یکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۳
اسماعیل امینی : گفت‌وگوهای طاهره صفارزاده برای آشنایی با اندیشه‌ها و شعر او، بسیار راهگشاست

به بهانه چهارم آبان سالروز درگذشت طاهره صفارزاده، اسماعیل امینی شاعر و منتقد کتاب «اندیشه در هدایت شعر» گزیده اشعار طاهره صفارزاده را به اجمال معرفی کرده است.

خبرگزاری کتاب ایران ( ایبنا ) _ اسماعیل امینی : «وظیفه شاعر، همزبانی با خواننده نیست، بلکه بالابردن سطح سلیقه و آگاهی و فرهنگ اوست، وگرنه با استفاده از روان‌شناسی و تکرار تجربیات حسّی و عاطفی خواننده، می‌شود همیشه نزد او محبوب و مقبول واقع شد»

کتاب «اندیشه در هدایت شعر» گزیده اشعار طاهره صفارزاده است که شعرهای آن از میان ده مجموعه شعر او انتخاب شده و خودِ شاعر این شعرها را از میان آثارش برگزیده است. این کتاب در زمان حیات شاعر منتشر شده، بنابراین کاملاً بیانگر نگاه او به کارنامه شعر خود است. ازسویی، در این کتاب، سه گفت‌وگو از طاهره صفارزاده آمده است؛ گفت‌وگویی با محمد حقوقی در سال 1350، گفت‌وگویی با محمدعلی اصفهانی در سال 1354، و گفت‌وگویی با روزنامه اطلاعات در سال 1390؛ گفت‌وگوهایی که برای آشنایی با اندیشه‌های شاعر و نیز با شیوه خاص او در شعر، که خودش آن را شعر طنین می‌نامد، بسیار راهگشاست.
مثلاً آنجا که می‌گوید:
«به نظر من یک اثر هنری باید در یک کلیّت مطرح شود. اگر عوامل سازنده شعر؛ یعنی کلمه، تصویر، تشبیه، استعاره و تعبیر شاعرانه نتوانند در ساختن این کلیّت مؤثر باشند، زائدند. همین‌طورکه قضاوت درباره هر یک از این اجزاء هم بدون در نظر گرفتن این کلیّت و فضای شعر بیهوده است... با این توضیح در شعری که به کلیّت رسیده باشد طنین، «بُعد معنایی» یک خط، یک کلمه و یا یک تصویر است.»

و نیز آنجا که می‌گوید: «شاعر متعهد اجتماعی حق ندارد پوچی بپراکند. هرچند در غم‌زدگی و دل‌شکستگی او تردید نیست، امّا چون در جبهه‌ای قرار گرفته، یعنی خودش را در جبهه‌ای قرار داده، حتی در ناگوارترین شرایط هم باید رهبری باشد رزمنده، نه غم‌زده‌ای نا‌امید.»
«وقتی حرفی و ایمانی و فلسفه‌ای انگیزه نوشتن باشد، نویسنده پیوسته قلمرو تازه‌ای برای بیان پیدا می‌کند. تلاش ناشی از ایمان آدم را در زیر بار دل‌تنگی‌ها و فشار تنگناها، زنده نگه می‌دارد و با وسوسه پناه بردن به مخدّر و مسکّن و قلم فروشی و تباهی‌های دیگر می‌ستیزد. این ایستادگی در برابر وسوسه بازمی‌گردد به همان مقوله تعهد و مسئولیت هنرمند.» و «این غرب‌زدگی است که یک جوان به محض اینکه چند خط نوشت، نامش در نشریات ظاهر می‌شود؛ و تا می‌آید به خو بجنبد، دچار دردسر شهرت کاذب هم شده‌است و به خود حق می‌دهد که با بضاعت مُزجات به نقدنویسی هم که کار چندان ساده‌ای نیست بپردازد. اینکه می‌گویم غرب‌زدگی، بدین معناست که در غرب، به‌خصوص در آمریکا که فرهنگ سنتی چندان قابل‌توجهی در ادبیات ندارند، عموماً دنبال تنوع و تازگی و شگفتی هستند. هر چند صباحی، جیمز و جرجی ظهور می‌کند، ظهوری مثل یک خواننده و یا آرتیست سینما. حرف‌های تازه و احیاناً عجیب و غریب می‌زنند، کمی ایجاد سرگرمی و جنجال می‌کنند و بعد کم‌کم شهرت‌شان قوس نزولی طی می‌کند و شاعران دیگری مُد روز می‌شوند و جای آن‌ها را می‌گیرند. امّا ملت‌هایی مثل ما، خواست‌شان از هنر، یک خواست حیاتی‌ست؛ ما نه از سرِ سیری حرف می‌زنیم و نه بی‌پشتوانه فرهنگی هستیم و نه از فرط بی‌تفاوتی، احتیاج به تنوّع داریم. مردمی که در مبارزات مداوم تاریخی هستند، مردمی که زندگی‌شان از تفنّن به دور است، نزد این مردم هنر باید مسئولیت هدایت و رهبری معنوی را داشته باشد. حشیش و افیون و الکل نمی‌تواند نیروی محرکه هنر آن‌ها باشد؛ هنر ایمان قوی و رفتار اصولی می‌طلبد.»

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها