داستان زندگی فرزانه بسیار مفصل است و در کتاب جولیا جزئیات پرشور زندگی او و گسترش سلطه کمپانی هند شرقی در سراسر هند و تزلزل حکومت مغول برای حفظ جایگاه خود به عنوان حاکم هند بیان میشود.
هند در زمان نوجوانی فرزانه، جایی بود که در آن سلسله مراتب اجتماعی تعیینشده و گریزناپذیر بودند و او که یتیم و بیپول بود، برای گذراندن زندگی در کمپانی هند شرقی در دهلی خدمت میکرد. اما او چگونه بعدها به رهبر ارتشی توانمند و شخصی بسیار ثروتمند در قرن 18 تبدیل شد؟
فرزانه تقریباً در تمام جنبههای زندگی خود از قراردادهای اجتماعی که او را قربانی طبقه اجتماعی و جنسیت میکرد، سر باز زد.
او که چهرهای زیبا داشت در اولین ازدواج خود همسر یک سرباز آلمانی به نام «والتر راینهارت» شد که 20 سال از فرزانه بزرگتر بود. پس از مرگ شوهر، فرزانه رهبری ارتش مزدوران والتر را به عهده گرفت که تحولی باشکوه برای او در پی داشت و تبدیل به «بیگم سمرو» شد.
اما در آن زمان، مردان اروپایی ساکن هند، علاوه بر همسر اروپایی، یک همسر بومی هم در هند اختیار میکردند و فرزانه نیز همسر دوم والتر بود. همسر اول او یک فرزند داشت که پس از مرگ والتر وارث او بود و امنیت مالی مادرش را تضمین میکرد. البته فرزانه نیازی به میراث والتر نداشت چرا که توانسته بود خود را به عنوان یک استراتژیست عالی در امور نظامی ثابت کند.
او سپس ازدواجی ناموفق با یک مرد فرانسوی داشت و علاقهاش به مردی ایرلندی نیز به سرانجام نرسید.
فرزانه سپس تبدیل به محافظ آخرین امپراتور مغول «شاه علم» شد و بعدها با کمپانی هند شرقی متحد شد و سالهای پایانی عمر خود را در حالیکه ثروت بسیار زیادی داشت، تحت حفاظت آن گذراند و سرانجام در سن 86 سالگی درگذشت.
«ویلیام داریمپل» نویسنده هندی، چنین اشاره میکند که زندگی غمانگیز و به شدت جذاب «بیگم سمرو» بارها بیان شده ولی شاید هرگز به جذابی روایت «جولیا کی» نبوده است. علاوه بر آن جولیا کی، افسانه فرزانه را بسیار استادانه و بدون استفاده از کتب کاذب و غیر معتبر تدوین کرده است.
جولیا کی در سال 2011 از دنیا رفت و حتی در زمان مرگش نیز در حال تنظیم این کتاب - که قرار است در تاریخ 26 نوامبر 2014 (5 آذر) منتشر شود- بود.
نظر شما