پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۳ - ۱۳:۴۶
تاریخ‌نگاری‌در گرداب ضعف پژوهش/ ژاپن چگونه مدرن شد/ این ناقوس مرگ کیست؟

امروز پنجشنبه، یازدهم دی 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، اعتماد، اطلاعات و مردم سالاری مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند. گفت‌وگو با خشایار بهاری و شهريار خواجيان از موضوعات خواندنی روزنامه‌های امروز است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب کامرانی: امروز پنجشنبه یازدهم دی 1393 روزنامه‌های ایران، شرق، اعتماد، اطلاعات و مردم سالاری مطالبی از دنیای کتاب منتشر کرده‌اند.

کتاب در روزنامه ایران

تاریخ‌نگاری‌در گرداب ضعف پژوهش
روزنامه ایران در صفحه پنجشنبه بازار کتاب با خشایار بهاری، مترجم آثار تاریخ باستان گفت‌وگو کرده که کتاب های«امپراتوری فراموش شده» و«امپراتوری ساسانی» با ترجمه او منتشر شده است.
او می‌گوید: نوشتن یک کتاب تاریخی صرفاً سیاه کردن صفحه نیست. باید روح پژوهشگری و تحقیق در یک فرد باشد تا بتواند یک کتاب در حوزه تاریخ بنویسد. همین الان در روزنامه‌ها و مجلات چند مقاله تحقیقی با رویکرد علمی در سال می‌توانید پیدا کنید؟ حقیقت این است که در زمینه پژوهش و تحقیق کم می‌آوریم. ما مقاله‌ می‌نویسیم،  اما همان مقاله را وقتی یک محقق غربی می‌نویسد، ده‌ها مورد به فلان مقاله، فلان کتاب و منبع ارجاع می‌دهد تا مقاله‌اش همه‌جانبه و علمی باشد. همین کتاب «منابع دوره ساسانی» را نگاه کنید، نویسندگانش- داگن و لیو- چقدر تلاش کردند تا تمام متون کلاسیک لاتین از دوران روم باستان درباره ساسانیان را استخراج کنند تا اثری جامع بنویسند. اما در ایران هنوز کسی شهامت نکرده، برود کتیبه شاپور را در نقش رستم، در مورد پیروزی شاپور بر سه امپراتور روم بخواند.اگر هم بوده کار اول را غربی ها کرده‌اند. وقتی کسی این کار را نکرده، غربی‌ها هم حداقل به خاطر علاقه خودشان به رومیان- که ببینند، رومیان با ساسانیان چه ارتباطی داشتند؟- می‌روند، کتیبه‌های ساسانی را می‌خوانند و هر چه اطلاعات در این زمینه وجود دارد، گردآوری می‌کنند و نتیجه پژوهش هم طبیعتاً جامع، علمی و عمیق خواهد شد. خلاصه پاسخ من این است که اسلوب علمی مهم است، نه پر کردن صفحه. آن‌ها هم اسلوب علمی تحقیق و پژوهش را خیلی خوب بلدند.
بهاری افزود: ما امروز ضعف تحلیل داریم. ما صرفاً نوشته‌های کهن را می‌گیریم، اما توان تحلیلی نداریم که برای مثال اقتصاد ساسانی چگونه بود که یک جنگ باعث شد پادشاه  بیست، سی‌سال مالیات اضافه ببندد. روابط اقتصادی در جاده ابریشم، ارتباط با چین در شرق و امپراتوری روم در غرب،  که ساسانیان نقش واسط را در این میان داشتند. براستی سرشت اقتصادشان چه بوده است؟ نظام شهری‌شان چگونه بود؟ یکی از ضعف‌های بزرگ در نوشته‌های داخلی ما همین است، کلاً نظام شهری ما در دوران باستان بدون تحقیق و پژوهش مانده، هیچ کس طرفش نرفته است. کسی به ما نمی‌گوید یک شهر هخامنشی چه مختصاتی داشت و چگونه بود. بافت شهری آن چه بود. بازار داشت یا نداشت؟ شیوه تجارت چگونه بود؟ معاملات چگونه بود؟

چشم‌انداز اسطوره
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی درباره جلال ستاری منتشر کرده که در آن آمده است: «ناصر فکوهی»، انسان‌شناس، نویسنده و مترجم گفت‌و‌گوی مفصلی با ستاری درباره زندگی شخصی‌اش انجام داده که قرار شده به زودی وارد چرخه نشر شود. ستاری این روزها مشغول مطالعه این گفت‌و‌گو است. کتاب حروفچینی شده و نشر مرکز انتشار آن را بر عهده گرفته است.

