ساسان تبسمی،مترجم آثار نویسندگان فرانسوی زبان چشم از جهان فروبست. در کارنامه کاری زنده یاد تبسمی برگردان آثار متعددی از نویسندگانی چون پل الوار، کریستین بوبن، ژرژ سیمنون، فرانسوا موریاک، روژه فورمن و آنتونیا فریزر به چشم میخورد.
به گفته دوستان نزدیک تبسمی، علت درگذشت این مترجم ادبیات داستانی کشور ایست قلبی بوده است.
بنا برآخرین خبرها، مراسم تشییع پیکر تبسمی آخر هفته جاری از مقابل خانه هنرمندان برگزار میشود. تبسمی متولد سال 1325 بود.
یاداشتی را که در ادامه میآید ساسان تبسمی، 10 ارديبهشت ماه سال 1389 در اختیار خبرگزاری کتاب ایران قرار داده بود:
ساسان تبسمي،نويسنده و مترجم: بخشي از ادبيات داستاني خارج از مرز ايران توسط ترجمه وارد نگاه و زبان داستاننويسان ما شده و مي شود. مسلماً اگر قرار باشد نگاه و زبان داستاننويسان ما همان زبان و نگاه به كار گرفته در آثار خارجي و ترجمه شده باشد، بايد گفت به خودي خود قضيه تكرار و تقليد پيش ميآيد كه قطعاً براي خواننده نسبت به اثر نگاشته شده دافعه ايجاد ميكند.
بنابراين يك داستاننويس علاوه بر اينكه نسبت به تحولات كيفي و روند كلي ادبيات در جهان بصير و آگاه است،بايستي ديدگاههاي فردي و خاص خود را در داستانهايش با توجه به شرايط و ويژگيهاي قومي، ملي، اجتماعي،تاريخي، طبيعي و... با زبان و شيوه نو ارائه كند.
اما در اينجا،ذكر اين نكته ضروري است كه چنانچه از كلينگري و جو غالب فاصله بگيريم،قطعاً باور خواهيم داشت كه اكنون برخي از آثاري كه منتشر ميشوند به دليل نوع نگاه مستقل، بينش منحصر به فرد و به دور از تقليدي كه دارند ارزش و جايگاه ويژه خود را مشخص كردهاند.
البته دستاندركاران نشر و مسئولان ميتوانند به طرق مختلف و با اجراي برنامههاي گسترده فرهنگي، آثار قابل ارج كشور را معرفي كنند؛ گرچه بايستي اذعان داشت كه يك كار ارزشمند و اصيل، به هر حال مخاطبين واقعي خود را پيدا ميكند.
از اين رو در بحث ترجمه دو نكته اساسي وجود دارد؛ نخست اينكه يك داستاننويس برجسته، به خودي خود هنرمند است و نكته دوم اينكه بعضاً مترجم از ترجمه آثار يك داستاننويس قدر، سرشناس ميشود.
يعني به بياني صريحتر،اين سئوال پيش مي آيد كه مترجم خود را در كنار نويسندگان بزرگ قرار ميدهد؟ شايد به اعتقاد عده اي اين نوع نگاه درست باشد، اما بايد اين را هم در نظر داشت كه داستاننويس صاحب نام جهاني، داراي نبوغ و نگاهي ظريف و تفكرات شگرفت است. اما اين نكته را هم بايد در نظر گرفت كه مترجم نام خود را چگونه و با چه ارزشي كنار نام نويسنده و صاحب اثر قرار ميدهد؟
مسلماً فقط كيفيت ترجمه ميتواند گوياي ارزش واقعي كار باشد. چون همانطور كه مطلع هستيد، برگردان در وهله و نگاه اول،تنها يك فن محسوب ميشد، ولي اگر ضمن ترجمه دستيابي به زبان و احساس و انديشه واقعي نويسنده ممكن شود، ميتوان آن را هنر تلقي كرد.
هنر يك نويسنده از تراوشات احساس و انديشهاش سرچشمه ميگيرد و هنر مترجم نزديك شدن به جنس واقعي زبان و احساس نويسنده است تا قدرت بازگويي آن را به زبان ديگر داشته باشد. به هر حال يك ترجمه بد و نامطلوب، نه تنها نامي براي مترجم ندارد بلكه باعث شكست و ضعف كل اثر در بازآفريني آن به زبان مورد ترجمه مي شود.
نظر شما