آسیبشناسی احادیث شيعي در گفتوگو با حجتالاسلام دکتر عبدالهادی مسعودی
همه روايات كتب اربعه معتبرند؟ با كدام روششناسي؟
آن چه میخوانید، حاصل گفتوگویی است با مولف کتاب «آسیبشناسی حدیث» درباره این کتاب و برخی شبههها درباره مشكلات سندي برخي احاديث، ميزان انتساب روايات موجود در کتب اربعه شیعه به معصومان و روششناسي استناد به حدیث.
اما حديث درطول تاریخ به دنبال برخی جعلها، کجفهمیها يا نافهمیها دچار آسیبهایی پیدا و پنهانشده است. ازاین روست که بهره گیری از حديث نیازمند زدودن آسیبهای رسیده به آن به لحاظ صدور، نقل و فهم است كه دامنه آن به پالايش احاديث، تصحيح آنها، کشف مدلولها و فضاهای حاکم بر آنها و حتی احیاي دوباره برخی از آنها ميگسترد.
این مهم بهانهای شده است برای تالیف کتاب «آسیبشناسی حدیث» از سوي حجتالاسلام دکتر عبدالهادی مسعودی، عضو هیئت علمی دانشگاه قرآن و حدیث که اخيراً به همت سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت) و دانشگاه قرآن و حدیث منتشرشده است.
حجتالاسلام مسعودی در کتاب «آسيبشناسي حديث» طی پژوهشی به بررسی آسیبهای مرحله نقل، فهم و حتی نقد حدیث پرداخته است. بهانه گفتوگوی ما با او اين کتاب بود. هر چند در خلال گفتوگو به سوالها و چالشهايي تخصصیتر درباره موضوع حدیث و برخی شبههها و اشکالها درباره ميزان اعتبار روايات كتب اربعه شيعه نيز پرداخته شد؛ اتفاقی که حجتالاسلام مسعودی به عنوان یک پژوهشگر بسیار از آن استقبال کرد و گفت: میخواهم از سوالات نهفته و شبهات خفته جامعه علمی کشور بیشتر آگاه باشم. ما وظیفه داریم آنچه را به کار مردم ميآید پژوهش کنیم و شما نیز پرسشها و دغدغههای اجتماع را به ما منتقل کنید. او پیشنهاد کرد که گفتوگویی مستقل درباره حدیث با وی داشته باشیم تا او به سوالاتی که به صورت تخصصی دراين باب در خلال مصاحبه مطرحشده بود، جدا از پرسشهاي مربوط به کتاب پاسخ دهد.
به هرحال آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است با مولف کتاب «آسیبشناسی» حدیث دربارهاين کتاب و برخی شبههها درباره مشكلات سندي برخي احاديث و مشكلات انتساب آنها به معصوم، ميزان انتساب روايات موجود در کتب اربعه شیعه به معصومان و روششناسي استناد به حدیث.
سیر آسيبشناسي حدیث درايران در دهههای بعد از انقلاب چگونه بوده است؟
ما پیشینهاي قدیمی درباره آسیبشناسی حدیث داریم که به نام «علل الحدیث» شناخته ميشد وآنها بیشتر درباره مباحث سندی بحث ميکردند. بعد ازپیروزی انقلاب و توجه بیشتر دانشگاهها و حوزهها به علوم قرآنی و علوم حدیث، ما بیشتر شاهد آسيبشناسي بیرونی هستیم. البته آسيبشناسي سندی هم هست ولی آنها وقتی از آسيبشناسي سندی فراتر آمدند، بیشتر به آسيبشناسي منابع، مآخذ وکتابها پرداختند وکمتر وارد حوزه آسيبشناسي درونمتنی شدند. ميتوانیم بگوییم تعداد کتابهایی که بعد از انقلاب درباره آسيبشناسي متن حدیث و آسيبشناسي درونمایههای روایات نوشتهشده، از عدد انگشتان دست تجاوز نميکند و از اين جهت ما بسیار با کمبود منابع روبهرو هستیم.
جدیترین و مهمترین پژوهشهایی که دراین زمینه طی دهههای اخیر انجامشده کدامها هستند؟
اگر از میان پژوهشهای منتشرشده بخواهیم نام ببریم، ميتوانیم از«الاخبار الدخیله» مرحوم شوشتری بگوييم که از جمله منابع خوب درباره آسيبشناسي حدیث است و احادیث مقلوب، احادیث محرف و احادیث تصحیفشده را بهخوبی معرفی کرده است. البته اين کتاب به زبان عربی است. بعد از این اثر ما دیگر منبعي فارسی که مختص آسيبشناسي حديث باشد نداریم، البته جز کتاب «آسيبشناسي حديث» آقای ربانی بیرجندی که از روحانیون حوزه علمیه مشهدند و همچنین کتاب «علل الحدیث» از احمد پاکتچی و همین کتاب «آسيبشناسي حدیث» که انتشارات سمت چاپ کرده است. بنده در ابتدای کتاب برخی از کتابهای غیرمستقل فارسی درباره آسيبشناسي را فهرست کردهام.
علم حدیث امروزه با کمبود متخصص حدیث مواجه است و کسانی که در عرصه علوم دینی تحصیل ميکنند و در جایگاه فقیه قرار ميگیرند، لزوما محدث و متخصص حدیث نیستند. این نقص هم ميتواند يكي از دلايل پرداختن به علوم حديث باشد.
اگر منظورتان از فقیه، مراجع تقلید است، آنان بسیار عالمانه و فنی و علمی با حدیث کار ميکنند و معمولا بسیار مسلط هستند. دارالحدیث کتابی از آیت الله بروجردی به نام «الاحادیث المقلوبه» چاپ کرد که 9 حدیث بسیار درهمریختهشده و مقلوب را از نظر متنی و سندی حل کرده و اعجاب آگاهان از حدیث و تاریخ و رجال را بر ميانگیزد. اما اگر مقصودتان طلبههایی مانند من است، بله؛ همین طور که گفتید مد نظر بوده است. به دلیل چند قرن فاصله میان حوزههای علمیه و دانشگاههای امروزی با حوزههای علمیه کهن، بسیار از نظر علوم مادر و ریشهاي در ضعف به سر ميبریم. تقریبا در چند دهه اخیر بازگشت دوبارهاي از فقه به تفسیر و حدیث شده است اما به دلیل همین گسست فرهنگی و آموزشی ميتوانیم بگوییم متخصصان علوم حدیثمان به تعدادی نیستند که پاسخگوی همه نیازهای پژوهشی و آموزشی حدیث باشند. به همین جهت ما درعرصه حدیث نیازمند هم تدوین کتاب و هم گسترش رشتههای دانشگاهی و تربیت متخصصان حدیث هستیم. اين حرف کاملا درستی است که ما با کمبود جدی در زمینه کارشناسان و خبرگان حدیث روبهرو هستیم ولی خوشبختانه مراکز آموزشی حوزه و دانشگاهی الان به اين امر مشغول شدهاند. الان ما در حوزه علمیه قم مرکز تخصصی حدیث داریم. در قم و ری به عنوان دو قطب کهن حدیث، دانشگاه قرآن و حدیث را داریم، در دانشگاه رضوی در مشهد و اصفهان رشته حدیث داریم و دربرخی دانشگاهها رشته علوم قرآن و حدیث را به اجرا گذاشتهاند که امیدوارم حاصل آنها تربیت متخصصانی شود که بخشی از آنها به تالیف کتابهای حدیثی بپردازند.
بااين حساب موافقاين موضوع هم هستید که ما با کمبود آثارپژوهشی و تالیفات نقادانه و تحلیلگرانه در متون حدیثی نیز مواجهيم؟
بله. حجم قابل اعتنایی از مطالب حدیثی ما هنوز به صورت امروزی در نیامده و نشر نیافته است و بسیاری از کتابهای حدیثی ما مطابق با نیاز امروز و به صورت جدید تصحیح یا عرضه نشده اند. ما تجربهاي در دارالحدیث در خصوص تصحیح و احیاي اصول کافی داشتیم که آن را در قالب 15 جلد تصحیح و از نو احیا کردیم که بسیار مورد استقبال و تجلیل قرار گرفت و ما اين کار را در تمام کتب اربعه و کتابهای حدیثیمان لازم داریم، چرا که بهشدت دراين زمینه با کمبود مواجه هستیم.