شاید جالب باشد بدانید به تازگی ناشری فرانسوی هم به انتشار یکی از آثار وی علاقه نشان داده است. این کتاب «گفت‌و‌گوی شهرزاد و شهریار» نام دارد. کتابی که مبنای علاقه‌مند شدن ستاری به تحقیق درباره ادبیات پارسی شد؛ آن هم در سال‌هایی که تازه برای تحصیل از ایران رفته بود. وی در این اثر درباره هزار و یک شب و چگونگی پدید آمدن آن و علت قصه گویی شهرزاد به تحقیق پرداخته است. ستاری کتاب مذکور را ترجمه کرده و بزودی آن را برای انتشار به ناشر فرانسوی می‌سپارد.

اگر اهل مطالعه در حوزه هنر و ادبیات باشید به احتمال بسیار آشنایی مختصری با زندگی وی دارید. حاصل زندگی حرفه‌ای و علمی این محقق، اسطوره شناس و اندیشمند 83 ساله کشورمان از حدود 5 دهه قبل تا به امروز تألیف و انتشار بیش از 90 جلد کتاب است. اغلب کتاب‌هایی که ستاری طی این سال‌ها نوشته در زمره کتاب‌های مرجع و شاخص در زمینه‌های تخصصی خود قرار دارند.
حدود 10 سال قبل به پاس عمری تلاش فرهنگی نشان آفیسیه (نشان ادب و هنر فرانسه) را دریافت کرد. او در طول سال‌های فعالیت حرفه‌ای‌خود، آثار ماندگار و ارزشمندی به مردم ایران تقدیم کرده که «چشم‌انداز اسطوره»، «زبان رمزی افسانه ها»، «زبان رمزی قصه‌های پرشور» و‌«اسطوره و رمز» در زمینه اسطوره شناسی و روانشناسی از جمله آنها هستند. جایگاه وی در میان اهل فرهنگ و هنر آنچنان است که سال گذشته دومین دوره جایزه‌ای با عنوان «جلال ستاری» برگزار شد و برگزیدگانی از سراسر جهان فارسی زبان داشت.
 
یک قرن عشق به وطن
روزنامه ایران در صفحه آخر یادداشتی در پاسداشت یکصدسالگی پروفسور فضل‌الله رضا منتشر کرده که در آن می خوانیم: مقالات عمیقِ «رضا» درباره فردوسی، در مجله یغما، قابل تأمل است که به همراه دیگر مقالات، سال‌ها بعد به کتابی از ایشان تبدیل شد. با این حال، پروفسور رضا، در مسائل ادبی اشراف نظر داشته و نظریاتش درباره برخی بزرگان ادبیات فارسی چون فردوسی و حافظ، قابل تأمل است و حتی در میان متخصصان این حوزه هم به عنوان چهره‌ای موجه به حساب می‌آیند. ایشان یکی از معدود افرادی است که با وجود تحصیلاتِ غیرمرتبط، در عرصه زبان و ادب فارسی، جایگاه مهمی دارد. حتی جالب است، زمانی که «فرهنگ بزرگ سخن» را منتشر کردم، سفری به ایران داشت و در آن سفر، از من، درباره این مجموعه پرسید که همین موضوع نشان می‌دهد با وجود دوری از وطن، از اخبار و احوال فرهنگ کشور هم مطلع است و مهم‌تر آنکه، سرشار از عشق به سرزمین مادری است و مسائل فرهنگی را با جدیت دنبال می‌کند.


کتاب در روزنامه شرق

این ناقوس مرگ کیست؟
روزنامه شرق در صفحه آخر یادداشتی درباره «ساعدی» و «همینگوی» منتشر کرده که در آن آورده است: فردا سالروز تولد «غلامحسین ساعدی» است و همزمان شده است با سالمرگ «همینگوی». دو نویسنده‌ای که از سال‌های جوانی شیفته‌شان بودم و خاطراتم را ساخته‌اند. «ساعدی» را قبل از هرچیز دیگری با «گاو» شناختم و بعدها هم با مجموعه‌داستان «ترس و لرز» در ذهنم جاودانه شد. او نویسنده بسیار بزرگی است، تا جایی که بعضی می‌گویند رئالیسم جادویی فقط در آمریکای لاتین نیست و «ساعدی» متجلی این نوع از ادبیات در تاریخ ادبیات داستانی ماست.
 «عزاداران بیل» را هم همان سال‌های جوانی خوانده بودم و شیفته‌اش بودم و اتفاقا کمتر از یک‌سال پیش نشستم دوباره، هم این کتاب و هم باقی کتاب‌های «ساعدی» را مرور کردم و بیش از پیش دوست‌دار قلمش شدم. در دوره دانشجویی «ساعدی» را شناختم؛ از سالن ٢٥شهریور یا سنگلج امروزی با اجرای «چوب به دست‌های ورزیل» و «آی باکلاه، آی بی‌کلاه». بعد از آن دنبال داستان‌هایش رفتم و همه را خواندم.
تا به‌حال چند اثر از «همینگوی» ترجمه کرده‌ام که اتفاقا «داشتن و نداشتن» بعد از مدت‌ها مجوز گرفته و به‌زودی منتشر می‌شود. اما ترجمه «این ناقوس مرگ کیست؟» طولانی‌ترین رمان این نویسنده، شش‌سال است که چشم به راه مجوز است و هنوز هم متاسفانه خبری از اجازه انتشارش نیست.


