خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- سرلشگر خلبان عباس بابایی، در ۳۷ سالگی و پس از ۶۰ ماموریت جنگی موفق و در پی بازگشت پیروزمندانه از عملیات برونمرزی در منطقه عملیاتی سردشت، با هدف شناسایی تحرکات و انهدام تاکتیکی یک تیپ زرهی ارتش عراق در حال تدارک یورش سنگین به جبهه غرب، در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۳۶۶، با آتش پدافند نیروهای خودی بر اثر خونریزی ناشی از قطع شاهرگ گردن جان سپرد. به این مناسبت مروری داریم بر چند کتاب درباره شهید عباس بابایی.
«بابایی به روایت همسر شهید»
صدیقه حکمت در این کتاب از رابطه خود با بابایی و دلبستگیهایشان میگوید. نثر این کتاب بسیار روان و صمیمی است و علاقه آن دو بسیار زیبا به تصویر کشیده شده است.
اولین ماجرایی که در کتاب روایت میشود، ماجرای سفر به حج است که در ابتدا قرار بوده هر دو راهی شوند، ولی در آخر شهید بابایی منصرف میشود و همسرش به تنهایی راهی خانه خدا میشود. پس از بیان این ماجرا، خانم حکمت از سابقه آشنایی خود با عباس بابایی سخن به میان میآورد.
عباس بابایی پسر عمه او بوده که هفت سال از او بزرگتر است و با خانواده ایشان رابطه نزدیک دارد. عباس دانشجوی رشته خلبانی است که برای آموزش خلبانی، دو سال به آمریکا اعزام شده است. صدیقه، وقتی میفهمد که عباس برای خواستگاریش آمده، خیلی ناراحت میشود و به مادرش شکایت میکند که در 16 سالگی از او خسته شدهاند، ولی با گذشت چند ساعت با صحبتهای مادر، آرام می شود و رضایت خودش را اعلام میکند. در بخشی از کتاب میخوانیم:
«زن میدانست که مرد دوباره مجابش میکند. برایش منطق و استدلال میکند. قربان صدقهاش میرود و میخنداندش. این بار اما خنده به لبهایش نمیآمد. مرد داشت میگفت که او که این مدت این همه زجر کشیده، قدرت تحملش برای پذیرفتن این یکی هم زیاد شده. میگفت وقتی تابوتش را دید گریه و زاری نکند. از خدا خواسته بود که اول صبر به زن بدهد و بعد شهادت به خودش. به زن میگفت که میرود حج و صبر از خدا میگیرد و بعد... قبولش مشکل بود. همه عمر یازده ساله زندگی مشترکشان از این ترسیده بود و حالا مرد داشت دقیقاً راجع به همین صحبت میکرد. هر چه قدر هم مرد برایش حرف میزد، این یکی را نمیتوانست بپذیرد.»(صفحه 40)
فارسینژاد پیشتر در گفتوگو با ایبنا، اظهار کرده بود: کتاب «بابایی به روایت همسر شهید» با نام مستعارم (علی مرج) چاپ شد و مایل بودم در چاپهای بعدی نام اصلی نویسنده روی کتاب چاپ شود.
این اثر نخستین بار در سال 1380 به عنوان جلد پنجم مجموعه «نیمه پنهان ماه» از سوی انتشارات روایت فتح منتشر شد و چاپهای بعد آن در قالب کتابی از مجموعه «آسمان» از سوی همین ناشر به بازار آمد.
وی بهترین اتفاق در طول نگارش کتاب را آشنایی با فرزندان شهید بابایی بیان کرد و افزود: انتشار این نوع کتابها و ساخته شدن سریال تلویزیونی «شوق پرواز» بهترین فرصتهای معرفی این شهید به جامعه بوده است.
كتاب «بابايي به روايت همسر شهيد» تاکنون بیش از 60 هزار نسخه فروش داشته و برنده جايزه دهمين دوره جشنواره كتاب سال دفاع مقدس شده است.
«پرواز تا بینهایت»
کتاب «پرواز تا بینهایت» با تحقیق و نگارش علی اکبر حکمت قاضی میرسعید، محمد طاهریآذر، رحمتالله سلمانماهینی، از دیگر آثاری است که درباره شهید عباس بابایی نوشته شده است.
