اندیشه، کتاب و ادبیات بر کرانه غدیر/13
نخستین اشاره مولانا به علی(ع) در مثنوی: مرحبا یا مجتبی یا مرتضی
مولوی در مثنوی، در نخستین اشاره به امام علی علیه السلام، عشق خود را به ایشان با دو بیت زیبای عربی در دفتر اول، بیت 99- 100 آشکار می سازد.
جلال الدین همایی، در مولوی نامه صفحه 51 دراین باره مینویسد: در عمق افکار و عقاید مولوی و گفتههای او در مثنوی جنبهای از محبت و هواخواهی علی و آل علی و خاندان پیامبر اکرم (ص) دریافتهام که میتوان آن را با اساس و پایه اصلی تشیع به معنی عام کلمه تطبیق کرد.
هرچند مولانا در مثنوی، از خلفای بعد پیامبر نیز فراوان تجلیل میکند امّا تجلیلی که مولانا از امام علی(ع) میکند از هیچ کدام از صحابه یا خلفای بعد پیامبر نمیکند.
در مجموع میتوان گفت به لحاظ کمی و کیفی هیچ شاعری به اندازه مولانا عشق و ارادت خود را به امام علی(ع) در اشعارش بازتاب نداده است.
مولوی در مثنوی، در نخستین اشاره به امام علی علیه السلام، عشق خود را به ایشان با دو بیت زیبای عربی در دفتر اول، بیت 99- 100 آشکار میسازد:
مرحبا یا مجتبی یا مرتضی
ان تغب جاء القضا ضاق الفضا
انت مولی القوم من لا یشتهی
قدردی، کلا لئن لم ینتهی.
قطعا یکی از زیباترین اشعار در وصف علی(ع) مربوط است به دفتر اول مثنوی، ابیات 3721- 4003 که اشاره دارد به نبرد خندق و مبارزه با عمرو بن عبدود
این مثنوی با این بیت آغاز می شود:
از علی آموز اخلاص عمل
شیر حق را دان منزه از دغل
مثنوی ای که بسیاری از مفسران و ادیبان و روشنفکران را به نگارش درباره این ابیات واداشت که نمونه آن زمزمه این ابیات از علی شریعتی در کتاب تشیع است.
مولانا در ادامه این داستان را این گونه پیش میبرد:
در غزا بر پهلوانی دست یافت
زود شمشیری برآورد و شتافت
او خدو انداخت بر روی علی
افتخار هر نبی و هر ولی
او خدو زد بر رخی که روی ماه
سجده آرد پیش او در سجده گاه
در زمان انداخت شمشیر آن علی
کرد او اندر غزایش کاهلی
گشت حیران آن مبارز زین عمل
وزنمودن عفو و رحم بی محل
و تعجب عمرو بن عبدود از این اقدام امام
گفت: بر من تیغ تیز افراشتی
از چه افکندی مرا بگذاشتی؟
آن چه دیدی بهتر از پیکار من
تا شدی تو سست در اشکار من؟
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست
تا چنان برقی نمود و بازگشت؟
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید
در دل و جان شعله ای آمد پدید؟
آن چه دیدی برتر از کون و مکان
که به از جان بود و بخشیدیم جان؟
در شجاعت شیر ربانیستی
در مروت خود که داند کیستی؟
نکته جالب در ادمه این است که مولوی عنان سخن را از عمرو می رباید و با شیفتگی خاصی ادامه می دهد:
ای علی که جمله عقل و دیده ای!
شمه ای واگو از آن چه دیده ای
تیغ ظلمت جان ما را چاک کرد
آب علمت خاک ما را پاک کرد
بازگو دانم که این اسرار هوست
زان که بی شمشیر کشتن کار اوست
بازگو ای باز عرش خوش شکار!
تا چه دیدی این زمان از کردگار
چشم تو ادراک غیب آموخته
چشم های حاضران بردوخته
راز بگشا ای علی مرتضی!
ای پس از سوء القضا حسن القضا!
