تاملی بر کتاب «ایران در گذر روزگاران» به مناسبت درگذشت مرتضي ثاقبفر
ثاقبفر: ناچار شدم فرش زیر پایم را بفروشم/گفتوشنودی از فراز و نشیب زندگی مترجم نامدار ایران
مرتضی ثاقبفر در کتاب «ایران در گذر روزگاران» که به گفتوگوی مسعود لقمان با مورخان و پژوهشگران سرشناس ایرانی از جمله خود او اختصاص دارد میگوید:كارهايي هم در دهه 70 براي مجله آگاهينامه معماري، انتشارات سروش و ققنوس انجام دادم، اما با اين همه كار و قرارداد، اوضاع ماليام به چنان فلاكتي رسيده بود كه مجبور به فروش اثاثيه منزل و حتي فرش زير پاي خود شدم.
در اين بخش خواننده به سالهای پيش از انقلاب و كنشهاي سياسي نيروهاي فعالي كه سالها بعد در انقلاب اسلامي 1357 نقشي اساسي ايفا كردند، گريز ميزند. همچنين به سالهاي پس از انقلاب ميرود و با تلخيهايي كه بر يك پژوهشگر و مترجم نامآشناي ايراني رفته است، آشنا ميشود و برداشتي كلي از فضاي سياسي و اجتماعي سالهاي پيش و پس از انقلاب تا سال 1374 به دست ميآورد.
نخستین همكاري با فصلنامه «جهان نو»
ثاقبفر در بخشي از گفتارهاي خود به انتشار نخستين مقاله از سلسله مقالات خود درباره فردوسي در فصلنامه «جهان نو» در سال 1348 اشاره ميكند و ميگويد: «اندرزهاي مكرر دوست زندهيادم ارسلان پوريا در اين مورد كه تا جايي كه امكان دارد «اصل آثار هر متفكر يا فيلسوفي را بخوانم نه درباره او را» با توجه به زمينه مساعدي كه از پيش در من وجود داشت، باعث شد كه تقريبا نه تنها همه آثار ترجمه شده ماركس، انگلس، لنين، پلخانف و ديگران را بارها مطالعه كنم، كه به اين مطالعه، هگل، افلاطون، كانت و ديگران را هم بايد افزود- بلكه رفته رفته بر دشواري كتابهاي ترجمه نشده كاپيتال نيز غلبه كردم... و به يك كارشناس جدي مكتب ماركسيسم-لنينيسم تبديل شدم، منتها هرچه بيشتر مطالعه ميكردم و آنها را از سويي با تاريخ و فرهنگ ايران و از سويي با اقدامات اصلاحي سريع شاه مقايسه ميكردم، ترديدهاي من نسبت به درستي اين مسلك افزايش يافت. البته بيآنكه به رفقايم بروز دهم، در عوض به سوي مطالعه هر چه بيشتر و دقيقتر تاريخ اجتماعي و فرهنگي ايران كشيده شدم كه نخستين ميوه آن نوشتن مقالاتي درباره شاهنامه بود كه با شگفتي رفقاي ماركسيستم همراه شد.» صفحه (248)
دريافت بورسيه و ادامه تحصيل در دانشگاه سوربون فرانسه
ثاقبفر در ادامه گفتوگوي خود با مسعود لقمان به اشتغال به كار در «موسسه تحقيقات و برنامهريزي علمي آموزشي» اشاره ميكند و ميگويد: «اواسط سال 1356 و پس از ملاقات با دكتر احسان نراقي، رئيس وقت «موسسه تحقيقات و برنامهريزي علمي آموزشي» با موافقت ايشان در آنجا به كار مشغول شدم. در بهار 1357 كتاب «جامعهشناسي و فلسفه» اميل دوركيم را ترجمه كردم؛ چون تصميم داشتم از آن پس فقط به كار پژوهش و تدريس بپردازم؛ غافل از آنكه چه طوفاني براي كشور همراه است. براي ادامه تحصيل و دريافت دكترا موفق به كسب بورسي از آن موسسه شدم و با پذيرشي كه از پروفسور «رميشوون» در دانشگاه سوربون (رنه دكارت) دريافت كردم در تيرماه 1357 به پاريس رفتم. پيش از رفتن به كمك دوستم عليرضا ميرسپاسي، قرارداد ترجمه كتاب «آمريكاي پيش از كلمب» را با مركز مطالعه فرهنگها امضا كردم.» صفحه (257)
وي در بخش ديگر سخنان خود بيان ميكند: «از بخت خوش در اوايل سال 1362، روزي دو تن از دوستان قديمي، فريدون عميدي و علي ميرزايي به خانه من آمدند. آقاي ميرزايي كه در آن زمان، مديريت دفتر سازمان برنامه را به عهده داشت، از من دعوت به كار كرد. بنابراين از خرداد همان سال به عنوان ويراستار مركز انتشارات سازمان برنامه شروع به كار كردم. در اين بين نيز به ترجمه رمان «عصر عطش» از آرتور كويستلر و ويرايش «خانواده از هم پاشيده» پرل باك كه فرحناز (همسرم) ترجمه كرده بود، پرداختم.» صفحه (261)
چاپ كتاب « شاهنامه و فلسفه تاريخ ايران» بعد از 14 سال
ثاقبفر از چاپ کتاب «شاهنامه و فلسفه تاریخ ایران» یاد میکند و میگوید: «سال 1354 بود كه كار نوشتن كتاب «شاهنامه و فلسفه تاريخ ايران» به پايان رسيد و كتاب را براي چاپ به انتشارات فروهر دادم كه چندين ماه بعد به عذر نبود كاغذ و اينكه «دكتر ع.م.ب» با چاپ آن موافق نيست و نظرياتي دارد كه ميخواهد با شما مطرح كند، از چاپ كتاب خودداري كردند و هرچه تلاش كردم ايشان را پيدا كنم و از نظرياتش بهرهمند شوم، موفق نشدم! اين كتاب 14 سال بعد از سوي نشر قطره و معين چاپ شد.» صفحه (261)
ثاقبفر به همكاري خود با احمد بيرشك اشاره ميكند و ميگويد: «به كمك دوست قديميام «فريبرز مجيدي» كه در انتشارات علمي و فرهنگي با آقاي «احمد بيرشك» در ويرايش و ترجمه «زندگينامه علمي دانشوران» همكاري داشت، قرارداد ترجمه يك جلد از مجلدات كتاب «تاريخ آفريقا» را بستم. كم كم كارم را با احمد بيرشك گسترش دادم و قرارداد ترجمه و تهيه فهرست «زندگينامه علمي دانشوران» را به صورت هفتهاي سه روز كار، با آن دفتر امضا كردم و همچنين ترجمه «سرزمين مجارستان» را براي انتشارات علمي و فرهنگي به پايان رساندم و نيز در مجله دانشمند به مديريت آقاي علي ميرزايي، با نوشتن مقالههاي پياپي در 9 ماه با عنوان «آمار به زبان ساده» همكاريام را آغاز كردم.» صفحه (263)
ترجمه جلد هفتم «تاريخ آفريقا» در دوران بيماري
ثاقبفر از دوران بیماری و ترجمه کتاب «تاریخ آفریقا» میگوید: «در شهريور 1367 بود كه با كمك فريبرز مجيدي و كامران فاني به عنوان يكي از هفت مترجم «خلاصه زندگينامه علمي دانشمندان» انتخاب شدم، ضمن اينكه گهگاه براي انتشارات «سمت» و جاهاي ديگر نيز به ويرايش پرداختم. كم كم كمردرد مزمن، مرا خانهنشين كرد و دراز كشيده، ترجمه جلد هفتم «تاريخ آفريقا» را ادامه دادم، ضمن آنكه ياداشتهاي خود را براي تاليف كتاب «جامعهشناسي و رياضيات» سر و سامان دادم كه در اسفند 1367 انتشارات علمي و فرهنگي چاپ آن را تصويب كرد كه سپس به دلايل نامعلومي منصرف شد... كارهايي نيز در دهه 70 براي مجله آگاهينامه معماري، انتشارات سروش و ققنوس انجام دادم، اما با اين همه كار و قرارداد، اوضاع ماليام به چنان فلاكتي رسيده بود كه مجبور به فروش اثاثيه منزل و حتي فرش زير پاي خود شدم.» صفحه (263)
«علم یونانی، جهل ایرانی، عدل عباسی» مقالهای جنجالبرانگیز
این استاد سرشناس ایرانی در بخش دیگری از گفتگو با مسعود لقمان از فعالیت در «مجله دانشمند» و «نگاه نو» میگوید: «آقای علی میرزایی-سردبیر نگاه نو- در فروردین 1370 از من دعوت کرد تا در شورای نویسندگان آن مجله در حال تاسیس شرکت کنم. چنین شد که همکاریام را با نگاه نو آغاز کردم و در مجله دانشمند نیز به عنوان جانشین سردبیر و سرویراستار به همکاری ادامه دادم، اما نام من به گفته خودشان «بنا به دلایلی» به عنوان جانشین سردبیر در نشریه درج نمیشد. در شمارهای از مجله دانشمند گفتوگویی با «علی صالحی» رئیس دانشگاه شریف انجام گرفته بود که وی در آن گفتوگو اظهار کرده بود: ایرانیان پیش از اسلام علم نداشتهاند و علم مخصوص یونانیان بوده است. من در مقالهای به نام «علم یونانی، جهل ایرانی، عدل عباسی» در همان مجله پاسخش را دادم و چند ماه بعد شنیدم که دانشجویان دانشگاه شریف، کپی مقاله مرا به در و دیوار دانشگاه چسباندهاند.» صفحه (264)
ثاقبفر ادامه میدهد: «در مهر 1370 در نخستين شماره نگاه نو مقاله «بنبستهاي جامعه شناسي» از من منتشر شد... اين مقاله با استقبال اهل فن روبرو شد و دوستم ارسلان پوريا، آن مقاله را برابر يك عمر دوستي ما در گذشته و آينده دانست و «عبدالكريم سروش» نيز مقاله مرا ستود و آن را جزو متون درسي دانشجويانش قرار داد و دانشكدهاي، 200 نسخه از مجله را به خاطر اين مقاله خريداري كرد. در شماره چهارم نگاه نو، مقاله «ناسيوناليسم ايراني و مسئله مليتها در ايران» از من چاپ شد كه مورد استقبال ميهنپرستان واقع و همچنين نامههايي سرشار از ناسزا به دفتر مجله فرستاده شد.» صفحه (265)
چاپ نخست كتاب «ايران در گذر زمان» نوشته مسعود لقمان در 292 صفحه، شمارگان يكهزار و 100 نسخه و بهاي 19 هزار تومان از سوی نشر شورآفرين در سال 93 منتشر شده است.
نظر شما