در مراسم بزرگداشت احمد بیگدلی عنوان شد
دیدار با روشنفکر بی ادعا دلپذیر بود/ نویسندهای جوانمرگ که شاهکار آفرید
نويسندگان و دوستداران احمد بيگدلي بزرگداشت او را با عنوان «روايت مرد آرام» برگزار كردند. اغلب نویسندگان در این دورهمی از فرصتهای محدودی که برای دیدار با وی داشتند، گفتند. بایرامی در این مراسم، بیگدلی را از جنس روشنفکران بی ادعا توصیف کرد و بلقیس سلیمانی گفت بیگدلی با آنکه آثارش دیر دیده و به اصطلاح جوانمرگ شد، ولی شاهکار کرد و دست از نوشتن برنداشت.
نخستین سخنران جلسه، مهدی قزلی، مدیر عامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی بود كه مهمترين خصلت زندهياد بيگدلي را آرام بودن او عنوان كرد و گفت: در نامگذاري اين جلسه تلاش كرديم تا كلمه آرام را در جايي از اين تركيب بگنجانيم. او آنقدر آرام و مظلوم بود كه حتي حواشي كارياش نيز بسيار كم بود. به نظرم موضوع مهمي است که نویسندهای در این سن در چنین سطح خوبی از ادبيات ایستاده است. او از نويسندگاني است كه تمام آثارش را ميتوان براي خواندن پيشنهاد کرد.
اين جلسه با سخنرانی محمدرضا بایرامی ادامه يافت. اين نويسنده با اشاره به اين كه براي اداي احترام به مرحوم بيگدلي در جلسه حاضر شده و حتي انگيزه شركت در اين بزرگداشت موجب شده است تا دو سفر مهم كاري خود را كنسل كند، گفت: من از شنيدن خبر وفات مرحوم بيگدلي بسيار ناراحت شدم ولي اين ناراحتي صرفا به دليل شنيدن اين خبر نبود. من بارها در آثارم به موضوع مرگ پرداختهام. مرگ امری اجتنابناپذیر است و حتي از زبان يكي از شخصيتهاي رمانم گفتهام: مرگ آنجا که دلت میخواهد نمیرسد و آنجا که دلت نمیخواهد میرسد. تاسفم از وفات مرحوم بیگدلی به اين دليل بود كه اين حادثه فرصتي را كه با حضور ايشان برايمان فراهم ميشد، از ما دريغ كرد.
او به نگرانيهاي زندهياد بيگدلي درباره تمام شدن كارهايش اشاره كرد و سپس درباره نحوه آشنايياش با بيگدلي از طريق اميرحسين فردي توضيح داد. بايرامي گفت: مرحوم فردي در جلسات مختلف بارها از احمد بيگدلي تعريف كرده بود. فردی وقتی از کسی تعریف میکرد در درجه اول از اخلاقش ميگفت و نه از ادبیاتش. اين صحبتها در ذهنم ماند تا اين كه در يك جلسه با بيگدلي مواجه شدم. آن روز دلم ميخواست جلسه سريع تمام شود، ولي وقتي فهميدم كه مرحوم بيگدلي معلم است، در دلم گفتم كه او سخنراني بسيار طولاني خواهد داشت اما بر خلاف تصورم، استاد آخرين سخنران جلسه بود كه بسيار آرام و موجز سخنراني كرد. بيگدلي از روشنفكران پرمدعايي نبود كه هالهاي از شلوغيهاي اطرافشان را نشان ميدهند. او از جنس آدمهايي بود كه حتي ديدارش را دوست داشتم. دنياي خاص خودش را داشت و كمتر اداي كسي را درميآورد.
سخنران سوم جلسه، بلقيس سليماني بود. او درباره نحوه آشنايياش با بيگدلي گفت: بيگدلي را نخستين بار در جلسهاي ديدم و نقد سختي بر آثارش داشتم، كه الان نميدانم چقدر منصفانه بوده است. پس از مدتي ديدم كه مرحوم بيگدلي نقدي بر يكي از آثار من داشته است. من كه انتظار مقابله به مثل داشتم، با نقدي كاملا منصفانه و علمي مواجه شدم. بنابراين صفت معتدل و منصف را نيز بايد به ويژگي آرام بودنش اضافه كرد.
اين نويسنده در ادامه، به موضوع جوانمرگي در ميان نویسندگان ایرانی اشاره کرد و گفت: زندهياد بیگدلی در 69 سالگی وفات کرد، اما در 60 سالگی تازه آثارش دیده شد. به همین دليل معتقدم که او از لحاظ آثارش جوانمرگ شده است. زيرا گرچه تجربه زيستياش غني بود، و ميتوانست آثار بسيار خوبي بنويسد، ولي اين فرصت برايش فراهم نشد. من معتقدم اگر نويسندهاي تجربه زيستي غني نداشته باشد، سرگردان ميماند.
