آشنایی محمدتقي جعفری با کتاب «مثنوی معنوي» مولانا جلالالدين محمد بلخي رومي به سالهای تحصیل در نجف برمیگردد. اين آشنایی سالها بعد و در بازگشتش به ایران و اقامتش در تهران زمینه تدریس آن را به سال 1344 برایش فراهم میکند. علامه جعفری در همان سالها کم کم شروع میکند به نوشتن یادداشتهایی درباره مثنوی که بعدها همانها مبنای تفسیر مثنوی وی میشوند. با این همه، مجموعه 15 جلدي «تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی» تنها اثر تالیفی جعفری درباره مولوی نیست و او به مولوی و آرا واندیشه هایش در آثار دیگرش چون «مولوی و جهانبینیها» و «از دریا به دریا» (کشفالابیات مثنوی) در 4 جلد نگاهی خاص و ویژه داشته است.
دلایل توجه خاص مرحوم محمدتقي جعفری به مولوی و مثنوی و بررسی ویژگیهای تفسیر مثنوی وی بهانه گفتوگویی شد در روز بزرگداشت مولوي با زهره محمدعلي یکی از شاگردان وي که به گفته خودش 18 سال توفیق بهرهگیری ازعلامه جعفری و جلسات درس و بحث او را داشته و امروز خود «تفسیر و نقد و تحليل مثنوی» استادش را درس میدهد. زهره محمدعلي که دانشآموخته رشته ادبیات است، به بهانه موضوع پایاننامهاش در مقطع کارشناسی ارشد که به موضوع «اخلاق عملی در مثنوی معنوی از دیدگاه علامه جعفری» اختصاص پیدا کرد، اشراف کاملی به شرح مثنوی استادش دارد؛ شرحی که به اعتقاد او به یک علت مهم متمایز از سایر تفاسیر موجود در این زمینه شده است. او معتقد است مرحوم جعفري با توجه به زمینه گسترده مطالعاتی خود در فرهنگ غرب و اشرافش بر فرهنگ اسلامی و با توجه به موضوع انسان در این حوزهها، در تفسیر خود بر روی موضوع انسان متمرکز میشود و در تحلیل و نقد و تفسیر مثنوی خود بیشتر از آن که بخواهد سخن مولوي را تفسیر کند یا به بررسی لغوی آن بپردازد، رویکرد انسانشناختی را با توجه به فطریات انسانی و اعتلای منش انسانی و انسان ایدهآل مطرح میکند.
زهره محمدعلي که همین روزها پایاننامهاش در قالب کتابی با عنوان «اخلاق عملی در مثنوی معنوی ازدیدگاه علامه جعفری» منتشر میشود و بنا دارد خاطرات سالها همنشینی و علمآموزی از آيتالله محمدتقی جعفری را بنویسد، در این گفتوگو از شرح مثنوی استادش و برخی ویژگیهای رفتاری و اخلاقی او برایمان ميگويد.