کتاب در روزنامه اعتماد

ژاپن چگونه مدرن شد
روزنامه اعتماد در صفحه اندیشه با شهريار خواجيان گفت و گو کرده که كتاب «ظهور ژاپن مدرن، نگاهي به مشروطه ژاپني» تاليف ويليام جي. بيزلي را ترجمه  کرده است.
او می گوید: كتاب «ظهور ژاپن مدرن» كتاب جذاب و خواندني است. به نوعي به مخاطب زمينه‌هاي رشد چشمگير ژاپني‌ها را كه از حالت پسافئودالي به كشوري كاملا صنعتي و توسعه‌يافته نشان مي‌دهد. من چندان قصد ندارم بحث تطبيقي درباره اينكه چرا ژاپن پيشرفت كرد و اين امكان براي ما ميسر نشد داشته باشم. به نظرم اين بحث اگرچه مهم و جدي است مجال ديگري مطللبد. اما اگر نيم نگاهي به وضعيت و رشد چشمگير ژاپن به خصوص در زمينه‌هاي اقتصادي داشته باشيم بايد به يك نكته توجه داشت و آن اين مساله است كه زمينه‌هاي معرفتي چنين رشد نيز بايد مهيا مي‌شد تا رشد و نوسازي اقتصادي به ثمر بنشيند. در ابتداي امر اگر موافق باشيد از اين پرسش بحث را آغاز كنيم كه زمزمه‌هاي آغاز تغيير در ژاپن به لحاظ معرفتي چرا و چگونه شكل گرفت؟ چگونه ژاپني‌ها خود را براي تغيير آماده كردند؟
زيربناي معرفتي جامعه ژاپن به نوشته كتاب همانا فرهنگ ديرپاي كنفسيوسي كمابيش حاكم بر خاوردور بود كه تكيه بر خرد و نظم و فروتني دارد. افزون بر آن، آيين‌هاي شينبتوئيسم و تائوئيسم نيز تاثيرات خود را بر اين فرهنگ به جا گذاشته‌اند. اما زيربناي معرفتي ژاپن در آستانه ورود مدرنيته به اين كشورهرچه بوده باشد، شايد آن انزواي جغرافيايي ويژه ژاپن كه برخلاف همسايه بزرگش چين، آن را از حمله و اشغال بيگانگان و حتي از تاخت و تاز مغولان در ميانه‌هاي قرون وسطي، مصون داشت بيش از هر عامل ديگري در شكل‌گيري آن معرفت تاثيرگذار بوده باشد. به عبارتي، انزواي جغرافيايي ژاپن از عهد باستان و سپس قرون وسطي اين مجال ديرپا را به جامعه و فرهنگ ژاپن داد تا به همگرايي و تجانس قابل ملاحظه‌يي دست يابد، رشد و پيشرفت طبيعي خود را بدون گسست‌هاي آنچناني ادامه دهد، به طوري كه در برابر هجوم تمدن مجهز به علم و تكنولوژي غرب نه فقط مقهور نشود، كه به عكس حس ناسيوناليستي‌اش برانگيخته شود و جوانه زند و ببالد. به هرحال، نوع پاسخ ژاپن به تمدن مهاجم و مجهز غرب و اخذ هوشمندانه و با تصرف و گاه بي‌تصرف اين تمدن، نشان مي‌دهد كه جامعه و حكومت ژاپن به لحاظ معرفت‌شناختي از گونه‌يي آمادگي در برخورد با تمدن غرب برخوردار بودند.