یعنی احادیث اصول کافی را مورد پالایش قراردادهايد؟
دارالحدیث با 20 نسخه خطیاين کتاب را مقایسه و تمام اسناد حدیثها را بررسی و ارزیابی کرد. پالایش درونمتنی هم به اين صورت انجام شد که اگر اشکالی به درون متن کافی راه یافته بود، با توجه به نسخهها رفع شد. افزون بر اين، بر مقداری از متن که درباره آن سوال و شبههاي وجود دارد یا درباره آن احتمال نافهمی و کجفهمی ميرود با استناد به شروحی که پیش از اين بزرگان و محدثان ما نوشتهاند، تعلیقهها و حاشیههایی نوشته شد که برای خوانندگان بسیار کارآمد و سودمند است.
این کار چه تفاوتهایی دارد با کاری که محمدباقر بهبودی درباره تصحیح اصول کافی انجام داده است؟
کاملا متفاوت است. محمدباقر بهبودی احادیث اصول کافی را طبق معیار برگزیده خود گزینش کرد، در حالی که کار دارالحدیث یک نوع احیا و تصحیح همه کافی و تعلیقه نویسی بر آن است و ازاين حیث کاملا متفاوت است.
از آنجایی که ما محدث متخصص کم داریم، صاحبنظران در حوزه دین غالبا به صحت احادیث کتابهای روایی ــ بهویژه اين که عالمی مشهور مولف آن کتاب باشد، بسنده ميکنند. آیا صرف اين که حدیث یا نقلی را عالمی در کتابی آورده باشد، ما را از بررسی صحت آن حدیث بینیاز ميکند؟
ببینید دراینجا ما باید قائل به تفصیل شویم. افرادی مثل کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی کسانی هستند که نامشان در ذیل یک کتاب برای «حدیث» خواندن آن کافی است. اما اين که ما نسبت به هر حدیثی نقد داشته باشیم و در مقام عمل، چیزهای دیگری را نیز در نظر آوریم، در جای خود درست است. ما جز قرآن هیچ چیز را از اول تا آخر آن صحیح نميدانیم اما اينكه بلافاصله با نافهمی یا کوتاهفهمی بخواهیم حدیثی را رد کنیم، اين هم صحیح نیست. آسیب بسیاری از حدیثها به وسیله دانش آسيبشناسي، شناسایی و ضعف آن رفع ميشود و بعد، اين احاديث، کاملا قابل استفادهاند. کار آسيبشناسي حدیث و رسالت کتاب بنده اين است که مشکل احادیث را نشان ميدهد تا متخصصان، آن مشکل را حل کنند و جامه اعتبار بر آن احادیث بپوشانند. کارآسيبشناسي حدیث اين نیست که احادیث را سریع رد کند و کنار بگذارد. ما باید دیده نقد را بر روی هر حدیثی بگشاییم اما نباید اين دیده نقد منجر به حذف فوری حدیث شود. ما باید تا ميتوانیم احادیث ــ بهخصوص احادیث بزرگانی چون کلینی، شیخ مفید و شیخ طوسی ــ را نگه داریم. اما نسبت به کتابهای کمتر مشهور و کمتر معتبر باید حساسیت بیشتری داشت. البته آن نیز به معنای کنار نهادن حدیثهای آنها نیست بلکه به معنی بررسیهای سندی و نقد بیرونی ــ به معنای وارسی منبع و بازیابی منابع و مآخذ دیگر ــ و بیشتر برای حدیث مورد استفاده و کاربرد جدیتر قواعد و روش فقه الحدیث است.
