سه‌شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۷:۲۵
بی کتابی، بی هویتی است/ورق زدن کتاب را به کلیک کردن موس ترجیح می دهم

مهشید افشارزاده، بازیگر و کارگردان سینمای ایران می‌گوید: کتاب و رسانه های کاغذی دارای خواصی هستند که مردم آنها را درک می کنند؛ به همین دلیل تجربه غرق شدن در مطالب، موقع ورق زدن صفحه به صفحه کتاب های چاپی را از کلیک کردن روی موس و بالا و پایین بردن صفحات بیشتر دوست دارم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)-الناز مردی: مهشید افشارزاده، بازیگر فعال سینمای ایران در دهه شصت و هفتاد، سال گذشته با فیلم سینمایی «پنج ستاره» فعالیت در عرصه کارگردانی را آغاز کرد. فیلمی که چندی پیش بر پرده سینماها بود و با استقبال مخاطبان نیز مواجه شد.

افشار زاده از علاقمندان به مطالعه است و کتاب خواندن بخشی از برنامه روزانه او را تشکیل می دهد. گفت و گوی خبرنگار ایبنا با این هنرمند درباره کتاب پیش روی شما است.

چطور از تازه های دنیای کتاب باخبر می شود؟
بیشتر از طریق روزنامه ها و کتابفروشی ها، کتاب هایی را که موفق به دریافت جایزه  ادبی شده، یا از فروش بالایی برخوردار هستند  پیدا می کنم و می خوانم .

آخرین کتابی که مطالعه کرده اید چه نام داشت؟

«آوازهایی که مادرم به من آموخت» نوشته «مارلون براندو».

موضوع این کتاب چیست؟

این کتاب بر محور دوران کودکی، بزرگسالی و پیری نویسنده شکل گرفته است. در واقع خاطراتی است که به دلیل تکامل فکری، احساسات و شور او در سال‌های زندگی اش، صداقت و راستگویی‌اش در بیان جزئیات زندگی خصوصی و خانوادگی اش قابل تحسین است. این کتاب از حوادث کوچک و بزرگ زندگی و کارهای هنری براندو توصیف کاملی به خواننده ارائه می دهد. در گیری های او با هالیوود و آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا (اسکار)، دفاع از حقوق سیاه پوستان و سرخ پوستان و دیگر اقلیت های ساکن آمریکا، از او چهره ای متعهد و متفکر ساخته، سفرهایش به سراسر جهان برای نشان دادن چهره فقر و بی عدالتی های اجتماعی، دارای ارزش های انسانی و اخلاقی ارزنده ای است. انتقادهای شدید او به هیات حاکمه آمریکا و صهیونیست ها از او عصیانگری جاودانه ساخته است. شهرت براندو در سینما ناشی از ارائه سبکی نو در هنر بازیگری است. او می گوید: من این را با عرق جبین و توانایی نوآوری هنری و حفظ و نگهداری خودم بخ‌دست آوردم. آگاهی از تجربیات و نظرهای او در شناخت این هنر و تکامل بازیگری و مسائل حاشیه ای سینما مفید است.

نظر شما در مورد کتاب‌های الکترونیکی چیست؟

 کتاب های الکترونیکی کم کم جای خودش را در سیستم آموزشی باز می کند. در مورد بزرگسالان نیز این اتفاق در حال رخ دادن است اما نقص کتاب‌های الکترونیکی را می توان در این دانست که رسانه های آنلاین در این زمینه مطالب سطحی و خلاصه شده ای را ارائه می دهند.

ترجیح می دهید کتاب‌ها را کاغذی ورق بزنید یا الکترونیکی؟

من مطالعه الکترونیکی را بر مطالعه کتاب های چاپی، ترجیح نمی دهم چون حین خواندن، تمرکز لازم را روی مطالب ندارم و آنها را به‌طور سرسری می خوانم و رد می شوم. به همین دلیل مطالعه کتاب های چاپی را به آنلاین ترجیح می دهم و آنها را منبعی موثق تر و معتبر تر می دانم. کتاب و رسانه های کاغذی دارای خواصی است که مردم آنها را درک می کنند. به همین دلیل تجربه غرق شدن در مطالب، موقع ورق زدن صفحه به صفحه کتاب های چاپی را از کلیک کردن روی موس و بالا و پایین بردن صفحات بیشتر دوست دارم.

با توجه به گرانی موجود در بازار نشر، به خرید کتاب‌های خوب اما گران هم اقدام می کنید؟

بله، چنانچه در وضعیت مناسب مالی باشم. از صرف هزینه بالا برای خرید کتاب مورد نظرم کوتاهی نخواهم کرد.

