گروه هنر و رسانه خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مالک خواجهوند: بیست و دومین نمایشگاه قرآن امسال در مکانی تازه در حال برگزاری است. بازدیدکنندگان این نمایشگاه علاوه بر برنامه های مختلف، با تعداد فراوانی از کتاب های قرآنی و مذهبی عرضه شده در این نمایشگاه مواجه هستند. آنچه در نگاه اول درباره این کتاب ها به نظر می آید، یکنواختی و شاید ساده انگاری زیادی است که در طراحی جلد کتاب های مذهبی به چشم می خورد. ایبنا این موضوع را در گفت و گو با طراحان، ناشران و نویسندگان این حوزه پیگیری کرده و در دومین گفت و گو به سراغ علی جاسبی نیا، مدیر نشر دانش آموز رفته است. نشر دانشآموز از سال 1367 تشکیل شده و از حدود هشت سال پیش فعالیت خود در زمینه انتشار کتابهای مرتبط با قرآن و اهل بیت را آغاز کرده است. این نشر در سال 1389، نخستين اثر مصورِ(استریپ) مذهبیِ فاخر ایران را با عنوان «داستان عاشورا» نوشته محمدسعيد بهمني، منتشر کرد. این کتاب به 9 زبان دنیا ترجمه و چاپ شده است. علی جاسبی نیا، مدیر نشر با تصویرگر و طراحِ گرافیست این کتاب (پرویز اقبالی) همکاریای سه ساله داشته است.
آیا شما با این مساله موافق هسید که طرح جلدهای کتاب های مذهبی از تنوع کمتری برخوردار است و دچار نوعی یکنواختی شده است؟
بله موافقم که نوعی یکنواختی و تکرار در طرح جلد کتابهای مذهبی وجود دارد. یک علتش این است که فرهنگ سرمایه گذاری روی طرح جلد، خیلی در ایران جا نیافتاده است. باید یادآوری کنم که مهمترین بخش از ظاهر کتاب طرح روی جلد آن است و می توان گفت که مردم با دیدن جلد کتاب است که به تورق آن میل پیدا می کنند. از اینرو باید هزینه قابل قبولی در این زمینه صرف شود؛ لازم است گرافیست ها برای این موضوع وقت بگذارند و ناشران باید دنبال گرافیست هایی بروند که فکرهای نو دارند. متاسفانه ناشران این کار را نمی کنند به ویژه ناشران مذهبی بیشتر سنتی فکر می کنند و دیدگاه بهروزی ندارند.
به نظر شما طراحان جلد کتاب های دینی و مذهبی چقدر علاقه و آزادی عمل در کار خود دارند؟
به نظرمن هر دو اینها برای طراحان فراهم است اما مساله اینجاست که ناشران باید پذیرای این موضوع باشند. طراحان مذهبی باید خودشان را به روز کنند که غالبا این طور نیست. آزادی عمل طراحان هم از این نظر که ناشرانِ کتاب ها سنتی هستند متقابلا محدود میشود. درنتیجه هم دیدگاه ناشران باید عوض شود و هم همت و دیدگاه طراحان.
درباره همکاریتان با پرویزاقبالی (تصویر گر کتاب «داستان عاشورا») توضیح دهید.
من با طراحانی که کار می کنم آزادی عمل کامل را برایشان فراهم می کنم و اساسا روش من اینگونه است که یا یک طراح را قبول دارم یا نه. اگر قبول نداشته باشم اصلا به طرفشان نمی روم. آقای اقبالی در طول سه سالی که برای طراحی کتاب «داستان عاشورا» اختصاص داده بودند، به مرور طرح ها و کارهاشان را برای من می آوردند و ما با هم بحث و بررسی می کردیم و در آخر کار طرح جلد را شروع کردند و کار کردند و واضح است که وقت زیادی داشتند تا به طرح جلد فکر کنند.
طرح جلد چقدر می تواند در میزان فروش تاثیر داشته باشد ؟
آشکار است که عامل بسیار موثری است. اصلا طرح جلد دکور کتاب است و اولین چیزی است که خواننده را می تواند به خودش جذب کند ولی اهمیت این مساله در کارهای مذهبی جانیافتاده است. شما وقتی به کتابهای مذهبی نگاه می کنید غالبا طراح های یکنواختی دارند و علت هم این دلیل است که ناشر نمی خواهد به تصاویر تازه ای فکر کند. در کتابهای چاپ لبنان کارهای خوبی برای طرح جلدها شده است ولی در ایران اینگونه نیست. مساله طرح جلد، حوزه ای است که خصوصا در کتابهای مذهبی می تواند خیلی جای کار داشته باشد.
ناشری که کتابهایش فروش می رود و برای چندمین نوبت چاپ مجدد می شوند چرا باید به فکر تحول و تغییر در ظاهر کتابهایش باشد؟
به نظر من اینگونه نیست. کتابها به این سادگی که می گویید فروش نمی روند و اصلا اینطور نیست که ناشران مذهبی از وضعیت فروش کتاب هایشان راضی باشند. طرح جلد میتواند برای یک کتاب، انقلاب ایجاد کند. مورادی بوده اند که در یک نمایشگاه از یک کتاب یک چاپ به طور کامل فروش رفته است. میزان فروش کتابهای مذهبی و دینی با آنچه باید باشد فاصله کمی دارد.
چقدر شما با نویسنده های کتاب های مذهبی روبهرو شده اید که حساسیت زیادی روی طرح جلد کتابهاشان دارند؟
متاسفانه به نظر من نویسنده های کتاب های مذهبی هم حساسیت چندانی در این زمینه ندارند. حتی در کار کودک و نوجوان هم به نظر من این میزان توجه کافی نیست. می توانم بگویم کمتر از 40 درصد نویسندگانِ این حوزه توجه مورد نیاز را دارند و خود همین هم علت مضاعفی است که سبب می شود طرح جلد کتابهای مذهبی رشد چندانی نداشته باشند.
نظرتان در مورد کتاب های نفیس چیست؟ این کتابها را چگونه می بینید؟
کتابهای نفیس را نمی توانم جزو کتابهای عام به حساب آورم. هم ناشران آنها محدود هستند و هم خریدارانشان. معمولا هم برای مطالعه خریداری نمی شوند. تقریبا از مقوله کتاب خارج هستند. یک قرآن یا یک شاهنامه چند میلیونی یک کار لوکس است که شاید برای تزیین یک کتابخانه خریداری می شود یا مثلا برای هدیه دادن و کارهایی از این قبیل.
به نظر من آنها را نمی توان در دسته کتاب ها قرار داد، همانطور که در سرانه مطالعه هم تاثیری نخواهند داشت. من دراین زمینه تجربه زیادی ندارم و خیلی هم موافق نیستم که به این زمینه داخل شوم.
دربارِه کتابهای کوچکی که در قطع های جیبی از قرآن و ادعیه و سایر متون دینی چاپ می شوند چه نظری دارید؟
این کتابها خیلی زیبا و مفید هستند. انتشار آنها بسیار کار به جا و خوبی است و می تواند سطح مطالعه روزانه را بالا بیاورد.
همین کتابهای جیبی می توانند در مخاطب نسبت به مسایل مذهبی علاقه ایجاد علاقه کنند. پرداختن به بحث مطالعه از سوی مسوولان و ناشران برای آن است که به رشد جامعه کمک شود. چاپ کتاب اگر این کارکرد خود را از دست بدهد به نظرم مهمترین وظیفه خود را انجام نداده است. وقتی که بتوان رشد فرهنگی و اجتماعی ایجاد کرد آنگاه موفقیت حاصل شده است. من با این کتابهای کوچک که امکان مطالعه در فرصتهای پراکنده مردم را در متروها، اتوبوسها، تاکسیها و دیگر جاها ایجاد می کنند بسیار موافق هستم و فکر می کنم این کتاب ها بسیار موثرند و باید بگویم که یکی از مهمترین راههای افزایش سرانه مطالعه متمرکز شدن روی چاپ و انتشار همین کتاب هاست.
یکشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۵
نظر شما