چه کنیم تا فاصله فرهنگ کتاب و کتابخوانی مان با دنیا کم شود؟
حوزه فرهنگ و ادبیات در کشورمان قدمتی طولانی دارد. اولین رمان اجتماعی یعنی «تهران مخوف» مرتضی مشفق کاظمی در روزگاری نوشته شد که بسیار قابل توجه است. فرهنگ، مثل نفت می ماند. یکی، دو روزه به وجود نمی آید. سال ها طول می کشد تا این دارایی شکل بگیرد و رشد کند. اما کم کردن فاصله فرهنگی با دنیا، مسئله سختی است. نمی شود یک روزه برایش فرمول نوشت.
متاسفانه ما مسیری را به عقب برگشتیم و بازگشت به جای نخست، دشوار است. اقتصاد در شرایط نامطلوبی قرار گرفت و طبیعی است که وقتی جامعه، ضعف اقتصادی دارد، اولین چیزی که از سبد کالایش حذف می شود، فرهنگ است. یعنی اگر قرار است فردی 30هزار تومان برای چند کتاب بپردازد، می رود و این مبلغ را به خرید گوشت اختصاص می دهد چون باید نیازهای اولیه اش را تأمین کند. فرهنگ و اقتصاد، همیشه به یکدیگر وابسته اند. متاسفانه حتی سینما هم که جزو جذاب ترین هنرهای بصری است دچار لکنت شده چه برسد به کتاب. خیلی از هنرمندها را می شناسم که کتابخوان نیستند و تنها نمایشِ خواندنش را می دهند. زندگی سخت و پیچیده و پول در آوردن های کلان آن قدر وقت افراد را گرفته که دیگر فرصتی برای خواندن کتاب نیست! البته اگر اوضاع اقتصادی روبراه شود، حتما می توان گام هایی در جهت کم کردن فاصله فرهنگ کتاب و کتابخوانی با دنیا برداشت.
نظرتان درباره ممیزی و تاثیر آن بر کتابخوانی چیست؟
از هیچ ممیزی راضی نیستم. ممیزی تنها زمانی راه به جایی می برد که در خدمت فرهنگ قرار بگیرد و اصلاحاتی در آن به وجود آورد. اینکه شخص ممیز، وقتی کتابی به مذاقش خوش نمی آید، پیکره آن را به هم می ریزد، اصلا حرفه ای نیست. البته نکته مهم اینجاست که چه کسی ممیزی می کند؟ آیا تخصص کافی در حوزه ادبیات و فرهنگ دارد؟ و یا آن قدر فرد قابلی هست که اگر کتاب من به ممیزی خورد بی هیچ چون و چرایی بپذیرم؟ متاسفانه در دولت قبل، شاهد این نوع ممیزی های سلیقه ای بودیم اما مطمئنم در دولت تدبیر و امید، این ممیزی ها خیلی کمتر و بهتر می شود.
کیمیایی جوان، چه طور از تازه های کتاب، با خبر می شود؟
من به «شهر کتاب» مراجعه می کنم و تازه های نشر را آنجا می بینم. در مرحله بعد هم اگر کتابی از سوی دوستان، پدر و عمه ام -که یک کتابخوان حرفه ای است- معرفی شود، برای خریدش اقدام می کنم. گاهی هم بسته به شرایط و پیشامدها کتاب هایی را انتخاب می کنم مثلا چون «گابریل گارسیا مارکز» به تازگی فوت شده، مشتاقم آثار ایشان را بخوانم و برخی شان را دوباره مرور کنم.
ترجیح می دهید کتاب را کاغذی ورق بزنید یا به صورت آنلاین و از طریق اینترنت و گوشی؟
کاغذی. البته چند کتاب آلمانی هم به صورت اینترنتی خریده ام. چون این کتاب ها در ایران کم پیدا می شوند، دانلود شده اش را می خوانم. هم اینترنتی خریدم و هم اینترنتی می خوانم!
در گرانی بازار کتاب، چه طور مردم را به کتابخوانی تشویق کنیم؟
همه چیزمان باید به هم بیاید. ما نمی توانیم یک حوزه مهم مثل کتاب را یک شبه زیر و رو و مردم را کتابخوان کنیم. کتاب خواندن از دوره دبستان و حتی قبل از آن باید برای افراد جا بیفتد. ما بایستی برای نسل آینده فکری کنیم و این که یک دفعه بخواهیم بازار کتاب را تکان دهیم بی فایده است. خودرو نیست که بگوییم چه کنیم تا فردا مردم فلان ماشین را بخرند. متاسفانه روز به روز بین ما و فرهنگ، فاصله بیشتر می شود و بی فرهنگی جایش را می گیرد. وقتی هنوز در الفبای فرهنگ رانندگی مانده ایم، چه طور توقع داریم مردم به کتابخوانی روی بیاورند و در گرانی بازار کتاب، مشتاق خرید باشند؟ این که بگوییم چرا تقاضای کتاب، کم شده؟ در حال حاضر حرف خنده داری است. چون ما از نظر فرهنگی مشکلات زیادی داریم. زمانی بین دختر، پسرها مُد بود که بگویند من فلان کتاب را خواندم یا اثر فلان نویسنده را خوانده ای؟ اما الان دیگر این چیزها مد نیست و اهمیت ندارد. فرهنگ، این روزها در مدل لباس، ماشین و خانه خلاصه می شود نه کتاب! در این شرایط باید به راهکارهای درازمدت روی آورد. به صورت مقطعی کار چندانی نمی شود کرد. وقتی به جای کار فرهنگی، فقط برج می سازیم، ته اش می شود تیراژ پایین کتاب، قیمت بالا، سطح پاین مطالعه و در نهایت در به در دنبال راهکار بودن برای تشویق مردم به کتابخوانی.
وقتی چشمتان به قیمت پشت جلد کتاب ها روشن می شود، دست و دلتان نمی لرزد؟
نمی دانم قیمت کتاب باید ارزان تر شود یا نه! یک دایره اقتصادی پیچیده است. اگر ارزان شود پس تکلیف ناشر چه می شود؟ چه کسی هزینه ها را پرداخت کند؟ و اگر گران باشد هم که مردم نمی خرند؛ پس قیمت ها باید طوری باشد که نه سیخ بسوزد و نه کباب!
پولاد، حاضر است کتاب خوب را گران بخرد؟
بله. من همیشه کتاب خوب را گران می خرم.( می خندد)
مگر همه کتاب های خوب، گرانند؟!
جز فارسی، به دو زبان انگلیسی و آلمانی هم کتاب می خوانم. این کتاب ها چون به دلار خریداری می شوند گرانند. به هر حال اگر مشتاق پیشرفت هستی باید پول خرج کنی. حکایت «هر که طاووس خواهد» است دیگر.
بسته پیشنهادی پسر مسعود کیمیایی، از دنیای کتاب های جذاب و خواندنی؟
«کوری» ژوزه ساراماگو، «مرشد و مارگاریتا» اثر میخائیل بولگاکف، «صد سال تنهایی» مارکز، آثار دانته و بورخس و «ندای کوهستان» خالدحسینی که نوشته های این نویسنده افغان را دوست دارم.
این روزها مشغول ورق زدن چه کتابی هستید؟
زیباترین غریق جهان، نوشته گابریل گارسیا مارکز با ترجمه احمد گلشیری که مجموعه ای از بهترین داستان های کوتاه است.
روزگار بی کتاب مثل؟
دقیقا مثل امروز!
نظر شما