محمود علمی، مدیر انتشارات جاویدان میگوید: پدر ماشین چاپ ایران، مرتضی نوریانی بعد از آوردن ماشین چاپ به ایران، پیشنهاد کار با این وسیله را به بنیانگذار انتشارات علمی داد و او به علت زیاد شدن کار چاپخانه، ماشین چاپ را خریداری و راهاندازی کرد.
وی افزود: ماشین چاپ هر روز از صبح تا ظهر روشن بود و بعد به مدت دو ساعت خاموش میشد اما مجددا برای چند ساعت از آن استفاده میشد. گاهی اوقات و به علت زیادی کار، شب هنگام نیز در چاپخانه کار میکردیم. افراد مختلفی از جمله محمود بهرامی (بازیگر) در این چاپخانه مشغول به کار بودند و بعضی دیگر نیز اکنون در حرفه نشر و کتابفروشی مشغول هستند. همچنین کتابهای زیادی از نویسندگان بزرگی چون مستوفی، فروغی، ابوالقاسم پاینده و حسین مکی را به چاپ رساندهایم.
سپس علمی به پدرش اشاره کرد و گفت: پدر به علت صدمهای که تیزاب در کار چاپ سنگی به چشمان او وارد کرد، خانهنشین شد. در گذشته و در چاپخانه افراد وظایف مختلفی داشتند؛ پدر من نسخههای کتاب را درست میکرد، محمدجعفر علمی کارهای مربوط به ماشین سنگی را انجام میداد، عبدالرحیم علمی ورقهای آماده شده را برای چاپ میداد و یک نفر دیگر نقش ورق بگیر را ایفا میکرد. البته زناني هم بودند که در منزل یا در چاپخانه، وظیفه دوخت کتابها را به عهده داشتند. چاپ سنگی دارای خطرات بسیاری بود و من بارها شاهد بریده شدن انگشت کسانی که در چاپخانه کار میکردند، بودم.
وی با اشاره به پدربزرگ و اعتقاداتش افزود: پدربزرگم با توجه به اعتقادات خود در نخستین چاپ، نسخه عم جزء را به چاپ رسانید و بعد از آن کتاب کلیات سعدی با خط ملکالخطاطین را به همراه عکس رنگی خود در سال 1310 به چاپ رساند. بعد از کلیات سعدی، نسخهای از مثنوی مولانا را که با خط نستعلیق در شیراز نوشته شده بود به چاپ رسانید و به دنبال آن همین کتاب را با خط نسخ از کتابفروشی در اصفهان به تهران آورد و منتشر کرد که به چاپ دوم و سوم نیز رسید. همچنین خطاطی به نام محمد خوانساری که در چاپخانه پدربزرگم کار میکرد، مثنوی را به خط نسخ نوشت که آن نیز در همین چاپخانه منتشر شد. سید حسن میرخانی معروف به «سراج الکتاب» خطاط دیگری بود که نسخه مثنوی او هم در این مکان به شیوه چاپ سنگی منتشر شد.
علمی ادامه داد: علاوه بر مثنوی کتابهای دیگری مانند «امیر ارسلان»، «هزار و یکشب»، «گرشاسب نامه»، «ملانصرالدین» و... در چاپخانه ما نیز به چاپ رسید که با قیمت حدود یک ریال به فروش میرسید. چاپ سنگی کار سادهای نبود زیرا نسخهها روی کاغذ نوشته نمیشدند بلکه روی سنگ قرار میگرفتند. این سنگها از هند و روسیه به ایران منتقل میشد و در حدود 12 سانتیمتر عمق و 50 سانتیمتر طول داشت و از دوام زیادی نیز برخوردار بود. در چاپ سنگی از تیزاب استفاده میشد که بسیار خطرناک بود و در صورت پاشیده شدن به چشم، آسیب زیادی به آن میرساند. این اتفاق برای پدر من هم افتاد و او بینایی خود را از دست داد و به توصیه پزشک بازنشسته شد.
نظر شما