کتاب در روزنامه اطلاعات

دو بانوي ستمديده در داستان سياوش
روزنامه اطلاعات در صفحه ادبیات مقاله ای درباره شاهنامه و دو بانوي ستمديده در داستان سياوش منتشر کرده که در آن نوشته شده است: زنان در شاهنامه جايگاهي ارجمند و گران‌مند دارند. آنان مادران پهلوانان، نگه‌دارندگان فرهنگ ايراني و ايران زمين‌اند، اما بر بيداد به بانوان نيك نام نيز گفتگو كرده است. فردوسي گمان ندارد كه بر بانوان و همسران پهلوانان ايراني ستم و بيداد نرفته است. او از اين بيداد و ستم‌ها اندوهگين و در رنج است و در جست‌وجوي چرايي آن است.
غمناك‌تر از آن كه بزرگان ايراني، خود در اين بيداد و ستم شريك‌اند. آن را لكه ننگي مي‌پندارد. آنچه بر «فرنگيس» و «جريره» دو بانوي نيك‌نام كه به همسري سياوش فرزند كاوس شاه در آمده‌اند، خود حكايتي است از اين بيدادها و ستم‌ها از سوي خودي‌ها. فردوسي بزرگوار باور دارد كه اين پهلوانان بر سر دوراهي بزرگي قرار دارند. يك سو، خرد و انديشه اهورايي و دگر سو ناداني و نابخردي اهريمني. نيك‌نامي از يك سو و زشت نامي از سوي ديگر. خود برگزيدگان «خرد» و «نابخردي»‌اند، بايد برگزينند؛ اين انتخاب بسيار دشوار است. مي‌كوشد به خواننده زينهار دهد كه زمانه آنان را نيز بر دو راهي «خرد» و «نابخردي» قرار داده است، بايد برگزينند. هشدار مي‌دهد كه با برگزيدن دانايي و خرد، فضيلت‌هاي گم شده حيات ديگر مي‌يابند و در نابخردي اين فضيلت‌هاي گردند و مي‌رهند و مي‌روند.
در شاهنامه نبرد بين خرد و نابخردي هميشگي است و هيچگاه اين ستيز ناگزير و حتمي زمانه ايستايي نمي‌يابد. از يك بي‌خردي، نابخردي‌هاي فراوان و بيدادهاي گسترده زاده مي‌شود كه تاريخ و فرهنگ قوم‌ها و ملت‌ها را با خود به تنگناي نابودي و نيستي مي‌كشاند. پهلوانان ايراني همگي در راستاي خرد و دانايي و نيك نامي‌اند ولي افسوس كه انگشت‌شمار از اين پهلوانان به راه نابخردي رفته و بيدادها كرده و زشت نام گرديده‌اند.


کتاب در روزنامه مردم سالاری

برنده هدف فروش است
روزنامه مردم سالاری در صفحه آخر مطلبی درباره کتاب «قدرت فروش مثبت» با ترجمه دکتر احمد روستا و جهانبخش رحيمي باغملک منتشر کرده که در آن بیان شده است: این کتاب يادگيري يک فن خاص يا ايجاد واکنش نسبت به يک چالش خاص نيست، فروش يک فلسفه و يک نگرش است. به گفته شيفمن، فروش، باوري است که شما به مشتري پيشنهاد و معرفي مي‌کنيد و اين اعتقاد براي مشتري اهميت دارد. شيفمن با يک عبارت ناب، خودش را از مجموعه فروشندگان حرفه‌اي متمايز مي‌کند که باور راسخ دارند با يادگيري و اجراي تکنيک‌ها و تاکتيک‌هاي فروش، مي‌توان به «فروش» دست يافت. عبارت ناب و باور شيفمن چنين است: برنده‌– برنده هدف فروش است. واژگان «هدف فروش» زاويه ديد و گستره فکري فروشنده را تغيير خواهد داد. شما به‌عنوان فروشنده درمي‌يابيد «حقه‌هاي فروش»، تکنيک‌ها و تاکتيک‌هاي فروش، نمي‌تواند نتيجه برنده‌– برنده را به بار آورد. پس بايد ديدگاه خود را به‌سرعت تغيير دهيد؛ به‌گونه‌اي‌که حقيقتاً شما و مشتري، برنده‌– برنده شويد.
حصار محدود و بسته تکنيک‌ها و تاکتيک‌هاي فروش قادرند تا حدودي موفقيت شما را به‌عنوان فروشنده تضمين کنند. اگر سوداي بالاتري داريد تا به «هدف فروش» دست يابيد، ناگزيريد باور خود را تصحيح کنيد، نگرش خود را تغيير دهيد، به گفته بچه‌هاي تيز بازار بالاترين کلک در بازار، صداقت و روراستي است. در اين صورت است که به فلسفه فروش فکر خواهيد کرد و نه به‌سرعت در اجرايي کردن تکنيک‌ها و تاکتيک‌هاي فروش.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط