حکایت این روزهای باشگاه پرطرفدار پرسپولیس ایران، حکایتی عجیب و سردرگم کننده است، شاید چیزی شبیه به داستانهای تخیلی که اگر در قالب کتاب گنجانده شود، بتوان آن را به کتابی نظیر «ارباب حلقهها» تشبیه کرد!
متاسفانه در حوزه تاریخنگاری ورزشی به ویژه آنجا که صحبت از باشگاههای ورزشی به میان میآید، تقریبا میتوان گفت که هیچ اثر مکتوبی نداریم و یکی دو کتاب مانند «تاریخچه دو تیم استقلال و پرسپولیس» اثر علیاكبر پارسا و محمد بنیاسدی نیز بیشتر حالت روزشمار را دارند تا تاریخنگاری تمام وقایع یک باشگاه.
این روزها اما حال باشگاه ریشهدار پرسپولیس اصلا خوب نیست و جالب اینکه بسیاری از افراد که سعی دارند خودشان را درباره این باشگاه و آینده مردمی شدن آن صاحب حق نشان دهند، یا با تاریخ پر فراز و نشیب این باشگاه بیگانهاند یا اینکه جوانترها را به دنبال نابودسازی «حلقه بدی»ها مانند آنچه در کتاب «ارباب حلقهها» وجود دارد، میفرستند که به زبان خودمانی میشود همان «نخودسیاه» یافتنشدنی که البته فتنهانگیز است!
کاش میدانستیم که ماهها پس از انحلال باشگاهی به نام شاهین در دهه 1340 هجری شمسی، تقریبا هیچ دوستار فوتبالی را در ایران نمیشد یافت که چیدن بالهای تیم شاهین را باور کرده باشد. مگر میشد باور کرد که شاهین با داشتن بازیکنانی مانند پرویز دهداری، ابراهیم آشتیانی، ناظم گنجاپور، همایون بهزادی، حسین کلانی، بیوک وطنخواه و هادی طاووسی دیگر بالی برای پریدن ندارد. در آن روزگار، اغلب بازیکنان شاهین خودشان را در قالب تیمی جوان و نوپا به دوستداران فوتبال ایرانزمین معرفی کردند و بدون اغراق میتوان گفت که تقریبا هیچکسی فکر نمیکرد که این تیم و باشگاه جوان روزی به پرطرفدارترین تیم فوتبال ایران به نام پرسپولیس تبدیل شود.
آری، اینگونه بود که پرسپولیس از میانه خرابههای باشگاه شاهین سربرآورد و در آسمان فوتبال ایران اوج گرفت؛ تا حداکثر سقف پرواز یک تیم در رقابتهای داخلی یک کشور مانند کسب عنوان جام قهرمانی لیگ، جام حذفی، بهترین بازیکن، بهترین گلزن، با اخلاقترین بازیکن و تیم، فرستادن بازیکن به برترین تیمهای فوتبال جهان مانند بایرن مونیخ و...
کاش کسی بود تاریخ باشگاه پرسپولیس را مینوشت تا امروز که هر کسی از یک طرف به پیکره بیجان و نفس این تیم حملهای میکند و ضربهای به آن میزند، فریاد میزد که «آقایان، این کتاب تاریخچه باشگاه پرسپولیس است. این کتاب را بخوانید تا بدانید که دارید بر چه تاریخی ظلم میکنید. بس است دعوا بر سر تصاحب این باشگاه و مالکیت تیمی لبریز از مشکل، تیمی که امسال از گردونه جام حذفی حذف شد و در لیگ هم شانس بسیار کمی برای درخشش دارد، تیمی که با داشتن بازیکنان نامدار میلیاردی، دیگر حال روز خوش روزها گذشته را ندارد. کجایند کریم باقریها، فرشاد پیوسها، حمید درخشانها،مهدی مهدویکیاها، محمد دادکانها، ابراهیم آشتیانیها، محمود خردبینها، همایون بهزادیها و سایر نامدارانی که برای پرسپولیس جان میدادند و اغلب آنان الگوی وفاداری به باشگاه بودند و اول پرسپولیس را میخواستند و بعد زندگی را، آن را هم به عشق پرسپولیس!»
کاش تاریخنویسی مجرب تاکنون دست بر قلم برده و نوشته بود خوندلهایی را که طرفداران این باشگاه در روزهای خوش و ناخوش خوردند و مثل سدی محکم پشت باشگاه ایستادند تا امروز دیگر شاهد هجومی بیامان برای تصاحب باشگاه مردمی پرسپولیس را شاهد نباشیم. شاید اگر مردان امروز داخل و حاشیه پرسپولیس، تاریخ بدون تحریف این باشگاه را میخواندند، متوجه میشدند که پرسپولیس مردمی است و حق مردم را نمی توان فروخت که حالا عدهای به بهانه خصوصی شدن این باشگاه و بیرون آمدن آن از مدیریت دولتی، سودای شخصی کردن بیرق سرخ پرسپولیس را دارند. کاش تاریخی بود تا آنان میخواندند و میدیدند که همواره بین مردمی شدن با به مالکیت شخصی درآوردن، یک دنیا فاصله بوده است و آنچه به مردم تعلق دارد، اصلا خریدنی نیست.
نظر شما