سليماني با اشاره به چند اثر بيگدلي، به عبارت پاريس و بيابانهاي فرانسه اشاره كرد و گفت: نويسنده با ديده شدن و خوانده شدن اثرش زنده ميماند. اگر اثر خوانده نشود، نويسنده كم كم رو به فسردن و مردن ميكند. درباره ايران بايد گفت « تهران و بيابانهاي ايران» زيرا تهران امكانات فوقالعادهاي دارد ولي نويسندگاني كه امكان زيست در تهران را ندارند، يا نويسندهاي كه در هنگام چاپ كتابش در تهران، پشت اثرش نيست، جوانمرگ ميشود. بيگدلي شاهكار كرد كه حتي پس از ديده نشدن در شهرستانها، همچنان به نوشتن ادامه داد.
پس از سخنراني سليماني، مستند داستانی «سفر مردان خاکستری» ساخته امیرشهاب رضویان پخش شد. رضويان پس از اجراي مستندش به سخنراني پرداخت ولي همان ابتدا از خبرنگاران درخواست كرد كه صحبتهايش منتشر نشود.
این جلسه با خواندن متن قباد آذرآئين درباره زندهياد بيگدلي ادامه يافت. اين متن گفتوگويي ميان بيگدلي و آخرين داستانش بود. پس از آن يك قطعه كوتاه داستانخواني با صداي بيگدلي در سالن بنياد ادبيات داستاني پخش شد.
اردشير صالحپور سخنران بعدي اين بزرگداشت، معتقد بود كه بيگدلي مرد پرتلاطمي بود كه آرام گرفت، ولي ما او را دير باور كرديم. يعني زماني باورش كرديم كه از دستمان رفت. و تنها دليل اين اتفاق، شهرستاني بودن مرحوم بيگدلي بود كه حتي در جامعه ادبي به درستي شناخته نشد.
او به سابقه آشنايي و همكارياش با بيگدلي در سالهاي دهه 50 در اهواز اشاره كرد و گفت: من تئاتر را با او آغاز كردم. او نمایشنامهنویس و معلمي بود كه همیشه دغدغه معیشت و غم نان داشت. مردي جنوبي كه اتفاقا مدتهاي طولاني مجبور شد در لاهيجان و بندرانزلي و در كل، در شمال كشور زندگي كند.
اين نمايشنامهنويس ضمن اشاره به جزئيپردازيهاي دقيق متنهاي بيگدلي، و قرار دادن مخاطب در اتمسفري خاص، عنوان کرد: به گمان من احمد به قلم ایمان داشت و نديدم چيزي را بيشتر از قلم باور داشته باشد. نوشتن براي بيگدلي مثل اكسيژن هوا بود.
صالح پور سخنان خود را با اشاره به قدرت خلاقه بيگدلي براي نوشتن در لحظه، به پايان برد و گفت: سه روز پيش از وفات آقای بیگدلی که همزمان با درگذشت مادرم بود، احمد برای من پیامکی فرستاده بود با این مضمون كه همه پدرها و مادرها از دسترفتنیاند، باید دنبال جاودانگی باشیم. پرواز را به خاطر بسپار.
هادي شريعتي، از شاگردان بيگدلي نیز درباره ماجراي آشنايي خود با استادش گفت: بیگدلی میگفت مطمئنم که بالاخره روزی کتابم به روی میزی که باید بيفتد، ميافتد و كسي كه باید بخواندش، میخواندش. و اتفاقا سال بعدش كتاب بيگدلي جايزه سال را گرفت. گرچه من از مرگ استادم ناراحت شدم ولي خیلی خوشحالم که او آنقدر شناختهشده هست که امروز 50 نفر به دلیل بزرگداشت نامش گرد هم جمع شدهاند.
حسن محمودي، روزنامهنگار و نويسنده نيز براي سخنراني دعوت شد و در چند جمله كوتاه گفت: سلام آقاي بيگدلي. بضاعتمان همين بود. اميدوارم راضي باشين.
اين جلسه با سخنراني علي فاطمي، وكيل خانوادگي مرحوم بيگدلي به پايان رسيد. او درباره آثار زير چاپ و آثاري كه بايد به زودي به چاپ برسند، سخن گفت. همچنين به رنج هاي پس از وفات همسر بيگدلي و به مشكلات مالي او حتي در همين روزهاي آخر عمرش اشاره كرد.
نظر شما