«علم و عقلانیت» عنوان کتابی است که در آن پل فایرابند در آن آموزههایی مانند آزادی، برابری و فردگرایی را برای خوانندگان تبیین کرده است تا به خوانشی از جامعه آزاد دست یابند.
فهم پارادوکسها در کتاب
عصر روشنگری(رنسانس) با چالشهایی برای کلیسا همراه بوده است که فایرابند نیز در نظریههای خود حاکمیت کلیسا را به چالش کشیده و زمینه را برای ظهور آزادی و فردگرایی فراهم آورده است.
عقلانیت علم در طول تاریخ با پارداوکسهایی همراه بوده که این اندیشمند نیز در این کتاب سعی کرده است این بدفهمیها و پارادوکسها را بررسی و فضایی را برای دوری از این بدفهمیها فراهم آورد.
«عقلانیت» از جمله مفاهیم قابل چالش در نظریههای اندیشمندان است. تامس کوهن نیز روایتی از عقلانیت و بحرانهایی دارد اما زمانی این نتایج بررسی «عقلانیت» میتواند نمود داشته باشد که در کنار پژوهشهای پل فایرابند تکمیل شود.
مباحث مدون نیست
مترجم کتاب«علم و عقلانیت» میگوید: «مشکل مهمی که در انجام این پژوهش با آن مواجه بودم این است که گرچه دغدغه فایرابند عقلانیتی و به ویژه عقلانیت علم است و در اکثر آثارش میتوان این دغدغه را دید اما نمیتوان بحثی مدون و سیستمایک را در اینباره در آثار او یافت، از اینرو بازسازی آرای فایرابند با مشکلات متعددی مواجه بود.
پل فایرابند، در کنار بحث عقلانیت، عقلانیت علم را در نیمه دوم قرن بیستم نقد کرد و کتاب
«ساختار انقلابهای علمی» را نگاشت و با کتاب«علیه روش» به اوج خود رسید. وی مناقشات مهمی را درباره عقلانیت علم مطرح کرد اما جلوتر نرفت و پیامدهای آن را واکاوی نکرد.»
غلامحسین مقدم حیدری، مترجم این کتاب با اشاره به اینکه در کتاب حاضر، عقلانیت از منظر فایرابند به چالش کشیده شده است ادامه میدهد: «در فصل نخست این کتاب سعی کردهام مروری بر برخی از مهمترین نظریههای عقلانیت در علم را بیان کنم، البته نظریههای گوناگون مطرح نشده بلکه از منظر پوزیتیویستی ابطالگرایی پوپر بیان شده است.»
وی میگوید: «فصل دوم و سوم این کتاب در سه مقوله به نقد دادههای حسی، سازگاری و منطقیبودن پرداخته و نقد روشهای فایرابند بر عقلانیت را بازسازی کردم. در فصل سوم نیز وضعیت علم در جهان معاصر بررسی شده است و پیامدهای نقد عقلانیت مانند مناقشه عینیت، نسبیگرایی سنتها و جامعه آزاد بررسی شده است.
فایرابند کیست؟
پاول کارل فايرابند در 13 ژانويه 1924 در وين به دنيا آمد. تحصيلات عالي خود را در موسسه نوسازي روششناختي تئاتر آلمان آغاز کرد. در ۱۹۴۷، با پايان يافتن جنگ جهانى دوم به وين بازگشت و تصميم گرفت در رشته فيزيك و رياضى به تحصيلات خود ادامه دهد. در حين تحصيل در كلاسهاى درس تاريخ حاضر شد و با تصور اينكه تاريخ بر خلاف فيزيك با زندگى واقعى در ارتباط است، تحصيل در تاريخ و جامعهشناسى را در موسسه پژوهشهاى تاريخى اتريش كه وابسته به دانشگاه وين بود آغاز کرد.
خواندن تاریخ خیلی زود روح خلاق فايرابند را خسته کرد و به مطالعه فيزيك نظرى کشاند و همان زمان به همراه گروهى ديگر از دانشجويان علوم پايه و مهندسى، شروع به مطالعات فلسفى کرد و مطابق آنچه در كتاب خاطرات خود كه بعد از مرگش منتشر شد مىنويسد، موضعي پوزيتيويستى اتخاذ کرد.
از ویتگنشتاین تا پوپر
فايرابند به شدت شيفته ويتگنشتاين مىشود و تصميم مىگيرد به كمبريج برود و نزد ويتگنشتاين فلسفه بياموزد. قبل از آنكه فايرابند به انگلستان برسد، ويتگنشتاين مىميرد و فايرابند پوپر را به عنوان استاد خود انتخاب ميکند. در تابستان ۱۹۵۳ فايرابند از دستيارى پوپر در لندن دست مىكشد و به وين برمىگردد. سال بعد با كمك پوپر و شرودينگر به تدريس فلسفه علم در دانشگاه بريستول انگلستان مشغول ميشود.
فايرابند در ۱۹۷۴ با انتشار كتاب معروف «برضد روش» جنجالى در عرصه فلسفه علم ايجاد کرد. او در اين كتاب نشان داد که نه تنها هيچ يك از روششناسىهايى كه تاكنون براى علم مطرح شده موفق نبودهاند، بلکه جستجو براي دستيابي به قواعدي برای اخذ و طرد نظريهها و بازسازي منطقي فرايند پيشرفت علم کاري بينتيجه است. وي بر اين عقيده بود که در فرايند پيشرفت علم هيچ قاعده خاصي وجود ندارد و «هر چيزى امكان پذير است.»
فايرابند پس از سالها تدريس در دانشگاههاي ييل، برلين، لندن، کاليفرنيا برکلي، زوريخ سوئيس و تحقيق، در 11 فوريه 1994، در سن 70 سالگي در خانهاش در زوريخ چشم از جهان فروبست.
نظر شما