سه‌شنبه ۱۸ شهریور ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۴
کچوئیان: آل احمد قبل از نوشتن این دو کتاب، خود را روشنفکر می‌دانست اما تلقی درستی از نقشه و کار روشنفکری نداشت

دکتر حسین کچوئیان، درباره نقد کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران تاکید کرد: جلال آل احمد قبل از نوشتن کتاب غرب زدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران، خود را روشنفکر می‌دانست ولی شاید تلقی درستی از نقشه و کار روشنفکری نداشت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ضمن طرح دو پرسش درباره جلال آل احمد گفت: باید اول دو پرسش را مطرح کنم، اول باید پرسید آیا جلال آل‌احمد که نسبت به روشنفکری شناخت داشتو قبل از این که کتاب‌های «در خدمت و خیانت روشنفکران» و «غرب زدگی» را بنویسد روشنفکر بود یا نه؟ دیگر آن که آیا جلال آل‌احمد صرف نظر از جهات عمیقی که بعداً نسبت به این مقوله پیدا کرد، خود را روشنفکر می‌دانست؟

عضو هیأت علمی دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران در پاسخ به این پرسش ها افزود: به نظر من جلال در همان سال‌های بعد از شهریور ۱۳۲۰ می‌خواست که جایگاه روشنفکری داشته باشد. سلوک، آگاهی‌ها، تجربه‌ها و حتی نوع مواجهه‌اش با خانواده، رهاکردن تحصیلات قدیمی، انتشار کارهایی که در آن زمان هم میان روشنفکران رایج بود و به نقد مذهب می‌پرداخت و حتی در مورد لباس پوشیدنش که می‌گوید یک لباس دست دوم آمریکایی خریده است، نشان می‌دهد که جایگاه خودش را اینگونه تعیین می‌کند و تا آخر عمر هم این جایگاه را برای خودش حفظ کرد و روشنفکر باقی ماند. بنابراین او قبل از نوشتن کتاب غرب زدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران، خود را روشنفکر می‌دانست ولی شاید تلقی درستی از نقشه و کار روشنفکری نداشت.

حسین کچوئیان ادامه داد: در آثار جلال آل‌احمد، چند تعریف اصلی وجود دارد. به نظرم آل‌احمد در قضیه روشنفکری تحت تأثیر ریمون آرون است که روشنفکری را براساس زمینه‌های اشتغال و شغل مشخص می‌کند. در این چارچوب کسانی روشنفکر هستند که فعالیت‌های ذهنی انجام می‌دهند. یک تعریف کارکردی هم از روشنفکر ارائه شده است و بعد آن دو معیار انسان دوستی و آزاد اندیشی را می‌توان برای ماهیت کار روشنفکر در نظر گرفت. به طور کلی از نظر جلال آل‌احمد، روشنفکر کسی است که فراتر از زندگی روزمره می‌اندیشد و به دنبال تحصیل یک معنا درباره زندگی، حیات اجتماعی و جایگاه خودش در هستی و تاریخ است و در قبال این کار می‌خواهد دیگران هم از ارائه این معنا بهره ببرند.

وی افزود: آنتونیو گرامشی در مورد تعریف روشنفکر ارگانیک اعتقاد داشت که نقطه مقابل این نوع روشنفکر، کسی است که به فراتر از موقعیت موجودش فکر نمی‌کرد ولی روشنفکر سعی می‌کند خود و موقعیت خودش را در یک تصویر معناداری قرار بدهد و می‌خواهد بداند کجا هست، به کجا می‌رود، نیروها و عوامل مؤثر چه کسانی هستند و بالاخره راهی در میانه باز کند. معنادار سازی زندگی در این وجه خیلی کلی، همان کارکرد روشنفکری است و حواشی، نتایج و فروع آن به مردم می‌رسد. بنابراین روشنفکر، کارش این است. اما کسی که می‌خواهد این کارها را انجام دهد باید بداند براساس چه معیارهایی داوری خواهد کرد. به این معنا که طرح‌های معنا بخش روشنفکر در چه صورت می‌تواند یک کار روشنفکرانه باشد. در اینجا آن معیارهای دوگانه می‌تواند تکلیف قضیه را روشن کند. بنابراین معیار این می‌شود که کار روشنفکری باید در خدمت آزادی انسان و انسانیت باشد. این ابعاد مختلف فکر جلال در این زمینه است. "

این عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی گفت: البته آل‌احمد در حوزهٔ اندیشه چندان نظام‌مند نبود و لزوماً همه این موارد و مباحث را در کتاب‌هایش با هم سازگار نکرده است. در واقع دو کتاب «غرب زدگی» و «درخدمت وخیانت روشنفکران» دو کتاب تحلیلی هستند. اما حتی تک نگاری‌های او هم متأثر از روش، منش و ادبیات او بودند در نهایت این که این تعریف از برخی جهات، درست است و از برخی جهات هم غلط. من این تعریف را اصولاً درست می‌دانم چون روشنفکر را امری تاریخی می‌دانم که دقیقاً با همین مقوله‌های هنجاری پیوند دارد. به نظر می‌آید که آل‌احمد مقوله‌های آزادی و انسانیت را مقوله‌هایی مرتبط با تمدن غربی و مدرنیته می‌داند.

وی با اشاره به اینکه نمی‌دانم چقدر جلال آل‌احمد به معنای دقیق اومانیسم توجه داشت افزود: در آن دوره‌ها عمقی که لازم بود در متفکران ایرانی وجود نداشت. حتی این ایراد به مرحوم شریعتی در دورهٔ بعد هم وارد است. تأکید آل‌احمد بر این که انسانیت پدیده‌ای مدرن است، تأکیدی بجاست. اما غلط بودن آن این جاست که با دو شاخص آزاد اندیشی و انسان دوستی، هنگام ارزیابی خیلی از جریانات رایج در چارچوب تفکر غرب و تمدن غرب مثل جریانات چپ را باید نادیده بگیریم و آنها را روشنفکر ندانیم. چون چپ امروزی در چند دهه اخیر و مخصوصاً از دهه ۱۹۶۰ است که به آزادی اهتمام می‌ورزد ولی اساساً نگرش چپ از ابتدا اهتمام به لیبرالیسم نداشت. هرچند انسانیت و اومانیسم در نوشته‌های متأخر مارکس هم مطرح شده است ولی طرح این بحث، معنای خاص اخلاقی و ارزش را در نظر داشته است، در اینجا است که آل‌احمد دچار مشکل می‌شود و گرنه تعریف درستی است. اما این که روشنفکر را براساس فعالیت ذهنی روشنفکر بدانیم، مشکل ایجاد می‌شود. در مورد تعریف کارکردی من نظرم موافق است. درست است که در مدرنیته و تمدن غربی، روشنفکر تعریف خاصی پیدا می‌کند. اما می‌توان گفت که در مجموع جدا از این که فرد به چه سپهر معنایی به لحاظ ارزشی و اخلاقی تعلق دارد، همین که کارکردش در جهت معنابخشی به زندگی و تعریف کردن جایگاه انسان در هستی باشد، می‌تواند روشنفکر تلقی شود. من عمدتاً این معنا از روشنفکری را درست می‌دانم. "

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها