تصویر روی جلد کتاب تلفیقی از کوهستانهای برفی، سربازان سنگرنشین و عکسهای لگدمال شده از مریم و مسعود رجوی در زیر گامهای سربازان است. زندگی حاج رجب بیناییان در 13 فصل و با موضوعهایی چون دوران کودکی، عملیات رمضان، عملیات خیبر، بیتالمقدس 3 و 6 و مرصاد در «سنگرهای برفی» ورق میخورد.
نویسنده در پیشگفتار به سابقه آشنایی خود با بینایی اشاره کرده و اینکه شهامت و شجاعت این مجاهد همواره برای نگارنده تحسینبرانگیز بوده است.
سال 1387 آغاز گفتو گوها با بینایی است که با استقبال و همراهی خود او نیز همراه بود. تدوینگر «سنگرهای برفی» در بخشی از پیشگفتار مینویسد: «ضبط مصاحبه با تغییرات دما مصادف شد؛ چیزی که سبب میشد صدای حاج رجب در نیاید! از اسپری و دارو و درمان هم کاری ساخته نبود. دو بار به شدت شیمیایی شدن، نتیجهای بهتر از این نخواهد نداشت! این مساله زمان مصاحبه را طولانیتر کرد.»
تاریخ شفاهی زندگی بیناییان از دوران کودکی آغاز شده است اما این بخش به سرعت جای خود را به حوادث دوران انقلاب، فعالیتهای انقلابی و حوادث پس از انقلاب بیناییان میدهد: «[سال 1359] روز 22 بهمن، پادگان امام حسین[ع]، ما را مرخص کرد تا برویم در راهپیمایی شرکت کنیم. اون موقع، گروهکها هم آزاد بودند. از خود میدان امام حسین[ع] به طرف میدان انقلاب تا میدان آزادی، تمام گروهکها کاملا آزاد بودند... تا میدان آزادی، همراه مردم و گروهکها پیاده میرفتیم. میخواستیم وقتی رسیدیم به میدان آزادی، برویم نزدیک بنیصدر و شلوغ کنیم...» (صفحه 33)
در کنار مبارزات بیناییان در جبهههای دفاع مقدس، مبارزات وی در لبنان که در فصل پنجم «سنگرهای برفی» آمده است، شاید جذابترین فصل کتاب باشد. سال 1362 بیناییان به همراه سید علی مرتضوی (از مبارزان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) از سوریه عازم لبنان شد. برای نخستینبار با شیخ لطفالله خراسانی در پادگان زُبَدانی (سوریه) آشنا شد و از وضعیت حاکم بر مردم لبنان در آن سالها آگاهی یافت.
نحوه اسکان آنها در لبنان در گروهی که از 12 نفر از لبنانیها تشکیل شده بود، نحوه پوشش، تجاوزات اسراییل به منطقه، تمایل ازدواج دختزران لبنانی با رزمندگان ایرانی و شرح برخی ماموریتها از موضوعهای جالب در این فصل از «سنگرهای برفی» است.
در صفحه 110 کتاب میخوانیم: «برای ما که بیشتر دلتنگی جنگ ایران بود. وقتی رفتیم آنجا، آن چیزی که اول فکر میکردیم، با آنچیزی که آخر به نتیجه رسیدیم، زمین تا آسمان فرق میکرد. فقط عشقمان این بود که نیروهای حزباللهی را سازماندهی کردیم و آموزش دادیم... همین که در ایران عملیات میشد، خیلی برای ما سخت میگذشت. عملیات والفجر 3 و والفجر 41 ما تو لبنان بودیم. مارش عملیات که میزدند، آنجا ما عزادار بودیم. ماتمدار بودیم...»
پژوهشگاه علوم و معارف دفاع مقدس، «سنگرهای برفی» را با شمارگان دو هزار نسخه، 366 صفحه، قطع رقعی و به بهای 90هزار ریال روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما