مازیوتی مؤسس و مدیر اجرایی مرکز شعر در کالج پاسیک کانتی در پترسون در نیوجرسی و سردبیر نشریه نقد ادبی پترسون است. او همچنین مدیر مرکز نویسندگان بینگهامتون در برنامه نگارش خلاق و استاد زبان انگلیسی در دانشگاه بینگهامتون است.
شما تاکنون 18 عنوان کتاب منتشر کردهاید و آخرین کتابهایتان یعنی «آهنگ نیاکان» و «جایی که خانهاش مینامم» و «برای نجات زندگی خود شعر بگویید» هستند. میتوانید در مورد جرئت ادامه دادن به نوشتن صحبت کنید؟ تا چه حد نوشتن به سماجت و پشتکار نیاز دارد؟
درواقع من تاکنون بیش از 20 کتاب منتشر کردهام که «سکوت در خانه خالی» (2013) و «دختران بالباسهای مغز پستهای» (2014) نیز جزو آنها هستند. هنگامیکه برای اولین بار شروع به نوشتن کردم از شعرهای انگلیسی و آمریکایی اقتباس میکردم. من از هفتسالگی شروع به نوشتن کردم اما نخستین کتابم در 40 سالگی منتشر شد. یکی از استادان دوره فوقلیسانس به من این جرئت را داد که احساس کنم ممکن است مردم به خواندن اشعار روایی که یک زن ایتالیایی آمریکایی از طبقه کارگر سروده و درباره زندگی عادی مردم است، علاقهمند باشند.
من خجالتی و درونگرا هستم اما اشعارم به من اجازه دادند حرفهایی را بزنم که نمیتوانستم شخصاً به کسی بگویم. فکر میکنم شعر پلی میان انسانها میسازد و به ما جرئت گفتن ناگفتهها را میدهد.
سماجت و پشتکار عامل مهمی در نوشتن است. شما باید به نوشتن ادامه دهید و نمیتوانید فقط به خاطر اینکه برنده فلان جایزه ادبی بزرگ نشدهاید، تسلیم شوید. باید عاشق نوشتن باشید و بنویسید، چون نیاز به نوشتن دارید نه به خاطر جوایز و نشریات و غیره. این به این معنی نیست که من این چیزها را نمیخواهم ولی همیشه مهمترین چیز «نوشتن» است.
ممکن است در مورد کسب جایزه کتاب آمریکا برای کتاب «همه آنچه میان ما وجود دارد» صحبت کنید؟ ملاقات با جان گریشام چگونه بود؟
دستیارم به من تلفن کرد و گفت از بنیاد جایزه کتاب آمریکا تماس گرفتهاند و گفتهاند من برنده این جایزه شدهام. من که بسیار هیجانزده شده بودم، فریاد زدم. اینکه بعد از سالها نوشتن، بالاخره دیدهشده بودم احساس بسیار خوبی بود.
جان گریشام را هنگامیکه هر دو جایزه بارنز اند نوبل را دریافت کردیم، ملاقات کردم. هنگامیکه خواستم سخنرانی کوتاه خود را در سالنی که پر از بزرگان ادبی مانند گریشام بود، انجام دهم بسیار عصبی و مضطرب بودم. وقتیکه از استیج پایین آمدم، گریشام با علامت دست خود به من نشان داد که سخنرانی خوبی داشتهام و من از این موضوع بسیار هیجانزده شدم.
چرا شعر مهم است؟ چرا باید به آن توجه کنیم؟
شعر مهم است زیرا به ما انسان بودن را میآموزد. شعر احساساتی همچون عشق، هجران و آرزو را که میان همه ما مشترک است، بهوضوح بیان میکند. شعر کمک میکند تا دید روشنتری نسبت به زندگی خود و جهان داشته باشیم. شعر که ما را به خنده و گریه وا میدارد، فقط کلمات زیبا نیست بلکه ریشه در کالبد ما دارد و ما با تمام جسم خود به آن واکنش نشان میدهیم. شعر برای من بسیار مهم است زیرا میتوانم آن را در ذهن با خود داشته باشم و بخوانم و آرامش یابم. به همین دلیل است که من بیشتر وقت خود را به خواندن و حضور در کارگاهها و کنفرانسها و مسابقات شعرخوانی میگذرانم.
ممکن است توصیههایی برای شاعران تازهکار داشته باشید؟
بله. به آنها میگویم که تا حد امکان شعر، رمان، خاطرات، روزنامه و ... بخوانند تا زبان را از طریق تمام منافذ پوست خود جذب کنند. هرروز مطلب بنویسند،نوارهای شعر بگیرند و در ماشین به آنها گوش دهند و به محافل شعرخوانی بروند. به آنها میگویم که انجمنی از نویسندگان پیداکرده یا تشکیل دهند و بهجای آنکه همیشه به مسائل خود فکر کنند، ببینند چهکاری برای نویسندگان دیگر میتوانند انجام دهند.
نظر شما