نویسنده، داستان را با طرح این سوال از نوجوانان شروع میکند: میتونم برات یه قصه بگم؟ خیلی طولانی نیست، به خدا راست میگم! تازه، داستان خیلی عجیبه. البته نمیخوام خودم رو به تو قالب کنم، ولی تا حالا که کتاب توی دست توست و کار بهتری هم نداری بکنی... راستی، شاید مشق داشته باشی؟ هان، زدم توی هدف. پس بهتره اول اونا رو انجام بدی. من منتظرت میمونم تا کارت تموم شه و برای این که مطمئن باشی تو این فاصله اتفاقی نمیافته، دو صفحه بعدی رو سفید میذارم. اینطوری وقت میکنی گردوها و گلابی هات رو ضرب و تقسیم کنی و شعر آهوی دانا رو حفظ کنی. وقتی برگشتی داستان رو شروع میکنیم...
در بخشی از این کتاب میخوانیم : دکتر پارکینگ به سر در هم یک تابلو کوچک مقوایی نصب کرد که روی آن نوشته شده بود:« دکتر پارکینگ» تا همه بدانند که او از این به بعد در این خانه زندگی میکند. روزی خانمی از آنجا عبور میکرد، تا تابلو دکتر پارکینگ را دید بیدرنگ زنگ زد.
دکتر پارکینگ در را باز کرد و به آن خانم گفت:
سلام! چه کمکی میتونم بهتون بکنم؟!
آقای دکتر! به کمکتون نیاز دارم.
بفرمایین تو، الان براتون چای درست میکنم.
بعد او را به آشپزخانهای راهنمایی کرد که عجیبترین کتری دنیا در آن برای خودش قل قل میجوشید. یک کتری بزرگ طلایی که درست مثل ماشین بخار دود میکرد.
در حالی که دکتر پارکینگ برای آن خانم چای میریخت پرسید: قضیه از چه قراره؟
طعم چای بی نظیر بود...
چاپ اول کتاب دکتر پارکینگ درشمارگان 2000 نسخه با قیمت 3500 تومان ازسوی انتشارات نیستان عرضه شده است.
نظر شما