این کتاب در سه فصل «کودکی تا انقلاب»، «انقلاب تا رشادت» و «رشادت تا شهادت» به زندگانی، رشادتها و محسنات اخلاقی شهید بابایی، مانند تواضع، دینداری، بی ریایی و ... از زبان همسر، مادر، نزدیکان و همکاران نظامی و غیرنظامی میپردازد.
از ویژگیهای برجسته کتاب یادشده، موجز و مفید بودن حکایتهای متن است که مخاطب را با تنوع روبهرو میکند و حاصل گفتوگو با بیش از 200 تن از همکاران، دوستان، آشنایان و اعضای خانواده شهید بابایی در سراسر ایران است. در بخشی از کتاب به نقل از سرهنگ علی مطلق میخوانیم:
«... در مراسم چهلم شهادت تیمسار بابایی، در میان ازدحام سوگواران، مرد میانهسالی با کلاه نمدی و شلواری گشاد که معلوم بود از اهالی روستاهای اطراف اصفهان است بر مزار عباس خاک بر سر میریخت و به شدت میگریست. گریهاش دل هر بینندهای را سخت به درد میآورد. آرام به او نزدیک شدم و با بغضی که در گلو داشتم پرسیدم: -پدرجان! این شهید با شما چه نسبتی داشت؟ مرد سرش را بلند کرد و گفت: - او همه زندگی ما بود. ما هر چه داریم از او داریم. گریه امانش نداد تا صحبت خود را ادامه دهد. از او خواستم تا از آشناییاش با عباس بگوید. با همان حالی که داشت گفت: ـ من اهل ده زیار هستم. اهالی روستای ما قبل از اینکه شهید بابایی به آنجا بیاید از هر نظر در تنگنا بودند. ما نمیدانستیم که او چه کاره است؛ چون همیشه با لباس بسیجی میآمد. او برای ما حمام ساخت. مدرسه ساخت. حتی غسالخانه برای ما ساخت و همیشه هرکس گرفتاری داشت برایش حل میکرد. همه اهالی او را دوست داشتند. هر وقت پیدایش میشد، همه با شادی میگفتند: «اوس عباس اومد». او یاور بیچارهها بود. تا اینکه مدتی گذشت و پیدایش نشد. گویا رفته بود تهران. روزی آمدم اصفهان. عکسهایش را روی دیوار دیدم. مثل دیوانهها هرکه را میدیدم میگفتم: او دوست من بود؛ ولی کسی حرف مرا باور نمیکرد. بچههای نیروی هوایی را دیدم گفتم: او دوست من بود. گفتند: پدرجان تو میدانی او چکاره بود؟ گفتم: او دوست من و دوست همه اهالی ده ما بود. او همیشه میآمد به ما کمک میکرد. گفتند: او تیمسار بابایی فرمانده علمیات نیروی هوایی بود. دلم از اینکه او ناشناس آمد و ناشناس رفت. آتش گرفته بود...»(صفحه166)
کتاب «پرواز تا بینهایت» تالیف سید حکمت قاضی میرسعید و محمد طاهریآذر را انتشارات ارتش جمهوری اسلامی ایران منتشر کرده است. این کتاب منبع اصلی ساخت سریال «شوق پرواز» بوده است.
«آسمان مال من بود»
«...چهار ساختمان سازمانی هدف قرار گرفته بودند؛ همسایهها میگفتند، آنها مهمان داشتند، همگی شهید شده بودند، بچهها را به خیابان بردم، گفتم شما اینجا باشید بروم ببینم در عملیات چه خبر است، بابایی آنجا بود، یکی از هواپیماهای پایگاه به خاطر بمباران در فرودگاه شهید کشوری خرم آباد نشسته بود. خلبان هواپیما را ترک کرده و به طرف دزفول بر میگشت، یک فروند هواپیمای بوئینگ 747 برای تخلیه خانوادهها در پایگاه دزفول به زمین نشست، بابایی گفت: سریع برو خانوادهات را با این هواپیما بفرست بروند تهران، کارَت تمام شد زود برو هواپیما را از خرم آباد بیاور. با جیپ عملیات به خانه رفته و خانوادهام را به ترمینال فرودگاه بردم. آنجا پر از خانوادههایی بود که قصد داشتند سوار هواپیما شوند. ردکردن خانوادهام از بین ازدحام جمعیت غیرممکن به نظر میرسید، آنها را به خانه برگردانده و به همسرم گفتم من کار دارم، خودتان از دزفول سوار اتوبوس شده و به تهران بروید. به عملیات برگشتم، بابایی گفت، زن و بچههایت را راهی کردی؟...»
