و حال این جزئیات در 3500 صفحه نثر آورده شده است. گرچه سه جلد اول از این مجموعه با تحسین بینالمللی مواجه شد ولی او معتقد است اثر ادبی مهمی خلق نکرده است. ناسگارد همچنین از موقعیتی که کتابها برای زندگی او به ارمغان آوردهاند، احساس عذاب میکند.
او به سؤالاتی درباره آثار خود چنین پاسخ داده است:
آیا رمان 6 جلدی «مبارزه من» را یک کتاب واحد میدانید؟
بله برای من قطعاً یک کتاب طولانی است. وقتی 100 صفحه اول را نوشتم فکر میکردم فقط یک کتاب خواهم نوشت ولی بعد تصمیم گرفتم در 6 جلد منتشر شود.
تاکنون سه جلد اول کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شده، به نظر میرسد جلد سوم که داستان کودکی شما را بازگو میکند، کمی مستقل از دو رمان قبل است. وقتی درمورد کودکی خود مینوشتید از حجم زیاد نوشتهها تعجب نکردید؟
من همیشه درگیر دوران کودکی خود بودهام و برای آن حس نوستالژی دارم. حتی وقتی 18 ساله بودم سعی کردم از دید یک پسر 9 ساله رمان بنویسم که مسلماً بسیار کودکانه بود. به همین دلیل نخستین کتاب من هم سرشار از خاطرات کودکی است. گرچه من این همه دلتنگی دوران کودکی را دوست ندارم و سعی میکنم از آن خلاص شوم ولی نوشتن کتاب «مبارزه من» که درباره هویت است مستلزم ذکر دوران کودکی است.
من احساس میکنم رمان شباهت زیادی به اتاق دارد. هدف کلی نوشتن این است که اتاقی بسازید تا بتوانید حرفهای خود را در آن بزنید.
«مبارزه من» در حال حاضر جایگاه خوبی در جهان ادبیات معاصر به دست آورده، آیا به این موضوع فکر کردهاید که اکنون یک فرد تأثیرگذار فرهنگی هستید؟
نه من درمورد این مسئله فکر نکردهام. باید خوششانس باشید که کتابتان در همان وهله اول ترجمه شود و مردم زیادی آن را بخوانند. از سوی دیگر وقتی نویسندگان معروف آن را تحسین کنند، افراد بیشتری به سراغ آن کتاب خواهند رفت. این اتفاق برای کتاب من ابتدا در نروژ افتاد و بعد در اسکاندیناوی و سپس در انگلستان و ایالات متحده. به هر حال فکر میکنم این تأثیر فقط بر روح این زمانه معاصر صورت میگیرد.
ساختار اولین رمان شما «زمانی برای همه چیز» بسیار جذاب است. این کتاب درمورد فرشتگان است و با اینکه موضوعی قدیمی دارد، شما هرگز از آن سر باز نزدید. به نظر میرسد این همان چیزی است که در «مبارزه من» به آن بازگشتهاید.
نخستین رمان من انحرافات زیادی از موضوع داشت اما در رمان دوم این گریز از موضوع عمدی و جزئی از طرح کتاب بود و سپس در رمان سوم یعنی «مبارزه من» ترکیبی از هر دو روش بکار رفته است.
رمان «زمانی برای همه چیز» بسیار مهم بود زیرا من برای نخستین بار ساختار نگارش آزاد رمان را تجربه کردم. این کتاب بسیار محبوب شد ولی من با نوعی بحران هویت مواجه شدم چرا که از یک مجله ادبی که خوانندگان کمی داشت به شهرت و محبوبیت رسیده بودم و هضم این موضوع سخت بود.
جالب است که شما در نخستین رمان خود از بورخس الهام گرفتهاید. او نیز داستانهایی بر اساس کتاب مقدس درباره یهودا و عیسی مسیح نوشته با این تفاوت که بورخس هرگز بیش از 9 صفحه درمورد یک موضوع ننوشت.
من فکر میکنم شعر بهترین نوع نوشته است. یک شعر خوب فراتر از یک رمان است و شاید به همین دلیل به این نوع ادبیات علاقه دارم.
آیا آثار ادبی معاصر نروژ را خواندهاید؟
بله کمی خواندهام.
نظرتان راجع به آنها چیست؟
برخی از آنها فوقالعاده هستند و برخی چندان خوب نیستند و این چیزی است که در ادبیات هر کشوری میتوان دید.
نظر شما