یعنی صرف وجود حدیثی در کتابهای بزرگان و علمای صاحبنام شیعه، به درستی و صحت آن دلالت ميکند و برای پذیرش و نقل آن کافی است؟
برای نقل کفایت ميکند ولی باید درکنار نقل، نقد هم انجام شود تا پذیرفته شود. مسلما احادیث کتب اربعه و احادیث شیخ مفید قابل نقل و استناد هستند اما باید هر حدیثی موشکافی شود. اين حرف صحیحی نیست که بگوییم باید احادیث کتب اربعه یا احادیث شیخ مفید را گزینش کنیم و تعداد فراوانی را کنار بگذاریم.
ولي حديث وقتي حديث است كه از معصوم يا مرتبط با معصوم باشد. تعلق به معصوم يا ارتباط با معصوم هم از متن به دست نميآيد چون به فرض صحت متن، نميتوان آن را از معصوم دانست زيرا گرچه هر سخن و فعل معصوم درست است اما هر سخن و فعل درستي، سخن و فعل معصوم نيست. اما نکتهاي که در مورد موضوع نقد حدیث وجود دارد اين است که وقتی گفته ميشود ارتباط اين حدیث به معصوم معلوم نیست، برخی با تکیه و استفاده از بحثهای متنی ميخواهند صحت حدیث و انتساب آن به معصوم را ثابت کنند. وقتي از متن نتوان پي به انتساب برد، راهي جز سند نميماند و اين علم رجال است که حرف اول را در انتساب سخن يا فعلي به معصومان ميزند. نظر شما دراین باره چیست؟
خب؛ اين که اشکال نیست و روش خوبی است. من در کتاب «روش فهم حدیث» نیز توضیح دادهام که اگر سند حدیثی ضعیف باشد ــ نه اين که جعلی باشد ــ با قرائن مضمونی و درونی ميتوانیم صحت مضمونی را اثبات کنیم. گذشتگان ما نیز این کار را ميکردهاند یعنیاين طور نبوده که بخواهند یک یک راویان را از نظر صحت سندی بررسی کنند. اگر در میان راویان، افراد جاعل وجود نداشته، به وسیله قراين بیرونی و درونی، مضمون و متن حدیث را تصحیح ميکردند.
يعني به لحاظ متنی ميتوانیم سخنی را به معصوم نسبت دهیم؟
اگر سندی داشته باشد که آن سند جعلی نباشد ولی ضعیف باشد و درعین حال متن، قوی باشد ميتوانیم بگوییم اين مضمون قابل عمل است. اگر به جلد نخست «عدة الاصول» شیخ طوسی (چاپ جدید، ص 143) مراجعه كنيد، ميبینید که به اين بحث اشارهشده و بنده هم درکتاب «روش فهم حدیث» متذکر اين مطلب شدهام.
ولی خود شیخ طوسی در همان جا میگوید که قراین صحت متن، تنهااين را میرسانند که مضمون حدیث درست است و دلالتی بر صحت خود حدیث ندارند چرا که ممکن استاين مضمون، درست اما ساختگی باشد. میبینید که از صحت مضمون، صحت انتساب به معصوم لازم نمیآید. پس مضمون درست نمیتواند سند ضعیف را قوی کند. وانگهی هر کس میتواند بحثی متنی برای توجیه هر حدیث ساختگی داشته باشد و علم رجال را کنار بگذارد. وقتی صحت انتساب به معصوم، از متن لازم نیاید، راهی جز بررسی رجال نمیماند. علاوه براينها علم حدیث برای سخن و فعل و تقرير معصوم وضع شده است وگرنه سخن درست در عالم بسیار است که از معصوم نیست. اعتماد به نقل راوي غيرموثق اين مشكل را هم دارد كه اگر نقل راوی موثق، ظن را برای انتساب به معصوم افاده میکند، راوی ضعیف حداکثر میتواند افاده شک کند و شک حجت شرعی نیست.
