آیا فکر میکنم تئاتر مقاومت اساسا از دهه 70 شکل درست و بسامانی به خود گرفته است؟
در دهه 70 نویسندگان بیشتری درباره جنگ نوشتند و فرصت اجرا پیدا کردند. علیرضا نادری از همه بیشتر و بهتر درباره جنگ نوشته و مقداری از او حمایت بیشتر شد؛ به همین دلیل در قیاس با دیگران، تواناییهای او راحتتر امکان بروز پیدا کرده و توانسته آثار شاخص تری را هم در عرصه جنگ خلق کند. همچنین کسانی مانند محمد یعقوبی زمستان 66 را نوشت و نادر برهانی مرند، محمد چرمشیر، حمیدرضا نعیمی، سعید تشکری، علیرضا حنیفی، جمشید خانیان و این اواخر هم جوانترها.
در این میان جایگاه علیرضا حنیفی کجاست؟
او خیلی متن درباره جنگ نوشته و هنوز هم دارد مینویسد اما آثارش زیاد تأثیرگذار نبودهاند اما علیرضا نادری توانسته آثار تاثیرگذاری بنویسد چون توانسته انتقاد هم بکند و انتقادش هم از سوی مدیران پذیرفتنی بوده چون او حالت برانداز نداشته و انتقاداتش در خانواده است؛ مثل اینکه پدر و مادر و بچهها دارند ایرادهای هم را میگیرند و این نوع انتقاد بجا و باورپذیر است و خوشبختانه زاویه دید مدیران و حمایت از علیرضا نادری هم مناسب بوده تا بهتر بتواند خلق کند.
ولی آن طور که شما هم می گویید نبوده است. وقتی علیرضا نادری پچپچههای پشت خط نبرد را در جشنواره دانشجویان در سال 74 اجرا کرد یک روز جشنواره تعطیل شد و پس از آن هم فرصتی برای اجرای این نمایش به وجود نیامد تا سال 80 که در تئاتر فجر و در سال 81 اجرای عمومی شد!
اصلاً جشنواره دانشجویان تئاتر جهاد دانشگاهی در آن سال تعطیل نشد و حتا آن کار علیرضا جایزه هم گرفت اما از اجرای عمومیاش بی خبرم. بله در آن زمان هم برخی با اجرایش مخالف بودند اما با حمایت سعید کشن فلاح و تاجبخش فناییان این نمایش در جشنواره اجرا شد. خوشبختانه چنین توجه و حمایتهای پیشکسوتان همیشه راهگشا بوده است که نگذاریم در تئاتر مظلوم کشی بشود.
نظرتان درباره جمشید خانیان چیست؟
او هم نویسنده دفاع مقدس است و کارهای زیادی نوشته و کارهای متاخرش بسیار ارزنده بوده. او توانسته دنیای واقعیت را با متافیزیک قاطی کند.
چرمشیر؟
چرمشیر هم از دهه 60 آثاری را درباره جنگ نوشته و متنی مانند روزگار و نغمههایش را نوشته که همزمان با عزیزمایی در جشنواره دفاع مقدس اجرا شد. همسر من آن را به نام لیلا در تالار شماره 2 تئاترشهر اجرا کرد و به لحاظ ساختاری ارزشمند بود هر چند به لحاظ ویژگیهای نوین تحلیلی چیزی نداشت و علاوه بر آن توانسته بود دنیای متافیزیکی را وارد دنیای نمایشنامه کند. دو فضای نامتجانس و متفاوت که قرار نبود در کنار هم باشد.
سعید تشکری؟
سعید تشکری از نمایشنامه نویسان خوب شهرستان است که در قیاس با دیگر نمایشنامه نویسان شهرستانی یک سر و گردن بهتر مینویسد. مشکل بزرگ او این است که آثارش فهمیده نمیشود و نمیتوان به راحتی با آنها ارتباط برقرار کرد.
شاید زبان شاعرانه مانع از فهم راحت آثارش میشود؟
من دارم کلی نظر میدهم و اگر قرار باشد جزیی بگویم باید بروم سراغ تک تک آثارش.
شاید بشود گفت که دهه 80 افراد بیشتری نسبت به قبل گرایش به مقوله جنگ پیدا کردهاند و شاید به لحاظ کیفی هم آثار بهتری خلق شده باشد؟
بله. یکی از این نمایشنامه نویسان حمیدرضا آذرنگ است که در دهه 80 به فضای حرفه ای تئاتر پیوست و توانست آثار خوبی را هم خلق کند و بهترین اش همان نمایش خنکای ختم خاطره است. او توانسته گرته برداری خوبی از آثار علیرضا نادری انجام دهد و با تفاوتهای جزیی به لحاظ ساختاری به آثار او نزدیک شود.
با بهتر شدن کیفیت آثار چقدر موافقید؟
بله در مجموع آثار بهتر شدهاند. اینکه ما هر چه از واقعه ای دورتر بشویم بهتر میتوانیم از آن تحلیل ارائه بکنیم؛ این یک اصل اساسی برای خلق کردن است. مخاطبان اگر قرار باشد که مدام با یک نوع نوشتار مواجه شوند از آن خسته و بیزار میشوند اما یافتن تحلیل عمیق، تغیر زاویه دید و داشتن ساختار نو باعث جذب مخاطب میشود. بنابراین باید مدام شیوه روایت را عوض کنیم و زوایای پنهانی از اثر را ارائه کنیم. طروات بخشیدن به روایت باعث جذابیت آثار میشود. جریان تئاترمان وقتی دچار پوست اندازیهای مختلف میشود، تاثیرات آن را هم در تئاتر دفاع مقدس هم خواهیم دید. اما جشنواره دفاع مقدس هم در جریان تئاترمان تاثیرات خود را داشته است. مثلاً در جشنواره دفاع مقدس برای اولین بار تفکیک بخشهای مختلف همانند کودک و نوجوان، عروسکی و خیابانی اتفاق افتاد که بعدها دیگر جشنوارههای دیگر مانند تئاتر رضوی و حتا جشنواره فجر هم از این الگو تأثیر گرفتند. خودم به کمیت گرایی زیاد اعتقادی ندارم اما این کمیت بیشتر فرصتی است برای آزمون و خطای بیشتر و نتیجه اینکه کیفیت آثار هم بهتر خواهند شد.
شما خودتان از کی شروع به نوشتن درباره جنگ کردید؟
من از سال 70 و پس از جنگ درباره جنگ نمایشنامه نوشتم. اولین متن من هم عزیزمایی بود که تاکنون بین 80 تا 90 کارگردان در سراسر ایران آن را در ورسیون های مختلف اجرا کردهاند. من حتی اجرای خیابانی و عروسکیاش را هم دیدهام. خودم هم عاقبت تله تئاترش را کار کردم. اولین بار هم در سال 72 در جشنواره دفاع مقدس کار کرده بودم. از دهه 70 بود که نگاه عمیق و تحلیل بر متنها چیره شد.
اما فعالیت تئاتری اتان به سال های دهه شصت بازمی گردد. اینطور نیست؟
بله. من از طریق آموزش و پرورش منطقه یازده چند ماهی برای فعالیت فرهنگی و تبلیغاتی به جبهه رفتم. من در آنجا در دو نمایش بهلول عاقل نوشته قاسم نورآهان و کار سید جواد هاشمی و رادیو عراق نوشته محمدعلی سعیدی و کار سید جواد هاشمی بازی کردم. چند میان پرده هم اجرا میکردیم. همچنین من مسئول پخش فیلم بودم و در آنجا فیلمهایی مثل توبه نصوح و بلمی به سوی ساحل و از این قبیل را پخش میکردیم. علاوه بر گروه نمایش گاهی هم همراهمان گروه سرود و چند طلبه جوان هم میآمدند حتی خطاط و گرافیست هم میآمدند. کارمان انجام فعالیتهای فرهنگی و هنری بود. این هم به فراخور حال و امکانات نفرات را همراهمان میکردند.
در دل جنگ چه نوع نمایشهایی مد نظر قرار میگرفت؟
ما دو نوع هدف عمده را در آنجا پیگیری میکردیم. یکی ایجاد فضای شاد و مسرت بخش بود و برای همین نمایشهای شاد و کمدی را به جبهه میبردیم. حتی رادیو عراق هم مثل بهلول عاقل اثری کمدی بود. دومین هدف ایجاد فضایی مهیج و تبلیغاتی بود تا بتوانیم شور و هیجان ایجاد کنیم و به رزمندگان روحیه بدهیم.
وضعیت تئاتر در پشت جبهه و پایتخت چگونه بود؟
به دلیل شرایط جنگی اصلاً اوضاع تئاتر مناسب نبود. نسبت به الان از امکانات کمتر و بودجه حداقلی برخوردار بود چون اصلاً تئاتر جز الویت ها نبود. در تئاتر شهر یک یا دو نمایش روی صحنه میرفت و حمایت چندانی هم از نمایشها نمیشد.
مختصات تئاتر جنگ در دهه 60 چگونه بود؟
خیلی محتوا گرا بود و بیشتر، هم و غم هم نشان دادن اثری بود که بشود با آدمهایش احساس هم ذات پنداری کرد. آن موقع فقط میخواستند رشادتها و اقدامات مؤثر رزمندگان را نشان بدهند و یا اینکه مقامت خانوادههایشان نشان داده میشد و هدف برجسته شدن همینها بود که یک نگاه معناگرا حاکم بر آثار نمایشی بود. اصلاً هم معیار ساختار و زیبایی شناسی اثر نبود. در زمان دو جنگ جهانی اول و دوم هم چنین نگاهی بر آثار زمان جنگ حاکم بود و هدف هم ارائه اثری تهییجی و تبلیغی بود. تا اینکه بخواهند نگاهی تحلیلی و عمیقی داشته باشند و در آن روزهای جنگ مردم نیاز به تسلی خاطر داشتند. در مبحث جامعه شناسی تئاتر هم همیشه پرسیده میشود که محصول نمایشی برای کی و کجاست و کمتر پیش میآید که در آن شرایط بخواهیم به خواستههای روشنگرانه خودمان جامه عمل بپوشانیم. بنابراین 40 تا 50 درصد نیاز مبرم توجه به نیاز مخاطب است.
دلیل توجه و اقبال عزیزمایی چه بوده است؟
من پاسخی برایش ندارم. این کار شما منتقدهاست که دلیلش را پیدا کنید. من درگیر آن بودهام و در فضا بودهام. دقیقاً نمیدانم چه چیز باعث اقبال از این متن شده است. شاید یک دلیلش بهره مندی از شیوههای نمایش در ایران مثل معرکه گیری باشد. شاید مضمون نو و تازه آن باشد. شاید زبان و نحوه ارائهاش باشد. زمان آن هم بین 60 تا 70 دقیقه بود و دو پرسوناژ داشت و اینها هم میتواند دلیلی برای اقبال از آن باشد.
به نظر شما آیا میتوان چشم اندازی برای جهانی شدن تئاتر مقاومت و جنگ مان متصور شویم؟
نه از طریق تئاتر نمیشود. در بهترین حالت یک نمایش در طول یک ماه در چهارسو 3600 تماشاچی دارد. متاسفانه تاکنون هیچ یک از نمایشنامه نویسان ما جهانی نشدهاند. درست است اشخاصی آثارشان در خارج از کشور اجرا شده اما این نشانه جهانی شدن ما نیست. دفاع مقدس که همواره با بغض بیگانه مواجه بوده و هرگز نمیشود تصور کرد که آنان اشتیاقی به دانستن حقیقت جنگ ما داشته باشند. حتی نام نمایشنامه نویسان ما در یک وب سایت خارجی هم نیامده است و این توهم است که فکر کنیم تئاتر ما جهانی است. نمیخواهم ناامیدانه حرف بزنم اما این کاملاً شعار است که بخواهیم تئاترمان را جهانی بدانیم. الان دو سه تا ارگان داریم که در ارتباط با تئاتر دفاع مقدس هستند. واقعاً این ارگانها هیچ حرکتی در جهت ارتقا تئاتر دفاع مقدس انجام ندادهاند. تئاتر یعنی اجرای عمومی. این ارگانها چقدر تلاش کردهاند که اجرایی دفاع مقدسی اتفاق بیفتد؟ این همه دانشگاه، روزنامه، تلویزیون و تالار و غیره برای آن است که تئاتر در اجرای عمومی اتفاق بیفتد. در ایران هنوز تئاتر دفاع مقدس به جایگاه معینی نرسیده و بینالمللی شدنش که بماند.
نظر شما