به اعتقاد شما ریشه گرایش و توجه مرحوم محمدتقي جعفری به مولوی از کجا نشات میگرفت؟
خب؛ برخی ایشان را به خاطر توجهشان به مولوی و مثنوی انتقاد کردند و نقدهایی به مرحوم علامه در این خصوص وارد شد. امیرالمومنین (ع) حدیثی دارند به این مضمون که نگاه کنید ببینید چه گفته میشود؛ نگاه نکنید ببیند که چه کسی میگوید. من معتقدم مرحوم علامه هر جا که سخنی برای گفتن بود از آن استفاده کردهاند. شاید یکی از خدمتهایی که مرحوم علامه به نسل ما و آیندگان کرد این است که واسطة العقدی میان اندیشههای حوزوی و اندیشههای بهروز دنیای کنونی و نسل آینده شد زیرا ممکن است که در اندیشههای حوزوی، حوزه ادبیات حوزه موثقی نباشد. خود مرحوم علامه میگفت وقتی من، شهید مطهری، شهید بهشتی و شهید صدر از نجف به ایران برگشتیم، نشستیم با هم تقسیم کردیم که هر یک در کدام حوزه کار کنیم و من حوزه اجتماعی ـ انسانی را قبول کردم چون همه بر روی مباحث فقه، اصول، احکام و تفسیر کار میکنند ولی کمتر کسی است که بیاید به چالشهای عصر و نسل امروز ورود پیدا کند و بتواند با توجه به ریشههای دینی، آنها را با هم ترکیب و تلفیق کند و پاسخگوی جوان امروز باشد. و از آنجایی که ایشان با حوزهاندیشههای شرق و غرب آشنا بودند به این بحث ورود پیدا میکند. مرحوم علامه یکی از کسانی بود که اشعار دهه چهل شعرای روس را خوانده و تحلیل و بررسی کرده بود کما اینکه ایشان در برخی از مجلدات تفسیر مثنوی از شکسپیر یا بالزاک نقل قول میکند. مرحوم علامه با هوشمندی این کار را انجام داد؛ آن هم در دهه 40 که اندیشههای مارکسیسم و لنینیسم به شکل بسیار قوی به ایران هجوم آورده بود و بسیاری از جوانان به سمت این اندیشهها گرایش پیدا کرده بودند. ایشان به خاطر این که از اندیشه دینی اسلامی دفاع کند به سمت این موضوع میرود. یعنی در واقع مرحوم علامه خدمتی به نسل دوره خود انجام میدهد. انجام این کار، هوشمندی و درایتی خاص میخواهد. مرحوم علامه درحوزههایی وارد شد که جامعه به آنها نیاز داشت. ایشان هم فهم روشن شفاف و عمیقی از دین داشت نه فهم پوستهای. مجاهدهای که ایشان انجام داد تا از نسل نو عقب نماند ارزشمند است و میبینیم که بعضا حوزهها از جوانان نسل امروز عقب ماندهاند.
در خصوص مثنوی، ما با دو گروه مواجهایم. یکی حوزویان که اغلب به این عرصه ورود پیدا نمی کنند و متکی به آموختهها و مطالعات حوزی هستند و دیگر دانشگاهیان فاقد تقیدات دینی و مذهبی. حال آن که مرحوم علامه این دو گروه را با هم جمع کرد و واسطه العقدی شدند میان آنها. به نظرم حوزه باید سپاسگزار امثال مرحوم علامه باشد. تطبیقاندیشه شرق و غرب و در ادامه بیان نظر خود یکی از ویژگیهای مرحوم علامه بود و به نظر من حوزه به مرحوم جعفری بدهکار است و ايشان از این حیث مظلوم واقع شده است.
انسانشناسی، وجهي پررنگ و برجسته در آرا و اندیشههای آيتالله محمدتقي جعفری است. این گرایش و رویکرد چه قدر تحت تاثیر مولوی و مثنوی اوست؟
مرحوم استاد میگفتند من در نجف در معقول و منقول شیری برای خودم بودم اما این مرد (دستش را روی کتاب تفسیر مثنوی مولوی میزد) مرا پیر کرد. کسی که با مولوی آشنا شود با روان انسانها آشنا میشود چون مولوی نیز با روان انسانها سروکار دارد.
مرحوم علامه بعد از این که علوم حوزوی را خوانده بودند و به درجه اجتهاد رسیده بودند به مطالعه کتب انسانشناسی و اصول عقاید انسانی روی میآورند و به حوزههای انسانشناسی در ایدئولوژی شرق و غرب تسلط پیدا میکنند. ايشان كتابهاي امثال شکسپیر، تولستوی و سایر ادبا را خوب مطالعه میکنند و به بررسی تفکراتاندیشمندانی که به نوعی با فلسفه و علوم انسانی درگیر هستند ميپردازند و به یکاندیشه جامع درباره انسان معاصر با چالشهای عصر حاضر میرسند. مرحوم علامه با گسترش مطالعات خود در فرهنگ غرب و اشرافی که بر فرهنگ اسلامی داشتند و با توجه به موضوع انسان در این حوزهها، بر روی موضوع انسان متمرکز میشوند و در تحلیل و نقد و تفسیر مثنوی خودشان بیشتر از آن که بخواهند کلام را تفسیر کنند یا به بررسی لغوی آن بپردازند، رویکرد انسان شناسی را با توجه به فطریات انسانی و اعتلای منش انسانی و انسان ایده آل مطرح میکنند. از این جهت است که ایشان به رویکرد تفسیری خود از مثنوی موضوعیت انسانی میدهند.
تفسیر ايشان چه وجه تمایزی از دیگر تفاسیر مثنوی دارد؟
تفاسیر مختلفی درباره مثنوی وجود دارد که هر یک از زاویهای به آن پرداختهاند ولی رویکرد مرحوم علامه در تفسیر مثنوی ضمن مد نظر قرار دادن مباحث فلسفی، به طرح موضوع حیات معقول برای انسان میپردازد. البته رویکرد توجه به نفس انسانی درسایر تالیفاتشان ــ مانند تعلیم و تربیت، نیایش امام حسین(ع) در صحرای عرفات، آراء فقهی، زیباییشناسی، سه شاعر، معرفت نفس و ... نیز وجود دارد و در همه این آثار، ایشان بیشترین سرمایه را برای رشد انسان میگذارد. به عنوان مثال در کتاب رسائل فقهی ایشان که بهتازگی از سوي «موسسه نشر و تنظیم آثار علامه محمدتقی جعفری» با تغییراتی دوباره منتشر شده است، مطالبی دیده میشود که بیانگر توجه و تقید ایشان به نفس انسانی است.
بنابراین از جهت توجه به نفس انسانی، تفسیر مثنوی علامه جعفری به نوعی متمایز از تفاسیر دیگر است.
من به بهانه پژوهشی که در این خصوص انجام دادم برخی از تفاسیر مانند تفسیر غروی، تفسیر کعبی، تفسیر مرحوم شهیدی، تفسیر مرحوم فروزانفر و تفسیر جدید کریم زمانی از مثنوي را مطالعه کردهام. بعضی مانند تفسیر ملاهادی سبزواری بیشتر به مباحث قرآنی مثنوی پرداختهاند. برخی تفسیرها به بستر تاریخی و زمانی دورهای که مولوی این اشعار را بیان میکند، میپردازند. بعضی بر روی لغات و ریشه لغات کار کردهاند. تفسیربرخی صرفا تفسیر قرآنی و حدیثی مثنوی است و برخی در تفسیر صرفا به زهدگرایی و تصوف تمایل دارند. ولی مرحوم علامه جعفري در تفسیر مثنوی با این که با استفاده از لغتنامه دهخدا یا تفسیر غروی بعضا ریشه لغات را هم گفتهاند، اما آن چه تفسیر علامه را متمایز از بقیه میکند این است که تفسیر ایشان با چالشها و مشکلات انسان و نسل امروز عجین میشود تا بتوان این تفسیر را به نفع انسان مصادره کرد. گرچه تفسیر ایشان مباحث کلامی،عرفانی، اخلاقی، علمی و ادبی را دارد ولی رویکرد آن ارائه راه حل به انسان گمگشته امروز است و به اعتقاد من تفسیر ایشان تفسیری اجتماعی انسانی است. من در کار تحلیل محتوایی که برای موضوع پایان نامه ام بر اساس تفسیرمثنوی علامه جعفری انجام دادم، بالاترین بسامد را درباره موضوع انسان داشتم.
مرحوم علامه بهرغم علاقه و توجه به مولوی، نقدهایی را نیز بر بخشهایی از تفکرات و مطالب او در مثنوی دارد. در این مورد توضیح دهید.
بله، مرحوم استاد در شرح مثنوی خود افکار و آراي مولوی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده، بهترین آنها را پذیرفته و بعضی را مورد نقد قرار داده و اصلا در این خصوص تعارف نداشته است. شاید بالای 200 نقد از مثنوی مولوی توسط مرحوم علامه استخراج شده باشد. مثلا در مثنوي داستان آن فردی است که از یکی از سرزمینهای اسلامی عبور میکند و میبیند مردم محزون هستند و لباس سیاه بر تن دارند و گریه میکنند. او سوال میکند: شما به چه گریه میکنید؟ میگویند ما به امام حسین (ع) گریه میکنیم که واقعه عاشورا پیش آمده و ...
مولوی اشاره میکند که آن فرد میگوید: حالا دیگر این فرد از دنیا رفته و شما چرا الان برای او گریه میکنید و آن موقع که باید حرکتی میکردید، نکردید. استاد بسیار جدی در تفسیر مثنوی خود 38 صفحه به طور مفصل درباره قیام امام حسین (ع) میگوید تا جواب مولوی را بدهد. یعنی در برخورد با صاحبنظران با رعایت احترام، نظرات و نقدهای خود را مطرح میکند.
یک نکته دیگر این که مرحوم علامه در بیشتر مواقع خود را جای مخاطب میگذارد. مثلا در ارتباط با مولوی در جایی که میگوید او اینجا دچار اشتباه شده، باز راه را نمیبندد و میگوید اگر این مبحث را از فلان منظر نگاه کنیم، قابل توجیه است.
سلوك علمي و ويژگيهاي اخلاقي
شما سالها به عنوان شاگرد در محضر آيتالله محمدتقي جعفری بودید. درباره ویژگیهای برجسته اخلاقی ايشان در برخورد با شاگردان و دانشجویانشان بگویید.
من 18 سال توفیق شاگردی مرحوم علامه را داشتم و آن چیزی که درباره شخصیت ایشان برای من مهم بود این که ایشان برای نفس انسانی احترام قائل بود و همیشه به ما توصیه میکرد که ظواهر، شما را فریب ندهد چرا که شما نمیدانید مخاطبی که درکنار شما نشسته یا با شما گفتوگو میکند یا شما دارید با نگاههای ارزشسنجی دنیایی او را نگاه میکنید، چه جایگاهی در عالم هستی و پیشگاه خداوند دارد. بنابراین ما هم همواره مراقب بودیم که شأن مخاطبمان را بالاتر از شأن خودمان ارزیابی کنیم. رفتار همیشگی علامه با همه مخاطبانشان این گونه بود که به آنها حرمت میگذاشتند و چون مخاطب را ــ به قول مولوی ــ دمی ازهستی میدیدند برایش ارزش و احترام قائل بودند حتی اگر میفهمیدند که مخاطب نمیداند و تهی است.
یکی از ویژگیهای شخصیتی و رفتاری آيتالله جعفري این بود که با طیفي گسترده از مخاطب در ردههای مختلف بینشی و اعتقادی ارتباط داشتتند. به اعتقاد شما این نوع برخورد و مناسبات ایشان نشات گرفته از همین نگاه به انسان بود؟
بله. یکی ازعظمتهای مرحوم علامه توجه ایشان به فطریات انسان بود، چون هر چقدر انسان توجه بیشتری به فطریات داشته باشد انسانهای بیشتری را در معرضاندیشه خود قرار میدهد. ما میدیدیم که افراد متفاوت با سلايق مختلف خدمت ایشان میرسند ولی ایشان با آن درجه علمی و حس روانشناسی که داشت مخاطب خودشان را جذب میکردند و با زبان مخاطب با او گفتوگو میکرند و پاسخ پرسشهایشان را میدادند. من ندیدم که کسی پاسخ نگرفته یا با تحیر در پاسخ از خدمت ایشان خارج شده باشد. با این که سطح تفکر واندیشه مرحوم علامه بسیار بالا بود اما با توجه به مخاطبشناسیای که داشت این سطح را با مخاطب خود تنظیم میکرد. لذا یکی از دلایل موفقیت ایشان مخاطبشناسی، انسانشناسی و روانشناسی بود.
