یعقوبی «زمستان 66» را برای اولین بار سال 76 در جشنواره تئاتر فجر اجرا کرد و جایزه گرفت و این گامی بلند برای حضور در عرصه حرفه ای تئاتر بود و بعد آن را بعد از 14 سال، یعنی سال 90، دوباره بازتولید کرد. این متن در سال 77 توسط انتشارات قصیده منتشر و بعدها در انتشارات افراز برای دو بار تجدید چاپ شد.
زمستان 66 نمایشنامه ای درباره شبهای موشک باران تهران در اسفندماه 1366 است. این جریان به دو شکل و به موازات هم ارائه میشود. اول درگیری یک نویسنده با همسرش است؛ با این پرسش که زمستان 66 کجا بودی؟ و متن را این گونه آغاز میکند. این خود منجر به بازگویی خاطراتی میشود که مرتبط با آن روزها و شبهاست. دوم درگیری یک خانواده در آن روزها با جابه جا شدن در یک خانه تازه نشان داده میشود. درگیری بین برادر و خواهری که به آنچه باید شکل بگیرد، سمت و سو میدهد. ناصر و ناهید بر سر داشتن یک اتاق با هم بگومگو دارند. ناهید که حرف رهن و اجاره پرداختن بیشتر از جانب خود را مطرح میکند و ناصر هم خانه را ترک میگوید. ناهید حتی با شوهرش علی هم بگومگو داشته، او هم خانه را ترک کرده است. با رفتن این دو، موشک باران هم آغاز میشود. جریان موشک باران طوری است که در آن بی خبری و ناگهان غافلگیر شدن وجود دارد و دیگر از آژیر و رفتن به پناهگاه خبری نیست.
از موشک باران که نوشتم احساس آسودگی کردم
نمایش نامه زمستان 66 درباره خانواده ای است که به خانه جدید اجاره ای خود وارد شدهاند و این روز مصادف با اولین روز موشک باران تهران درسال 66 است. تمام داستان این روز از زاویه دید زنی دیده میشود که سرگرم مطالعه نمایشنامهای از همسرش است. محمد یعقوبی درباره خاطرات شخصیاش از زمستان 66 میگوید: همین جابودم؛ تهران. در فلسطین شمالی یک واحد آپارتمان در زیرزمین اجاره کرده بودیم. من آن زمان دانشجوی مترجمی آلمانی بودم که البته داشتم به حقوق تغییر رشته میدادم. آن زمستان، موشکباران تهران آغاز شد که نقش بسیار تعیین کننده ای در زندگی ام داشت. آن دوره را اگر تجربه نکرده بودم، نمیتوانستم این نمایشنامه را بنویسم.
او در سال 75 موفق به نوشتن زمستان 66 میشود و میگوید: خیلی زودتر از اینها میخواستم بنویسم. چند بار نوشتنش را شروع کردم، ولی آنچه مینوشتم راضی ام نمیکرد. تا این که رسیدم به این ساختاری که یک مرد دارد نمایشنامه ای را مینویسد و زن میخواندش. همین که این ساختار به ذهنم رسید، نمایشنامه را یک هفته ای نوشتم. البته بعدها آن را خیلی بازنویسی کردم.
اما این متن در روال زندگیاش حضور پر رنگی دارد، یعقوبی معتقد است: صادقانه میگویم زندگی برای خود من به قبل و بعد از زمستان 66 تقسیم شده است. من در این دوره یک آدم دیگر شدم. یادم هست وقتی رفتم شمال، جور دیگری دنیا را میدیدم، چون انتظار مرگ را تجربه کرده بودم. پذیرفته بودم که میمیرم. من که بچه شمال هستم، بعد از موشکباران که به شهرم برگشتم، وقتی باران را میدیدم، انگار اولین بار بود که در زندگیام با آن روبهرو میشدم. آدمهای زیادی مثل من این دوره را تجربه کردهاند. مگر میشود آن را فراموش کنیم؟ ترسهای زمستان 66 تا زمانی که زندهام با من است، اما نوشتنش شفابخش بود. وقتی نوشتم خیلی احساس آسودگی کردم.
وسواس در انتخاب اسامی
یعقوبی وقتی در سال 90 زمستان 66 را بازتولید کرد، تغیراتی در متن قبلی دارد، از جمله اسم شخصیتها را تغییر داد. او در این باره میگوید: وقتی سال 75 زمستان 66 را نوشتم نسبت به اسم شخصیتهایم سهلانگار بودم. به همین سادگی! الان میشد به جای علی بگذارم کامران اما شد بابک تا اگر من تحت تأثیر تلویزیون و مدرسه بودم که یکسری اسمها را جدی نگیرم، حالا وقتش بود که اسمهایی را دقیقاً در تقابل با اسم قبلی بگذارم. نام بابک سویه تاریخی و زیرمتن دارد! این نوع نامگذاری یک جور لجاجت با آموزش مدرسه و تلویزیون است. از یک دقیقه سکوت روی اسمها حساستر شدهام. برای همین در طول تمرینها از حروف الفبا استفاده میکنم تا به تدریج اسمها را پیدا کنم. هنوز هم گاهی سهل برخورد میکنم و در عین حال روی اسمها وسواسی شدهام. بله، علي شد بابک، ناصر شد مهیار و طاهره شد نسرين (مادر).
زمستان 66 نه تنها یک اثر ماندگار است که با توجه به گذر زمان نیز همچنان قابلیت به روز شدن را دارد. یعنی نمایشنامهای است که با توجه به مساله مطروحه و حس و حال ضد جنگش با یک دراماتورژی کارآمد ما را متوجه آسیبهای ناشی از جنگ خواهد کرد. البته آنچه محمد یعقوبی نوشته و اجرا کرده، از اولین اجرا در سال 76 و 77 تا دومین اجرا در شهریورماه 90 بسیار متفاوت است. او در متن تغییراتی داده و در اجرا هم تغییراتی ایجاد کرده تا مفهوم بازتولید اثر برای برخی که با چنین نگرشی مخالف هستند، به شکل واضح و روشن بیانگر به روز بودن اجرا باشد. مثلاً در اجرای دوم، بخشی از یک فیلم ضد جنگ به نمایش درمیآید تا ذهنیت ضد جنگ و جهانشمول بودن اثر را برای مخاطب تداعی کند.
در تاریکی صحنه بارها صدای او و همسرش را میشنویم که درباره این متن در حال نوشتن و شرایط و خاطرات روزها و شبهای موشکباران تهران از زمستان 66 تا اردیبهشتماه 67 است. در درام هم روابط یک خانواده در روز اسبابکشی به یک خانه اجارهای به نمایش درمیآید. یک مادر (نسرین- با بازی رویا افشار) و دختر (ناهید- با بازی آیدا کیخایی) و پسرش که به دلیل بداخلاقیها و تندرویهای دختر، شوهر (بابک- با بازی علی سرابی) و برادر (مهیار- با بازی سعید زارعی) از خانه رفتهاند. حالا سرما و ترس از انفجار باعث میشود ناهید از بابک معذرتخواهی کند. او برمیگردد که به اوضاع خانه سروسامان بدهد اما مهیار نمیآید. به این جمع یک زن حامله (پروانه- با بازی باران کوثری) و جوان مبهوت با یک خروس در بغل (سهیل- با بازی نوید محمدزاده) اضافه میشوند. شوهر زن برنگشته. در محل کار او در 25 شهریور موشکی اصابت کرده است! حالا یک موشک هم این آپارتمان را با خاک یکسان میکند و مهیار تنها باقیمانده از این جمع است!
زمستان 66 در فاصله سیزده چهارده سال دو بار اجرا شده است و این بازتولید برای محمد یعقوبی بسیار خوش یِمن و مبارک است. دلیلاش هم خیلی واضح و مبرهن است. اگر در دوره اول بیشتر جنبههای یک تئاتر ملی و میهنی را دارد و به تاریخ جنگ تحمیلی در دورهی معاصر میپردازد، در دورهی دوم بیانگر یک اتفاق جهانی است. یعنی معنا دربرگیرنده یک امر جهانی است. در ابتدای نمایش زمستان 66 بریدهای از یک فیلم به نمایش درمیآید که در آن اشارهای به کشتار ارامنه توسط عثمانیها و بعد جنگ جهانی دوم توسط هیتلر میشود. هدف این است که با آن دیالوگها یادآوری کند که انسان موجود فراموشکاری است و باید با یادآوری مصائب و اندوه ناشی از جنگ انسانها را از تکرار جنگ بر حذر داشت. این یادآوری حرف و حدیثی جهانشمول است و برای همه عزیز و پذیرفتنی است چراکه در دامن صلح است که شرایط انسانی به نحو مطلوبی در رفتار و روابط حاکم خواهد بود. این ژرفاندیشی یعقوبی است که او را در زمرهی نمایشنامهنویسان به نام ایرانی قرار میدهد که خود در مقام کارگردان از چهارچوبها پا را فراتر میگذارد تا به عنوان یک ایرانی صلحطلب یک ملت را در ابتدا به خود و بعد به دیگران گوشزد کند.
زمستان 66 نمایشی ضد جنگ است و در حال حاضر بخشی از دنیا با تهدید و حضور جنگ متوقف شده است. این همسویی با مسائل و دغدغههای منطقهای و جهانی ارزش و اعتبار اثر را افزایش میدهد، چراکه ضرورت اجرا را بر ما آشکار خواهد کرد. این نمایش برای دادن هشدار به همه اجرا شده است. یعنی بر ماست که خود و دیگران را آگاه کنیم که اجتناب از جنگ یک امر ضروری است و رسوایی ناشی از تکرار جنگها دامنگیر همه خواهد شد چون در این دنیا به لحاظ برخورداری از محتوا و شکل انسانی یکی خواهیم بود. چنانچه سعدی علیهالرحمه میفرماید:«بنی آدم اعضای یک پیکرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار»
نظر شما