«آسمان مال من بود» خاطرات خلبان صمد بالازاده، نوشته ساسان ناطق را انتشارات انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.
«دفاع و سیاست»
آیتالله هاشمی رفسنجانی هم در کتاب خاطرات روزانه خود با عنوان «دفاع و سیاست» و روزشمار 18 مرداد 1366 درباره اطلاع از شهادت عباس بابایی نوشته است: «ظهر دکتر حسن روحانی به دفترم آمد. ناهار را با هم خوردیم. در خصوص شهادت سرلشکر [عباس] بابایی گفت. گویا در برگشت از مأموریت، هدف گلوله توپ ۲۳ پدافند سپاه پاسداران در شمال سردشت قرار گرفته است. با آن موضع پدافند، هماهنگی نشده بوده. بنا شد هیأتی برای تحقیق برود...»
کتاب «دفاع و سیاست» شامل روزنوشتهای خواندنی آیتالله هاشمیرفسنجانی در سال 1366 و بیش از 300 قطعه عکس، سند تاریخی و نقشههای رنگی عملیاتهای دوران دفاع مقدس، از سوی دفتر نشر معارف انقلاب منتشر شده است.
«پرواز سفید»
«پرواز سفید» نوشته مرحوم داوود بختیاری دانشور، داستانى از مقاطع مختلف زندگى سرتیپ خلبان شهیدعباس بابایى، فرمانده پایگاههاى هوایى اصفهان و تهران در ایام جنگ ایران و عراق که براى گروه سنى نوجوان نوشته شده است.
مرحوم بختیاری دانشور ابتداى این کتاب را در فصلى با عنوان «طلوع یک ستاره» به زندگینامه مختصر فرمانده شهید و خاطراتى از دانشکده خلبانى نیروى هوایى واعزام به آمریکا برای تکمیل تحصیلات، ایمان و اخلاص وى و شایستگى او در کسب درجات سرهنگى و سرتیپى پرداختهاست.
10 بخش کتاب داستانهایى از ایام دوران نوجوانى وجوانى این شهید است که عناوین آنها عبارت است از «باباى مدرسه، باغبان، آمپولزن کوچک، نامه، کاپیتان، طناب مرزى، ذرت فروش، فرشته نجات، هواپیماى سى - 130 و پرواز سفید».
«پرواز سفید» از مجموعه داستانهای قصه فرماندهان انتشارات سوره مهر است که زندگی 25فرمانده دفاع مقدس در آن آمده است. این اثر جزو کتابهای نقرهای سوره مهر محسوب میشود. کتابهای نقرهای به آثار پرفروش در سوره مهر اطلاق میشوند.
«پروازی بر فراز خیال»
کتاب «پروازی بر فراز خیال»، اثر دیگری، البته به زبان انگلیسی درباره شهید بابایی است که به قلم حسین فصاحت تدوین و توسط میرمحمد ابراهیم ترجمه شده است.
در این کتاب مطالبی مانند بیان کوتاهی از زندگینامه شهید، خاطرات، منش و خصوصیات اخلاقی، عزت نفس، ارتباط با اشخاص مختلف، تقوا، توسل به امامان معصوم(ع)، سادهزیستی، ازدواج، ماجرای پدرشدن، زندگی روزمره، همنشینی با مردم، ایثار و فداکاری در میدان نبرد، شرح پرواز با هواپیمای اف ۱۴، رهبری کارآمد و سوالات ژنرال آمریکایی از شهید عباس بابایی به رشته تحریر درآمده است. این کتاب را نشر شاهد با شمارگان یکهزار نسخه ،۹۲ صفحه، در سال 1390 منتشر کرده است.
نظر شما