مرحوم علامه جعفری شاید ناشناخته ترین عالم ربانی دوران اخیر باشد که متاسفانه زوایای شخصیتی ایشان شناخته نشده است. ایشان در سبک زندگیشان معتقد به انفکاک هستی از همدیگر نبودند یعنی معتقد بودند که هستی، یک سیر متصل پیوسته است که زنجیر مفقودهای در آن وجود ندارد و هیچ فطور و سستی بر طبق آیه قرآن در هستی مشاهده نمیشود، چون هستی یک کل جاری است و به قول مرحوم علامه، هستی هر آن به صورت فوتونهایی ریزش میکند و فیض علیالدوام نسبت به موجودات ریزش دارد. پس ایشان برای کل هستی و شئون و مراتب هستی حرکتي خاص قايل بودند و چون این نوع تفکر بر ذهن ایشان حاکم بود رفتار ایشان با دانشجویان و مخاطبانشان احترامآمیز بود.
به اعتقاد شما شاخصترین ویژگیهای رفتاری مرحوم علامه کدامها بودند؟
یک ویژگی اخلاقی ایشان که خیلی برای من ارزشمند است این بود که مرحوم علامه اگر تعریفی را در مباحث علمی ارائه كرده، در جایی که جملهای را از کسی دیگر بیان کرده، میگوید تا اینجای جمله مال من است و از اینجا به بعد مال فلاناندیشمند. به اعتقاد من در دورهای که همه از روی مطالب دیگران کپی میکنیم، این که فردی بخواهد این قدر متعهد باشد، ویژگی مهم و ارزشمندی است.
ایشان بسیار مقید به احساس تعهد و تکلیف بودند. اگر قولی به دانشجویان میدادند که من این بحث را برای شما خواهم گفت، حتما اگر یادآوری میکردیم آن بحث را برایمان توضیح میدادند. ویژگی رفتاری دیگر ايشان آن بود که اگر چیزی را میگفتند، خود پیش از همه به آن عمل کرده بودند.
مرحوم علامه علاوه بر قدرت فکری بسیار بالا و اشرافی که در استدلال و منطق داشتند، عامل به دانستههایشان بودند و ارتباط بندگی خوبی با منشأ هستی داشتند. این بندگی را ما به عنوان شاگردان کلاس در رفتار ایشان میدیدیم.
تعهد و جدیت ایشان در کار مثالزدنی بود و مطمئنم تا آخرین لحظه حیاتشان و تا آنجایی که توان داشتند تلاش کرد. من ندیدم لحظهای بیکار بنشینند. معتقد بودند کار جوهر انسانی را از درون به منصه ظهور میرساند و انسان، استعدادها و کمالات خود را در انجام کار مشاهده میکند؛ حتی کار یدی. ایشان در اهمیت کار در جلد یک تفسیر مثنویشان جملات بسیار زیادی از جبران خلیل جبران آوردهاند. مرحوم استاد آخرین روزهای زندگیشان ایران نبودند. دخترخانمشان میگفتند یک روز با ایشان تماس گرفتیم و گفتیم آقا حالتان چطور است. دیدیم آن روز کمی بهتر هستند. سوال کردیم شما امروز بهتر هستید و داروها اثر خودش را گذاشته؟ گفتند: "نه؛ من از این بابت انبساط روحی دارم که امروز آخرین جلد تفسیر نهج البلاغه را تمام کردم." یعنی درهمان دوران بیماری هم ایشان بیکار ننشستند.
یک نکته مهم دیگر درباره مرحوم استاد این بود که ایشان مطالعات گذشته خود را دايم به روز میکردند و به محض این که به ایشان میرسیدیم میپرسیدند: "تازه چه خبر؟" و بسیار پیگیر تازهترین اخبار علمی دنیا بودند. من یادم هست که زمانی ایشان مطالبشان را با دست مینوشتند اما وقتی تایپ کردن را یاد گرفتتند، خودشان مطالب را تایپ میکردند و حتی یادم هست در همین اواخر عمرشان، کلمات انگلیسی را میخواندند و حفظ میکردند. حتی برای ترجمه آن کلمه به فارسی به دنبال مشابهترین و نزدیکترین کلمه بودند تا مفهوم را بهدرستی برساند بهخصوص این که چون مفاهیم، در حوزه علوم انسانی و ارزشی بود، کوچکترین تغییر در کلمه، مفهوم را عوض میکرد.
نظرات