اين سوال ما را وارد بحث بسیار عمیق و پردامنه وثوق سندی و وثوق صدوری ميکند. من به دانش رجال باور دارم و خود، گاه آن را تدریس کردهام. من خود شاگرد آیتالله شبیری زنجانی و پیرو مکتب علمی ايشان هستم که از مراجع تقلید و از عالمترین اشخاص به دانش حدیث و رجال و محقق و مصحح کتاب رجال نجاشی هستند. اما بحث بر سراين است که دانش رجال و توثیق راوی، یک راه یا بخشی از راه تصحیح حدیث است. مضمون صحیح و درست و قرینهدار، سند ضعیف را صحیح نميکند، اما حدیث را مقبول و قابل عمل ميکند و ما را به همان نتیجه بررسی رجالی ــ یعنی آگاهي از اعتبار و عدم اعتبار حدیث برای عمل ــ ميرساند. البته ما باید میان راوی جاعل و روای ضعیف فرق بگذاریم. روايت راوي جاعل و کذاب را کنار بگذاریم و روی روايت راوي ناشناس و مجهول و ضعیف متمرکز بشویم. بهعلاوه اگر کسی مدعی شود که رجالشناسان، گاه از مضمون روایات کسی حکم به توثیق و ضعف او ميکردند، آن گاه رجال در بخشی از کار خود، از پایه وامدار متنپژوهی و فقهالحدیث ميشود.
همچنین اين گفته که سخن راوی موثق ظن ميآورد، به صورت عمومی و همیشگی درست نیست، بلکه معمولا اطمینان عرفی ميآورد. البته اطمینان، مفهومی شناور و به اصطلاح غربیان فلکسيبل است. شما نميتوانید با یک حدیث معمولی حکم به قتل کسی بدهید که سه یا چهار بار حد سرقت بر او جاری شده و باز دزدی کرده است، اما با یک حدیث ضعیفالسند قرینهدار ميتوانید به استحباب کار کوچکی مانند شستن دست پیش از وضو یا غذا حکم بدهید. شاید دادهها و روش منطق فازی دراين عرصه کارآمد باشد. در سیره عقلایی نیز شما با حرف یک آدم معمولی و حتی ناشناس به سوی محل حادثه ميشتابید بهویژه اگر صدای آمبولانس را نیز بشنوید و قرینهاي همراه شود که در اين صورت شک و ظن کنار ميرود و اطمینان جایش را ميگیرد.
به نظر شما در بحث راویان حدیث چه قدر ميشود به كتابهاي رجالي گذشتگان اطمینان کرد و قضاوتهاي آنها را درباره راويان، مبناي قضاوت سندي قرار داد؟
می توانیم اطمینان کنیم كه تقریبا اکثر کتب رجالی ما توسط افرادي بزرگ و مشهور نوشته شدهاند، بهویژه چهار کتاب اصلی علم رجال قابل اعتمادند و عالمان شیعی به آنها اعتماد کردهاند. البته اين امر ما را از بررسی کلی حدیث بینیاز نميکند: بررسی رجالی ما را از بررسی متنی و بررسي متني از بررسي رجالي مستغنی نميسازد. باید هردو با هم صورت گیرد.
چطور ميشود با استفاده از روند آسيبشناسي حدیث که در کتاب شما به آن پرداختهشده به پالایش احادیث و روایاتی که در منابع شیعی ذکرشده پرداخت و از نقل روایاتی غیر قابل اعتماد که بعضا در كتابها، منابر و سخنرانیها گفته ميشود جلوگیری کرد؟
جایگاه کتاب آسيبشناسي حدیث در عرصه فقه الحدیث است یعنی اگر ما علوم حدیثی را به رجال حدیث، فقه الحدیث و نقد حدیث و تاریخ و اصطلاحات حدیث تقسیم کنیم، آسيبشناسي متن و درونمایه حدیث در حوزه فقه الحدیث قرار ميگیرد و نزدیک به نقد الحدیث است و ميتواند به نقد حدیث کمک کند. آسيبشناسي حديث نه در دایره دانش رجال شناسی جای ميگیرد و نه در دایره اصطلاحات و درایه. اين علم بیشتر ازاين جنبه که ميتواند حدیث را با شناخت آسیب و حل آن، در گردونه اعتبار نگه دارد، قابل اهمیت است. البته هم کتاب آسيبشناسي و هم كتاب روش فهم حدیث بنده ــ که در طول هم هستند ــ اين نکته را به یک روحانی، یک واعظ، یا یک دانشگاهی و یک شخص نویسنده و پژوهشگر نشان ميدهد که نبايد با دیدن یک حدیث سریع نتیجه گیری کنند، بلكه احادیث مشابه، معارض و همخانواده را نیز ببينند. به تعبیر ما بايد خانواده حدیثی آن را تشکیل دهیم و آن گاه نتیجه گیری کنیم و نتيجه را به شارع استناد دهیم.
