البته میزان باورپذیری در همه خوانندگان یکسان نیست و به عمق دانش، بینش، تجربه و سایر عوامل تأثیرگذار بستگی دارد که جای بحثش اینجا نیست اما به طور کلی میتوان گفت باورپذیری خوانندگان ما یک طیف را شکل میدهد که در یک سر آن اصطلاحاً عامه پسندان قرار دارند و در سر دیگرش نخبهپسندان یا همان خوانندگان حرفهای یا منتقدان.
برای آنکه نویسنده، داستان خود را باورپذیر کند باید فضای داستان خود را واقعی خلق کند و این امر جز با پرداخت شخصیت، توصیف زمان و مکان و پیشبرد ماجرا در یک بستر مناسب اتفاق نمیافتد.
مشکلات نویسندگان داستانهای مربوط به ائمه و پیامبران در ضعف پرداخت داستانی است. از آنجا که فضاسازی جز با پرداخت شخصیت و توصیف زمان و مکان حاصل نمیآید، نویسنده باید بتواند شخصیتهای داستان خود را که در هالهای از تقدس هم پیچیده شدهاند باورپذیر کند.
داشتن اطلاعاتی از شمایل ظاهری، نحوه پوشش و خورد و خوراک، آرایش چهره، طرز و نوع بیان و نحوة سلوک شخصیت، آگاهی از مکانهایی که داستان یا قصه در آن اتفاق میافتد و جزئیات معماری، اشیاء، ابزار و المانها و همچنین موقعیت زمانی و تاریخی داستان که وقایع در بستر آنها شکل میگیرد، همه و همه کمک میکند تا داستانی باورپذیر خلق شود.
در این راه، پرهیز از شخصیتهای قالبی و به اصطلاح کلیشهای و دوری از نصیحت آشکار یا به اصطلاح «پیامرو» به این مهم کمک میکند. این یک اصل در داستاننویسی است که نویسنده به جای گفتن باید نشان بدهد. تخیل و نوآوری در بازنویسی داستانهای دینی، عاملی برای جذابیت بیشتر این نوع از داستانها برای کودکان است. نویسنده یا شاعر میتوند با استفاده از ابزار داستان و صناعات شعری به طور غیرمستقیم در کودک تأثیر بگذارد.
یک نکته را باید در نظر داشت که امکان پرداختن به مفاهیم دینی در داستان نسبت به شعر بیشتر است زیرا حوزه داستان وسیعتر است و نویسنده میتواند در ژانرهای مختلف داستان به مفاهیم قرآنی و بازآفرینی قصههای قرآنی و اولیاء دین بپردازد.
داستان قالبی است که هر محتوایی از جمله آموزههای دینی، احادیث و روایات و حکایاتی از اکابر و نوادر، میتواند در آن گنجانده شود.
متأسفانه ساختار داستان از سوی نویسندگانی که به مفاهیم دینی میپردازد، مورد غفلت واقع میشود چرا که نویسنده گاهی اوقات برای پرداختن به موضوعات دینی از ساختار هنری و تکنیک حرفهای غافل میماند و داستان را به شکل غیرداستانی و مقالهوار بیان میکند در حالی که هنر نویسنده، استفاده از ابزارهای مختلف در بیان محتوای داستان است.
تخیل مسیری است که نویسنده برای تبدیل واقعیت بیرونی به واقعیت هنری طی میکند، زمانی که یک اثر هنری ـ چه شعر و چه داستان ـ همراه با نوآوری و برای کودک خلق شود، جذابیت بیشتری دارد چرا که کودک هنوز در سنی است که از تخیل برای توضیح و بیان مفاهیم اجتماعی بیش از دانش مبتنی بر واقعیتهای اجتماعی کمک میگیرد. تخیل در کودک بسیار قوی است، بنابراین باید نقش آن در شعر و داستان ـ دینی و غیر دینی ـ تعیینکننده باشد.
نظر شما