاری از قابلیت‌های موجود در آن را نادیده می‌گیرد یا سرکوب می‌کند.



کتاب «هگل و پدیدارشناسی روح» در هفت فصل: اختصارات؛ دیالکتیک ابژه؛ دیالکتیک سوژه؛ دیالکتیک عقل؛ دیالکتیک روح؛ دیالکتیک دین و فلسفه به مثابه دیالکتیک، تدوین یافته است و مباحثی نظیر نقش پدیدارشناسی در زندگی و آثار هگل؛ نظام هگل؛ یقین حسی و ادراک؛ اربابی و بردگی؛ رواقی‌گری، شکاکیت و آگاهی ناشاد؛ عقل‌گرایی و ایده‌آلیسم؛ روح حقیقی، روح از خود بیگانه و روح مطمئن از خویش؛ دین طبیعی و وحیانی و دانش مطلق  نیز در این کتاب بررسی و نقادی شده‌اند.

در بخشی از کتاب «هگل و پدیدارشناسی روح» که به مسئله «روح مطمئن از خویش: اخلاق» می‌پردازد می‌خوانیم:
«در مرکز تحلیل هگل از انقلاب کبیر فرانسه، نقدی نهفته است بر یک‌جانبگی برداشتی از آزادی که در انقلاب، تجسم یافته بود و طبق آن، سوژه مجبور بود «هر جزئیتی را امحا کند» (یعنی تمام امیال، خصلت‌ها و نقش‌های اجتماعی متعین را) تا به «کلیت» دست یابد؛ این «آزادی کلی» به گفته هگل، «نه می‌تواند موجب کاری ایجابی شود و نه موجب کرداری ایجابی». هگل اکنون می‌کوشد تا نشان دهد که چگونه یک‌جانبگی مشابهی در پس نظام‌های اخلاقی کانت و فیشته نیز نهفته است، چراکه طبق توصیف آنها از آزادی، سوژه اخلاقیِ خودآیینی که از سر وظیفه عمل می‌کند از سوژه طبیعی که مطابق با امیال و تمایلات عمل می‌کند جدا می‌شود؛ هگل بار دیگر می‌گوید که چنین چیزی، موجب ایجاد آنتی‌تزی میان فرد و کنش‌های انضمامی می‌شود، به طوری که سوژه دچار این احساس می‌شود که شاید از نظرگاهی اخلاقی، بهترین کار این باشد که دست از تلاش برای انجام دادن هرگونه کاری بکشد؛ چرا که برای فعلیت بخشیدن به وظیفه محض، هیچ کاری از او ساخته نیست. هگل می‌خواهد نشان دهد که چگونه این برداشت از آزادی و خیراخلاقی، کانتیان را به تصویری دوالیستی، متعهد می‌سازد که تمایز قاطعی میان نظم طبیعی و نظم اخلاقی، تمایل و وظیفه، سعادت و اخلاق قائل می‌شود، به نحوی که نهایتاً منجر به ناسازگاری می‌شود.» (صفحات 290 ــ 291)

رویکرد پروبلماتیک ـ انتقادی، لازمه خوانش این کتاب است
مترجم «هگل و پدیدارشناسی روح» همچنین باور دارد ــ و این درخواست را از مخاطب این کتاب می‌کند ــ که همواره با رویکرد انتقادی به این متن نظر افکند و برخلاف توصیه برخی دیدگاه‌های همدلانه، هیچ‌ گاه خود را به‌تمامی به خواست و پروژه نویسنده تسلیم نکند و در یک کلام به سراغ پروبلماتیک هگل برود؛ چرا که فقط با چنین رویکردی (پروبلماتیک ـ انتقادی) می‌توان هگل را زنده یافت. در غیر این‌ صورت، هگل، مرده‌ای در کنار سایر مردگان در گورستان فلسفه خواهد بود یا همان‌ گونه که استرن می‌گوید و شرحش نیز تا حدی شاهدی بر این مدعاست، «تا زمانی که مسائل هگل، مسائل ما باشند، پدیدارشناسی همچنان نه متعلق به گذشته مرده بلکه از آنِ اکنونِ زنده است».

کتاب «هگل و پدیدارشناسی روح» نوشته «رابرت استرن» که با تلاش محمدمهدی اردبیلی و سید محمدجواد سیدی ترجمه شده در سال جاری از سوی انتشارات ققنوس، در 368 صفحه و هزار و 100 نسخه روانه بازار شده است. علاقه‌مندان به کتابهای فلسفی و به ویژه فلسفه غرب می‌توانند این اثر را به بهای 18 هزار ریال تهیه کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها