پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۵:۵۶
گفت وگوی جالب عمران صلاحی با پرویز شاپور، خالق کتاب كاريكلماتورها/ یادی از برنامه رادیویی «منزوی» درباره کتاب

سالمرگ پرویز شاپور را بهانه كرديم تا مصاحبه‌اي خواندني از مرحوم عمران صلاحي با مرحوم شاپور را از شماره 160 ماهنامه گل آقا نقل كنيم.

خبرگزاری کتاب ایران -  آنچه در زیر آمده است گلچین ایبنا از مجله گل آقا ست که مطلبی خواندنی برای آخر هفته شما خوانندگان محترم خواهد بود:

یادی از برنامه رادیویی حسین منزوی درباره کتاب

«در برنامه امروز نقدي داريم از كتاب كاريكلماتور پرويز شاپور كه اخيراً از طرف انتشارات نمونه به چاپ دوم رسيده است و به همين مناسبت گفت و گوي كوتاهي خواهيد شنيد از پرويز شاپور به‌عنوان مؤلف كتاب و عمران صلاحي به‌عنوان منتقد كتاب.»

آنچه خوانديد، نوشته حسين منزوي شاعر معروف و غزلسراي خوب معاصر است كه يك هفته پس از كيومرث صابري (گل‌آقا) جهان را وداع گفت. زماني كه در گروه ادب امروز راديو با شاعر بلندآوازه نادر نادرپور همكاري مي‌كرديم، هر كدام برنامه مستقلي هم داشتيم. برنامه مباحث نظري شعر را اصغر واقري مي‌نوشت، برنامه‌ زيردندان طنز را اين جناب، برنامه ادبيات جهان را محمدحسن سجودي و عدنان غريفي و برنامه كتاب روز را حسين منزوي. مسؤوليت اين برنامه را كه به نقد و بررسي و معرفي كتابهاي تازه مي‌پرداخت، بعداً احمد كسيلا به عهده گرفت.

در يكي از برنامه‌هاي كتاب روز كه زير نظر حسين منزوي اداره مي‌شد، از پرويز شاپور و من دعوت شد كه درباره چاپ تازه كتاب كاريكلماتور صحبت كنيم. من با استفاده از كاريكلماتورهاي شاپور پرسشها و پاسخهايي تنظيم كردم. من مي‌پرسيدم و شاپور جواب مي‌داد. مصاحبه‌اي بود غيرعادي. حالا شما قيافه شنوندگان جدي برنامه را تصور بفرماييد كه به چه وضعي درآمده بود. در پايان برنامه، شاپور مقداري از كاريكلماتورهاي خود را نيز خواند. يادش گرامي باد. همين طور ياد حسين منزوي عزيز.

مصاحبه اي با پرويز شاپور

آقاي شاپور، سلام عرض مي‌كنم...
خداحافظ!

چرا خداحافظ، ما هنوز با شما كار داريم.
من عادت دارم وقت وارد شدن خداحافظي كنم و موقع رفتن، سلام.

پس خداحافظ، آقاي شاپور.
خداحافظ!

آقاي شاپور مي‌خواستيم گفتگويي با شما داشته باشيم. فكر مي‌كنيد اين گفتگو چگونه باشد بهتر است؟
به نظر من نگاتيو باشد، بهتر است.

گفتگوي نگاتيو، يعني چي؟
يعني سكوت!

ولي ما مي‌خواستيم با شما گفتگو كنيم.
اشكالي ندارد، اما من به قدري تند صحبت مي‌كنم كه زبانم از واژه‌ها جلو مي‌افتد و ضمناً ضبط صوت‌ هم به گردم نمي‌رسد.

آقاي شاپور، كاريكلماتور، پديده تازه‌اي است در ادب امروز ما و شما مبتكر آن بوده‌ايد. مي‌خواستيم بدانيم شما تا چه حد به پيشرفت خود در اين زمينه معتقديد؟
اميدوارم تلاش من مثل پاندول ساعت نباشد كه حركت دارد، اما پيشرفتي ندارد...

اما شما مرتباً درحال پيشرفت هستيد. چرا به ساعتتان نگاه مي‌كنيد، هنوز خيلي وقت داريم.
براي اين نگاه نمي‌كنم، در اين فكرم كه اگر مثل ساعتم جلو مي‌رفتم، حالا به همه جا رسيده بودم!

چرا چايتان را صرف نمي‌كنيد؟ دارد يخ مي‌كند.
دكمه سردستم به قدري سنگين است كه نمي‌توانم دستم را حركت بدهم! خوش به حال زنبورعسل كه هر وقت تشنه‌اش مي‌شود روي شبنم مي‌نشيند.

آقاي شاپور، اين طور كه معلوم است، شما خيلي دير به ميدان آمده‌ايد، اما شير آمده‌ايد. نظر خودتان دراين‌باره چيست؟
نه‌ بابا، براي هواپيماي بازنشسته پريدن از جوي آب هم مشكل است. بايد زير بالش را بگيرند تا بلند بشود.

اما شما طياره‌اي هستيد كه با موتور جت حركت مي‌كنيد همه رفته‌اند كنار دريا، شما چه عجب نرفته‌ايد!
به مأمورين نجات غريق اعتماد ندارم.

علتي دارد؟
آره... نجات غريقي را مي‌شناسم كه در يك قطره باران غرق شد.

پس اين روزها كه مرخصي اداري گرفته‌ايد، چه كار مي‌كنيد؟
مي‌روم اداره! ولي خيال دارم به جاي دريا سري به اقيانوس بزنم.

اقيانوس! اقيانوس براي چي؟

مي‌خواهم دنبال قطره اشك گمشده‌ام بگردم.

اين روزها چه كار مي‌كنيد؟
براي اينكه كسي در كارم دخالت نكند، مدتي است كه كاري انجام نمي‌دهم.

آقاي شاپور مي‌خواستم خواهش كنم چندتا از جديدترين كاريكلماتورهاي خودتان را كه توي كتاب هم چاپ نشده با صداي خودتان بخوانيد.
تا آنجا كه به يادم بيايد مي‌خوانم:
دختران قاليباف براي گلهاي قالي نغمه‌سرايي مي‌كنند.
باد نمي‌تواند فاصله بين گلهاي قالي را كم و زياد نمايد.
فاصله بين دختران قاليباف را گلهاي قالي پر مي‌كنند.
قطره باران يك دانه اشك ريخت.
قطرات باران وقتي يكديگر را در آغوش مي‌گيرند، احساس تنهايي مي‌كنند.
آدم سحرخيز با خورشيد طلوع مي‌كند.
گل قالي عمودي مي‌رود و افقي جلو‌ه‌گري مي‌نمايد.
گربه‌اي كه سر در پي موش گذاشته بود، با ديدن سگ، از درخت بالا رفت.
براي مردن، يك عمر زندگي كردم.
نمي‌دانم با اينكه گل قالي خار ندارد، چرا اكثر مردم با كفش روي آن پا مي‌گذارند.
لطفاً روي گل قالي پا نگذاريد.
وقتي پلكم را مي‌بندم، نگاهم ساكن چشمم مي‌شود.
قلب، گل سرخ است كه به تمام وجود انسان ريشه دوانده است.
اشك شبنم روي گونه گل سرخ مي‌دويد.
روي صندلي خالي، تنهايي نشسته بود.

از اينكه لطف كرديد و به برنامه ما آمديد، يك راديو ممنون! حرف ديگري نداريد؟
نه... اول برنامه خداحافظي كردم، حالا هم سلام عرض مي‌كنم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها