یادداشت زیر گلچینی از مقاله مفصل انتقادی دکتر رسول جعفریان، محقق و مورخ تاریخ اسلام است که به مناسبت سالروز شهادت امام صادق(ع) می خوانید:
در ادامه آن مباحث به بحث ظهور در دوره صفوی پرداختم و از ماهها پیش مقالاتی در این باره انتشار دادم. ادامه کار را در باره دوره قاجاریه پی گرفتم.همین زمان بود که آن سخنرانی صورت گرفت و بنده هم یادداشتی در باره آن نوشتم. پاسخهایی به آن داده شد. قرار نبود بنده آن جا بحث علمی ارائه دهم، تنها بنایم آن بود که اعتراضم را نسبت به آن اظهارات که آنها را بدعت آمیز میدانستم ابراز نمایم.
وقتی تهمت ها آغاز شد، بنده در ادامه پژوهش سابقم، شروع به انتشار اینترنتی برخی از آنها کردم تا روشن نمایم چرا بابت بالا گرفتن بحث های ظهور که سعی می کند آن را نزدیک نزدیک نشان داده و برای آن قواعد معین کرده و نمودار بکشد، نگرانم. در آن پاسخ ها که سیاسی شده بود، تهمتهایی هم بود. از جمله این حربه پوسیده که مثلا فلانی جانبدارانه از انجمن در کتابش مطلب نوشته است.
از اتفاق آن را پاسخ دادم و گفتم که بنده تابع جریانهای سیاسی روز نیستم. هم در باره انجمن و هم دارالتبلیغ و هم جریانهای دیگر سعی کرده ام بی طرف باشم و واقعیت امر را که گاه انتقاد هم هست بگویم. بماند که به هر حال بنده هم به عنوان کسی که در درون این انقلاب بالیده گاه زیاده از حد از مخالفانش سخن گفتهام. از خداوند میخواهم که انصاف را همیشه در درون بنده زنده نگاه دارد.
اما نسبت به برخی از مطالب نوشته شده، باید عرض کنم بنده آن قدر در باره تشیع و امامت و امامان نوشتهام که کسی نتواند در این باره مطلبی در بارهام اظهار کند، و در مقابل بنده حاضر نخواهم شد مذهب تشیع را که بنایش بر عقل و خرد است دست کسانی بدهم که جاهلانه یا فریبکارانه و برای جذابیت بیشتر مثل اسلاف خود که نمونههایش را در این گزارشها میبینید، حاضرند هر رطب و یابسی را بهم ببافند. بنده به حکم لباسی که پوشیدهام و وظیفه ای که دارم اگر چیزی به نظرم رسید ابراز خواهم کرد. طبعا افتخار می کنم که روش سید مرتضی و استادش شیخ مفید را دارم و دین را با لاطائلات و خزعبلات در نمی آمیزم و تا آنجا که عقل خدادادیام اجازه میدهد، می کوشم تا مبانی اعتقادیم را با خرد بسنجم. این حرفها را هم که خردگرایی پدیده ای غربی است و این عقل، عقل جزوی است و در غرب بالیده و .... مرور کردهام.
بهتر است کسانی که یادداشت های بنده را در باره مدعیان دروغین مهدویت یا ترویج کنندهگان دیدگاههای تطبیقی علائم ظهور می خوانند، منصفانه قضاوت کرده و دقت بیشتری در آنها نمایند. هدف اصلی من از این نوشتهها آن است تا نشان دهم نباید اصل مسلم و زیبای انتظار فرج را با تطبیق های مسخرهای که میکنند و نمونههایش را در این مقالات میبینند، برای نسل جدید زیر سؤال ببرند. عبرت گرفتن از گذشته که نمونههایی از آن را در این یادداشتها نقل کردهام دقیقا برای نشان دادن همین امر است. در بیان این عبرت ها خواستم همه بدانند که چندین و چند بار کسانی در گذشته و حالا هم به تبع آن، این مطالب را مطرح کرده و می کنند و همان طور که در گذشته اتفاقی نیفتاده، اکنون نیز نباید انتظار اتفاقی داشت مگر آن که خداوند متعال مقدر کرده باشد.
به نظرم بنده، اگر امام خمینی ـ که گاه این افراد جملات ایشان در باره وصل شدن انقلاب به ظهور امام زمان (ع) را با نظریات من درآوردی و بدعت آمیز و سیاسی روز خود ربط می دهند ـ به مطالب اینان در باره رسیدن ظهور باور داشت، به جای انقلاب کردن و گرفتن حکومت، یک اسب سفید بر می داشت و هر عصر جمعه به اطراف قم می برد. اما ایشان فقه و ولایت فقیه را بهتر میشناخت. لذا به نیابت از آن حضرت، خودش سوار اسب شد، انقلاب را رهبری کرد و اکنون سی سال است که انقلاب به دست ایشان و رهبری معظم فعلی انقلاب راه خود را از میان طوفان حوادث عبور داده است. آرزو داریم که این مسیر به سلامت بگذرد و گرفتار انحراف و سرگردانی نشود و با درست عمل کردن، همواره مردم را که به قول آن بزرگوار اساس انقلاب هستند پشت سر خود داشته باشد. طبعا این مردم منتظر ظهور امام زمان (ع) خواهند ماند و هر وقت آن بزرگوار آمد، در رکاب ایشان خواهند بود. آنچه اکنون آنان را رستگار میکند عمل به همین قرآن و فرمایشات مسلم و یقینی حضرت رسول (ص) و عترت طاهره و کتب فقهاست.
اکنون در اینجا نمونهای دیگر از این دست بیان علائم ظهور را در یک دوره بحرانی دیگر یعنی سالهای 1300 تا 1304 شمسی بیان میکنیم، آن هم به دست یک نویسنده حرفه ای در این مباحث که عمری را صرف همین مطالب شگفت کرد.
کتاب فجایع الدهور فی انهدام القبور در علائم الظهور
یکی از آثاری که در باره علائم ظهور در بحبوحه و مشروطه و سپس سالهای پس از جنگ جهانی اول، کودتای 1299، منازعات میان مردم عراق با انگلستان، برآمدن وهابیان و تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام نوشته شد، اثری بود با نام «فجایع الدهور فی انهدام القبور در علائم الظهور». این کتاب مجلد دوم اثری است که مؤلف نام آن را «براهین الفرقان در ابطال نواسخ القرآن» نامیده است. نویسنده آن ابوالحسن مرندی است که آثاری چون نورالانوار و مجمع النورین دارد و آن ها هم مملو از همین قسم مطالب است. اثر موجود یعنی فجایع الدهور در سال 1344 ق [1305ش و 1926م] نوشته شده است
این کتاب ضمن چند بخش و خاتمه در تلاش است تا مجموعهای از رخدادها را با شماری روایت ساختگی که مطالعه برخی از روایات و تطبیق ها سبب روییدن دو شاخ بر سر آدمی می شود، به عنوان علائم ظهور نقل کند.
بیشتر هدف وی شرحی از چگونگی رخ دادن این فجایع و در رأس آنها سه حادثه (1) تخریب بقاع متبرکه در بقیع، (2) تسلط انگلیسی ها بر عراق به خصوص بصره و (3) مشروطه ایران است.
روال کتاب آن است که چند روایت را ترجمه و شرح کرده با این رویدادها منطبق نموده و تلاش می کند تا رشتهای میان همه آنها به عنوان آن که نشان ظهور است ایجاد کند. گرایش وی یا به عبارتی گفتمان دینی ـ سیاسی او برگرفته از نوعی گرایش سنتی دینی در مخالفت با مشروطه، مخالفت با تسلط فرنگیها، محکوم کردن رفتار وهابیان و نیز تسلط متجددین در ایران است.
فهرست این فجایع به این شرح است:
1 . فاجعه اولی شرح قضیه هائله طایفه زنادقه وهابیه نسبت به هتک الحرمین الشریفین و مدینه طیبه و انهدام قبه سامیه ائمه بقیع و هدم بیت الاحزان صدیقه طاهره و....
2 . فاجعه ثانیه در بیان ممانعت بریطانیه ابلیس ابالیس پرتلبیس کره ارض حجاج و معتمرین را از حج حجة الاسلام و زیارت روضه مقدسه خیر الانام
3. فاجعه ثالثه تصرف کفار مشاهد ائمه اطهار (ع) را.