به اعتقاد شما ما نیازی به پالایش احادیث موجود در منابع و کتب روایی شیعی داریم؟
ببینید! من واژه پالایش را برای منابع اصیل رواییمان نميپسندم چون منابع اصیل روایی ما خود پالایشیافته احادیث و کتابهای حدیثی پیشین هستند. در مقابل، لغت احیاء، تصحیح، تحقیق، شرح زدن و احیاناً نقد را ميپسندم. کتب اصیل و اصلی روایی شیعه نیاز به بازنگری تصحیحی و نشر تحقیقی جدید دارد. البته به جهت تفاوت زمانی حدود هزارساله میان ما و مولفان اين کتابها، تعداد محدودی ازاين احادیث نیازمند شرح و نقد هستند؛ شبیه کاری که ملاصالح مازندرانی و علامه شعرانی درباره احادیث کافی و علامه طباطبایی در باره بحارالانوار انجام دادهاند.
یعنی به نظر شما مثلا در کتب اربعه، همه احادیث، صادرشده از معصوماند و تنها نیاز به شرح و تفسیر دارند؟ اگر پاسخ شما مثبت باشد، در تعارض با نظر عالمانی مثل شیخ زینالدین صاحب معالم قرار میگیرد که مثلا «منتقی الجمان فی احادیث الصحاح والحسان» را نوشتند و به پالایش کتب اربعه دست زدند، یا در تعارض با مواردی که مثلا در فروع کافی با برخی راویان مطعون یا مشکوک به امام حسن (ع) توهینشده و ايشان را «مِطلاق» دانسته است. یا با مواردی که آیتاللهالعظمی خویی در مقدمه «معجم رجال الحدیث» آورده است و حتی اعتماد به نقل اصحاب اجماع را بدون بررسی سندی مردود میشمارد. قول به صحت انتساب همه روایات کتب اربعه به معصومان به عنوان یک پیشفرض و بدون تحقیق سندی و غیرسندی، آیا همطراز با قول به عصمت صاحبان آن کتابها نیست؟ حتی ممکن است احتیاط در رد حدیث، مایه آن شود که عالمی بزرگ، از سر احتیاط و از بیم رد حدیثی درست، به درج حدیثی نادرست در کتاب خویش دست زند. اين کار بهواقع نیز در آثار عالمان بزرگ رخ داده است. بزرگی مؤلفان و اعتبار آثار تنها میتواند اعتنای ما را به روایات مندرج در کتاب آنها بیشتر کند، بهاين معنی که تعداد روایات درست کتاب آنها را نسبت به روایات نادرست، بیشتر فرض کنیم نهاين که یقین به درستی یکایک روایات مندرج در آثار آنها داشته باشیم. بنابراین برای بررسی روایات و اعتماد به آنچه راویان، ادعای دیدن یا شنیدن آن میکنند، در نخستین گام، چارهای جز بررسی سلسله سند آنها نیست. وانگهی وقتی برای صحت انتساب احادیثی به معصوم دلیلی نداریم، چگونه میتوانیم با آنها و احادیث قابل انتساب، خانوادهای بسازیم و نتیجهگیری کنیم؟ ترکیباين مقدمات منتسب و مشکوک، ما را به نتیجه مشکوک نخواهد رساند؟
ما به هیچ روی همه احادیث هیچ کتابی را صحیح نميدانیم اما تا اين حرف را بزنیم، تصور ميشود که در کتاب کافی و بقیه کتب اربعه باید صدها حدیث جعلی نشان دهیم. من سالهاست کافی را ميخوانم و سالهاست کتاب وضع و نقد حدیث خودم را تدریس ميکنم اما نه من و نه دانشجویان عزیزم نتوانستهايم حتی به عدد انگشتانمان، حدیث جعلی در کافی ارایه دهیم. نمونههایی که آورده ميشود همه تکراری و بسیار معدودند. شما حتی اگر صد حدیث بتوانید نشان دهید که جعلی هستند، نسبت به بیش از پانزده هزار حدیث کافی چه نسبتی پیدا ميکند؟ کمتر از یک درصد؛ یعنی نود و نه درصد احاديث کافی غیر جعلی اند. شما چند نفر غیرمعصوم سراغ دارید که نود و نه درصد کارشان پیراسته باشد.
بله؛ احادیث ضعیف وجود دارد اما ضعیف از نظر چه کسی؟ مولف منتقی الجمان و آیتالله خویی و دیگران متعلق به دوره متاخر و معاصرند و با مبنایی به بررسی کافی و کتب اربعه پرداختهاند که با مبنای کلینی و قدما فرق دارد. وظیفه کلینی و مولفان کتب اربعه و اين عزیران نامبرده، تحصیل اطمینان و وثوق به حدیث برای فتوا و نظر دادن است. کلینی به اصول اربعماه و دیگر کتابها و خیلی قرینهها دسترسی دارد و حدیث را ميپذیرد، چون به آن اعتماد یافته و صاحب معالم چون به آن قرینهها و کتابها دسترسی ندارد، باید از راه سند و رجال پیش برود. نتیجه فرق ميکند و هر نتیجه برای رهرواش معتبر و حجت است. ممکن است امروز کسی بگوید ميتوانیم از هر دو راه در کنار هم استفاده کنیم یا با روش دیگری ارزیابی کنیم.
تشکیل خانواده حدیث نیز راه دیگری برای بخشی دیگر از احادیث است. ما وقتی خانواده حدیث را تشکیل ميدهیم، احادیث همسو همدیگر را تقویت ميکنند و احادیث ناهمسو با مجموعه، نادر محسوب ميشوند و کنار نهاده ميشوند. تفصیل بحث را در کتاب روش فهم حدیث آوردهام.
فکر ميکنید کدام یک ازمنابع حدیثی ما نیازمند احیا و تصحیح هستند؟
در میان کتابهای اربعه و در زمینه کتب شیخ صدوق، «من لا یحضره الفقیه» نیاز به کار بیشتری دارد. دارالحدیث کاری را برای تصحیح و تحقیق جدیدتر اين كتاب شروع کرده تا آن را با نسخههای متعدد بسنجد و آن را دوباره عرضه کند. درست مانند کاری که در زمینه اصول کافی انجام داد و با استقبال بزرگان و علما مواجه شد. بعد از آن هم دارالحدیث در پی تصحیح دوباره «تهذیب الاحکام» و برخی کتابهای اصیل مانند «تحف العقول» است.
در صفحات ابتدایی کتاب دو دسته بندی از آسیبهای حدیث درمراحل مختلف صدور، نقل و فهم حدیث و پژوهشگر و روش پژوهش ارائه شده است. در کدام یک ازاين مراحل آسیب بیشتری متوجه احادیث است؟
به نظر بنده بیشترین آسیبهایی که ما در حوزه حدیث با آن روبهرو هستیم در قسمت روش پژوهش است. من حدود 10 آسیب روش پژوهش را در کتاب آوردهام که بیشترین آسیبهایی که الان به پژوهشهای حدیثی ما ميرسد به جهت نقصان کار روشی ما است. مانند تتبع ناقص و برخورد گزینشی که اتفاقا به همین مساله کنار نهادن کلی و یکباره همه احادیث ضعیف السند اشاره داشتهام. همچنین بیتوجهی به چند معنایی و دگردیسی زبان یا کاربرد مجاز و استعاره یا فارسیزدگی. افزون بر اين، در نظر نگرفتن جایگاه کاربرد و خلط معنای اصطلاحی و لغتی یا خلط جری و تطبیق با تفسیر در روایات ناظر به قرآن یا جمود و تعدی نابجا در فقه، همه از آسیبهای روشی در پژوهشهای حدیثیاند که برای همه آنها نمونه ارائه شده است. البته در نقل راویان و نقل احادیث نیز آسیبهایی در طول زمان صورت گرفته که به آنها نیز در کتاب اشاره کردهام؛ مثلا اين که ممکن است ناسخان در هنگام نوشتن احادیث آنها را بدخط و غلط نوشته باشند یا اين که عبارتها جابهجا شده باشد یا اين که نقل معنا انجام شده ولی همراه با اختصار، و برخی قرینهها ذکر نشده یا راوی نتوانسته آهنگ استفهامی و تعجبی امام را گزارش کند. اینها ازجمله موارد آسیب در نقل راویان است که در کتاب به آنها اشارهشده است.
روند پژوهش و تالیفاين کتاب چقدر به طول انجامید؟
درکتاب روش فهم حدیث که سال 84 منتشر شد، بخشی با عنوان موانع فهم حدیث گنجانده شده که من روی اين بحث مدتی كار کرده بودم. بعد هنگام تدریس کتاب مدام با اين مشکل مواجه ميشدم که بحث موانع فهم حدیث در این کتاب خیلی کوتاه است. بنابراین از سال 84 تا 89 روی اين موضوع متمرکز شدم و در سال 89 اولین ویرایش آسيبشناسي و در سال 92 دومین ویراست آن را ارائه كردم. در مجموع حدود 5 سال رویاين کتاب کار شده و در واقع کتاب آسيبشناسي حدیث، توسعهیافته بحث موانع فهم حدیث در کتاب روش فهم حدیث است.
بحثی بوده که به دلیل محدویت زمان یا کمبود منابع، فرصت پرداخت آن دراين کتاب فراهم نشده است؟
بله؛ برای موضوع آسيبشناسي نقد حدیث فقط یک درس برای آن نوشتم که خود بحث مفصلی است ولی از آنجا که اين کتاب به عنوان منبع درسی تنظیم شده، جای پرداختن به آن نبود ولی ان شاء الله آسيبشناسي نقد حدیث را در آینده پیگیری خواهم کرد.
چه آثارتازهاي در دست تالیف و پژوهش دارید؟
سه کار در دست انجام دارم: کاری در زمینه مبانی و روش تفسیر روایی را دردست تالیف دارم. در تفسیر روایی در حوزه تفسیر شیعی روش و مبانی کمتر تدوین و تنظیم شده است؛ یعنی بسیاری از دوستان دانشگاهی و حوزوی تفسیر روایی ميکنند اما اين تفسیر به صورت مرحلهبندیشده و با یک سیر منطقی به صورت مکتوب وجود ندارد. من دراين کتاب مراحل تفسیر روایی را گام به گام توضیح داده و سعی کردهام روش تفسیر روایی را تا حدودی بهبود ببخشم. برای اين کار از مباحث زبانشناسی جدید، مباحث روش فهم متون و برخی بحثهای هرمنوتیک کمک گرفتم تا بتوانم موضوع تفسیر روایی را نظاممند کنم. کتاب دیگری که در دست تالیف دارم در خصوص آسيبشناسي تفسیر روایی است، چرا که معتقدم تفسیر روایی آسيبشناسي نشده است و مانند حدیث که درباره آن آسيبشناسي انجام دادهام، دراين کتاب هم به آسيبشناسي تفسیر روایی پرداختهام و آسیبهای مبنایی، آسیبهای روشی، آسیبهای محتوایی و آسیبهای بیرونی، منبعی و ماخذی آن را بررسی کرده ام. تالیف اين دو تقریبا به پایان رسیده و در مرحله نقد و ویرایش است و ان شاء الله در سال 93 منتشر میشوند.
کاردیگری با عنوان «پرتوی از تفسیر اهل بیت علیهم السلام» است که با آن همکاری دارم و كاري است كه به صورت مشترک و با مجموعهاي از همکاران در پژوهشکده تفسیر دارالحدیث در حال انجام آن هستیم. این کتاب در چند جلد و درباره تفسیر سوره حمد است که زیر نظر آیتالله ری شهری مراحل تدوین خود را ميگذراند و
انشاء الله درسال جاری منتشر ميشود. کتاب روابط اجتماعی در قرآن نیزسال گذشته به پایان رسید و تابستان امسال (93) منتشر می شود.
نظر شما