یا تو واگو آنچه عقلت یافته است
یا بگویم آنچه بر من تافته است
از تو بر من تافت پنهان چون کنی
بی زمان چون ماه پرتو می زنی
ماه بی گفتن چو باشد رهنما
چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
باز گو ای باز پر افروخته
با شه و با ساعدش آموخته
باز گوی باز عنقاگیر شاه
ای سپاه اشکن به خودنی با سپاه
امت و حدی یکی و صدهزار
بازگو ای بنده بازت را شکار
در محل قهر، این رحمت زچیست؟
اژدها را دست دادن راه کیست؟
و در ادامه علت این تاخیر از زبان علی(ع)
سپس مولانا زبان حال امام علی علیه السلام را به آن پهلوان کافر، چنین بیان می کند:
گفت: من تیغ از پی حق می زنم
بنده حقم نه مامور تنم
شیر حقم نیستم شیر هوا
فعل من بر دین من باشد گوا
«ما رمیت » از رمیتم در خراب
من چو تیغم و آن زننده آفتاب
رخت خود را من ز ره برداشتم
غیر حق را من عدم انگاشتم
که نیم کوهم زصبر و حلم و داد
کوه را کی در رباید تندباد
آن که از بادی رود از جا خسی است
زآن که باد ناموافق خود بسی است
باد خشم و باد شهوت باد آز
برد او را که نبود اهل نماز
کوهم و هستی من بنیاد اوست
ور شوم چون کاه بادم باد اوست
جز به باد او نجنبد میل من
نیست جز عشق احد سرخیل من
خشم بر شاهان شه و ما را غلام
خشم را من بسته ام زیر لگام
تیغ حلمم گردن خشمم زده است
خشم حق بر من چو رحمت آمده است
چون درآمد در میان غیرخدا
تیغ را دیدم نهان کردن سزا.
این عشق در سراسر مثنوی به فراوانی قابل مشاهده است و او به نام یا در پرده و با اشاره به حوادث مختلف از امام اول یاد میکند.
علی(ع) مثالی برای انسان کامل
عرفا معتقدند که در مراحل سلوک نیاز است که رهرو مریدی داشته باشد. مولانا با اشاره به حدیثی از پیامبر، امام علی را مرید خاتم پیامبران می داند و سپس در ادامه ابیات عنوان می کند که علی خود انسان کامل است و تقرب به او و پیروی از شیوه او ما را به سرمنزل مقصود میرساند.
اشاره به حدیثی است که حضرت رسول صلی الله علیه وآله خطاب به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «ای علی، هرگاه مردم به آفریدگارشان از راه های نیکی تقرب جویند، تو از طرق عقل و دانایی تقرب جوی تا از آنها به لحاظ درجه و قرب نزد مردم و در پیشگاه خداوند در جهان آخرت پیشی گیری » ، (36) امام علی علیه السلام را به عنوان نمونه یک «انسان کامل » معرفی کرده که خود وی نیز مرید انسان کاملی مانند پیامبراکرم صلی الله علیه وآله بوده است:
گفت پیغمبر علی را کای علی!
شیر حقی پهلوانی پردلی
لیک بر شیری مکن هم اعتمید
اندر آور سایه نخل امید
اندرآ در سایه آن عاقلی
کش نداند برد از ره عاقلی
ظل او اندر زمین چون کوه قاف
روح او سیمرغ بس عالی طواف
گر بگویم تا قیامت نعت او
هیچ آن را مقطع و غایت مجو
یا علی! از جمله طاعات راه
بر گزین تو سایه بنده اله
هر کسی در طاعتی بگریختند
خویشتن را مخلصی انگیختند
تو برو در سایه عاقل گریز
تا رهی زان دشمن پنهان ستیز
از همه طاعات اینت بهتر است
سبق یابی بر هر آن سابق که هست
چون گرفتت پیرهن تسلم شو
همچو موسی زیر حکم خضر رو
دست پیر از غایبان کوتاه نیست
دست او جز قبضه الله نیست
غایبان را چون چنین خلعت دهند
حاضران از غایبان لاشک بهند
غایبان را چون نواله می دهند
پیش حاضر تا چه نعمت ها نهند
کو کسی کوپیششان بندد کمر
تا کسی کو هست بیرون سوی در؟
چون گزیدی پیر نازک دل مباش
سست و ریزیده چو آب و گل مباش
گر به هر زخمی تو پر کینه شوی
پس کجا بی صیقل آئینه شوی؟
اشاره به کندن در خیبر
مولانا تبدیل شدن به انسان کامل را به کندن در خیبر از سوی علی(ع) تشبیه میکند.
یا تبر بر گیر و مردانه بزن
تو علی وار این در خیبر بکن (فتر دوم، بیت 1244)
بعد از آن هر صورتی را بشکنی
همچو حیدر باب خیبر برکنی (دفتر سوم، بیت 580)
علی و باب علم
در حدیثی از پیغمبر صلی الله علیه وآله درباره علم حضرت علی علیه السلام آمده است: «انا مدینة العلم و علی بابها فمن اراد العلم فلیات الباب » .
مولانا بر مبنای این حدیث در دفتر اول مثنوی چنین آمده است:
چون تو بابی آن مدینه علم را
چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب
تا رسند از تو قشور اندر لباب
ذکر اشارات مولانا به امام علی(ع) دفتری مستقل می طلبد. او در جایی علی را مولا میخواند، و در جایی واگویههای امیر با چاه را محور داستان خود میسازد و از این دست اشعار در مثنوی شریف بسیار دیده میشود.
نظر شما