4. فاجعه رابعه... [گویا فراموش کرده آن را بیاورد]
5. فاجعه خامسه شرح قضیه متجاسرین طایفه غبطیها [کذا] مثل اسمانوس در تخریب بیت المقدس قبله انبیاء
6. فاجعه سادسه در شرح هدم و خرابی قبه طاهره حضرت عبدالله والد خاتم انبیاء
7. فاجعه سابعه در باره چندین مجلس ش ورا که «از ابتدای خلقت آدم ابوالبشر الی یومنا هذا در انهدام ارکان اسلام و تغییر احکام کتب سماویه ... برپا شده.
این کتابچه از نقطه نظر شناخت دیدگاههای یک واعظ شیعی در باره اوضاع جهان اسلام، تشیع و پارهای از اتفاقات سیاسی و اخلاقی و نیز انقلاب مشروطه در ایران جالب است. نوع استدلالها، نقدها و تفسیرهایی که وی از این تحولات دارد، میتواند ما را در جریان گفتمان رایج بر گروهی از متدینین این روزگار یعنی سالهای پس از مشروطه تا روی کار آمدن رضاشاه را بدست دهد.
اما از غرایب این نوشته جعلیات عجیب و غریبی است که در حوزه حدیث صورت گرفته است. بخشی جعل اصل حدیث و شماری هم تطبیق های شگفت که نوعی بازی است که قرنهاست در جریان است و هیچ گاه منتج هیچ نتیجه ای نبوده است. با این حال، این جماعت در برخورد با توده ها که به راحتی سخن آنان را میشنوند، همواره برای بازار گرمی از این تطبیق ها استفاده میکردند و تحت عنوان علائم ظهور جمعیتی را به گرد خویش فراهم می آوردند.
در همان آغاز کتاب یاد کرده است که جمله «شدة الفتن بنا» بر اساس حساب ابجد عدد 1324 را نشان می دهد که مطابق «جعل مشروطه» در سال 1324ق دارد. بنابرین تکلیف مشروطه را همین جا مشخص کرده و البته بعد از آن مکرر به این بحث پرداخته است.
حدیث منسوب به امام صادق (ع) درباره بریطانیه
نویسنده ضمن فاجعه دوم که ممانعت انگلیسی ها از حج است و بنا به این توضیحات مربوط به استقرار آنان در بصره، با کمال شگفتی حدیثی نقل کرده است که به قول خودش به نقل از «عوالم العلوم در لمعان الانوار» از امام صادق (ع) نقل شده و کلمه «بریطانیه» در آن از زبان امام آمده است. همو پس از نقل متن عربی منبع «بحار» را هم بر آن افزوده و نوشته است: روایت سدیر صیرفی مروی در کتاب بحار و عوالم و....». اما متن عربی:
عن سدیر الصیرفی: قال: کنت عند ابی عبدالله علیه السلام و عنده جماعة من اهل الکوفة و أقبل علیهم و قال لهم: حجّوا قبل أن لا تحجوا. قبل این یمنع البریطانیه. فحجوا قبل ان هدم مسجد بالعراق بین نخل و انهار و حجوا قبل ان تقطع سدرة بالزوراء علی عروق النخلة ....
سپس می نویسد: حاصل روایت سدیر صیرفی مروی در کتاب بحار و عوالم علوم و بحار مجلسی از حضرت صادق علیه السلام که در خدمت آن حضرت بودم در حالتی که جماعتی از اهل کوفه خدمت حضرت جعفر بن محمد و عازم مکه معظمه بودند. حضرت خطاب به اهل کوفه امر فرمود که بروید به حج پیش از آن که ممنوع شوید از رفتن به حج و منع کنند شما را برطانیه که طایفه افرنج باشند. ........ [ص 6 ـ 7]
سالهاست که با تلاش موسسه نور، کتب حدیثی شیعه از جمله بحار به صورت دیجیتالی قابل جستجو برای یافتن یک حرف است چه رسد به کلمه و ترکیبات. میتوان هر کلمه ای از کلمات روایت بالا را زد و دریافت که خبری از چنین حدیثی در منابع حدیثی شیعه هست یا نیست.
نظر شما