به نظر شما ارتباط مردم با کتاب چگونه است؟

فکر می کنم مردم ایران بیشتر ترجیح می دهند بشنوند و بگویند تا بخوانند. عوامل مختلفی برای این عدم علاقه وجود دارد که یکی از آنها می تواند یافتن پاسخ برای پرسش هایی باشد که ذهن را اشغال کرده است. وقتی نیاز به کتاب حس نمی شود، پس حتما پرسشی هم وجود ندارد. شوق رسیدن به آگاهی خود می تواند مشوق کتاب خوانی مردم شود. می توان با سنجش و بررسی جریان های فرهنگی و اجتماعی زنده، نیازهای روز جامعه را به مسئولان شناساند. در کشورهای غربی سیاستگذاران فرهنگی از این پدیده ها مثل یک طعمه استفاده می کنند که توسط آن، سلیقه ها و تمایلات مردم را می شناسند و آن را تبدیل به جریان فرهنگی می کنند.

فکر می کنید نویسندگان غربی بین مردم از نویسندگان ایرانی شناخته شده تر هستند؟

بله، امروزه دانشجوهای ایرانی، نویسندگان غربی را بهتر از نویسندگان خودمان می شناسند. یادم هست یک دوره ای کتاب های «کارلوس کاستاندا» در بین قشر روشنفکر و دانشجو گسترش عجیبی پیدا کرده بود، در حالی که مطالب کتاب هایش را از آداپته کردن مثنوی معنوی بدست آورده ! اما متاسفانه ما بندرت سراغ مطالعه مثنوی و رمان های ایرانی می رویم.

چه پیشنهادی برای کم کردن فاصله فرهنگ کتاب و کتابخوانی مان با دنیا دارید؟

برای شناخت دلایل این استقبال باید آن قدر در خود توانایی ایجاد کنیم که بتوانیم با نیازهای دوران خود تطبیق پیدا کرده و با موج های فرهنگی و تبلیغاتی مردم را به کتابخوانی تشویق کنیم. البته مساله مهمی که در این بین وجود دارد، تنبلی ذهنی و بی حوصلگی ناشی از حجم کار، مشغله های زندگی روزمره، کمبود اوقات فراغت و آرامش روحی است که سبب شده مطالعه را وقت گیر و بی فایده بدانیم. ما به راحتی ساعت ها حرف می زنیم، فیلم می بینیم و تخمه می شکنیم اما مطالعه را دوست نداریم. مطالعه کار سختی است. مخصوصا برای جامعه ایرانی که هنوز در دوره فرهنگ شفاهی زندگی می کند. جامعه ایرانی یک جامعه شفاهی است! در چنین جامعه ای اگر مسائل مورد موشکافی قرار نگیرد، هیچ توفیقی در این زمینه به‌دست نمی آید.

کارگردان «پنج ستاره» این روزها مشغول خواندن چه کتابی است؟

این روزها مشغول خواندن کتاب «باد هر جا بخواهد می وزد» با ترجمه بابک احمدی هستم. این کتاب در باره اندیشه ها و فیلم های «روبر برسون» کارگردان و فیلم نامه نویس مینی مالیست فرانسوی است. در واقع توصیفی از نظریات او درباره سینماست که دیدگاهی تازه را شکل می دهد. گفت و گوها در این کتاب همه درباره فیلم ها و حاشیه های ساخت آنها هستند. هدف اصلی در کتاب «باد هر جا بخواهد می وزد» رسیدن به هنر مستقل و آزاد سینما است. به نظر نویسنده فیلم ساز باید دست از روش ها و فنون خاص تئاتر و داستان نویسی بردارد و اصول و قواعد خود را بیافریند. هر اثر او گفت و گویی است میان انسان با خودش و نمایش درون معنوی آدمی را به یاری خود واقعیت به انجام می رساند.

بسته پیشنهادی شما از دنیای کتاب های جذابی که تا کنون خوانده اید برای مخاطبان چیست؟

بستگی دارد مخاطبان چه طیفی از جامعه را در بر بگیرند؟ چه سن و سالی داشته باشند؟ با چه نوع کتاب هایی ارتباط برقرار کنند؟ فرهنگی باشند یا غیر فرهنگی ؟ زن باشند یا مرد ؟ در هر صورت فرق می کند ولی به آنها که هنوز رمان و داستان های معروف دنیا را نخوانده اند، ابتدا خواندن رمان های کلاسیک بزرگی چون «بینوایان» اثر ویکتور هوگو، «دکتر ژیواگو» ، «پاپیون»، «بربادرفته»، «سینوهه پزشک مصری»، «جنگ و صلح» و …. و بعد رمان ها و داستان های ایرانی از صادق چوبک، جمال میرصادقی، علی محمد افغانی، ایرج پزشک زاد، جعفر مدرس صادقی ، هوشنگ مرادی کرمانی، گلی ترقی، محمود دولت آبادی، احمد محمود و دیگر بزرگان این عرصه را پیشنهاد می کنم. البته خودم هم به خاطر شناخت سبک و سیاق های ادبی و نوشتاری، از نویسندگان مختلف با عقاید و ایده های گوناگون کتاب تهیه کرده ام.

مهشید افشارزاده روزگار بی کتابی را به چه چیزی تشبیه می کند؟

به نظر من کتاب نتیجه تفکر و تخیل نویسنده آن است و روزگاری که افق ذهنی مردمش خالی از تخیل و آرزوهای دور و دراز است، روزگار بی هویتی است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها