سه‌شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۰
موج بزرگ: چهار نکته، یک اما!

«موج بزرگ» داستانی است نوشته پرل س. باک و ترجمه ثریا قزل ایاغ براي نوجوانان 12 تا 15 ساله که 4 نکته در آن مورد دقت و نقد قرار گرفته است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، یعقوب حیدری: ماجراهای داستان، پیرامون دو پسر بچه ژاپنی به نام‌های «کینو» و «جی‌یا» دور می‌زند. کینو عاشق تماشای موج‌هاست و نمی‌داند چرا مردم دهکده علاقه‌ای به تماشای دریا ندارند. او کنجکاو است و همیشه در پرس و جو. اما جی‌یا (فرزند ماهیگیر) خانه و خانواده‌اش را در موج بزرگ از دست داده است. او در کشاکش انتخاب است. این‌که آیا در قلعه پیرمردی پولدار و به ظاهر یتیم‌نواز زندگی کند یا در خانه پدر کینو؛ که مردی فقیر است. 

جی‌یا، خانه پدر کینو را ترجیح می‌دهد، که از هر لحاظ به زندگی خودش نزدیک است. هم اینکه دل کندن از «ستسو»، دخترک خانه، برای او سخت است. ستسو، جی‌یا را می‌خنداند و سبب می‌شود که او حادثه موج بزرگ را فراموش کند و حتی در تدارک قایقی برای رفتن به دریا باشد. مهم‌تر اینکه ستسو به او این شجاعت را داده است تا پا به پای عده‌ای که دوباره به قصد زندگی به ساحل قدیمی بازگشته‌اند، خانه‌ای برای خود بسازد. 

داستان با ازدواج این دو ادامه، و با کوچ آنها به خانة جدید، پایان می‌یابد.

نکته اول:
یک داستان‌نویس هر اندازه که صاحب تجربه‌های ناب، تخیل قوی و قلمی جادویی باشد، اما از نظر حجم گسترش اثر، تابع سوژه و موضوع است. به عبارتی این داستان‌نویس نیست که تعیین می‌کند یک سوژه و موضوع چقدر توانایی کش دادن دارد، بلکه هر سوژه و موضوع باید در حد قدرت خود کِش داده شود، درست مثل یک کش که اگر بیشتر از حد کشیده شود، پاره می‌شود. 

نظر تخصصی «لیندلی می‌فیرم نویسنده مقاله «داستان‌نویسی برای کودکان و ده‌ غلط متداول [رایج]» در این زمینه خواندنی است: 

«داستان باید حول [پیرامون] یک مشکل بگردد و هنگامی هم که مشکل حل شد، داستان تمام شده است. دیگر بنا نیست شخصیت‌ها را تا منزلشان برای مثال، برای صرف شیر و شیرینی تعقیب کنیم و توجه خوانندگان را به شخصیت‌های کوچک و یا وقایع کاملاً تازه و بی‌‌ارتباط معطوف [متمرکز] کنیم و زندگی ده سال آینده و‌ آن‌چه را در آن مدت برای وی اتفاق خواهد افتاد، به صورت مختصر بیان کنیم.» 

«موج بزرگ» از نظر ایجاد ترس و نگرانی در خواننده و کشش، در مسیر حرکت، مشکلات و گره‌هایی برای شخصیت‌های اصلی‌اش به وجود آورده که ماندن یا نماندن «جی‌یا» در منزل پدر «کینو»، گیراتر و نمایان‌تر از بقیه است. با بازشدن این گره، داستان به طور طبیعی تمام شده است. اما برخلاف تصور، داستان ادامه می‌یابد و در مسیر دیگری پیش می‌رود.

نکته دوم
«شروع داستان باید تا حدامکان نزدیک به زمان وقوع داستان و مشکل اصلی باشد تا خوانندگان را به عمق چیزها ببرد و آنان را به فکر بیندازد که نتیجه نهایی چگونه خواهد بود... 

برای مثال، داستانی که درباره فاجعه‌ای در یک اردوست، نباید از هنگامی که کودک کیف خود را جمع می‌کند، شروع شود، مگر اینکه آنچه او برمی‌دارد و یا فراموش می‌کند بردارد، تاثیری بر نتیجه داستان داشته باشد. یا داستانی که درباره یک بازی بسکتبال صبح شبنه است، نباید از بعدازظهر جمعه در مدرسه شروع شود، مگر این‌که اتفاق‌هایی که می‌افتد، برای طرح، صد در صد ضروری باشد. در غیر این صورت، داستان با سوتِ آغاز بازی شروع می‌شود.»

با توجه به این یادآوری و اینکه مشکل اصلی «موج بزرگ»، ماندن یا نماندن جی‌یا در منزل پدرِ کینو است، حدود یک سوم داستان با همه جذابیت‌ و هیجان‌انگیز بودنش، اضافی به نظر می‌رسد و حذف آن، نه تنها لطمه‌ای به معماری اثر نمی‌زند، حتی به داستانی‌تر شدن‌آن کمک می‌کند.

نکته سوم
«جوزف کنراد»، نویسنده معروف لهستانی، می‌گوید: «وظیفه من که می‌کوشم به انجامش برسانم، این است که به قدرت کلمه مکتوب، به تو امکان دهم که بشنوی، به تو امکان دهم که حس کنی، بیش از هرچیز، امکان دهم که ببینی.» 

«موج بزرگ» از این دیدگاه نیز، به دور از آسیب نیست. نگاه کنیم:
پدر جواب داد: «کسی به درستی نمی‌داند که این توفان شوم را چه کسی به وجود آورد. تنها چیزی که می‌دانیم این است که چنین حادثه‌هایی پیش می‌آیند و ما باید تا آنجا که می‌توانیم، شجاعانه با آنها رو به رو شویم و از میان آنها جان سالم به در ببریم. وقتی هم که حادثه‌ای به پایان رسید، باید ارزش زندگی را بیشتر احساس کنیم. هر روز زندگی با ارزشتر از آن است که پیش از توفان داشته‌ایم.» (صفحه 36) 

یا:
پدر گفت: «زندگی در دامن مرگ ما را شجاع بار می‌آورد. برای همین است که مردم ما هرگز از مرگ نمی‌ترسند. ما با این حادثه‌ها زیاد رو به رو می‌شویم و از آنها زیاد نمی‌ترسیم. کمی زودتر یا دیرتر مردن برایمان اهمیتی ندارد. مهم این است که شجاعانه زندگی کنیم. زندگی را دوست داشته باشیم. ببینیم که درخت‌ها و کوه‌ها و حتی اقیانوس چقدر زیباست و از کارکردن لذت ببریم. چون حاصل آن به دست آوردن غذاست برای زندگی کردن. همه اینهاست که ما ژاپنی‌ها را مردمی خوشبخت کرده است. ما زندگی را دوست داریم؛ زیرا در خطر زندگی و حتی اقیانوس چقدر زیباست و از کارکردن لذت ببریم. چون حاصل آن به دست آوردن غذاست برای زندگی.» 

در حالی که کشف پیام داستان سهم خواننده است و به توصیه اهل فن، نویسنده فقط باید از راه به فکر واداشتن خواننده، او را در این کشف یاری کند. 

البته، نباید ندیده گرفت که در بین اتفاق‌های روزانه و گفت‌وگوها، چنین جمله‌های ارزشمندی از زبانِ بعضی‌ها نقل نمی‌شود. اما، برداشت متفاوتی خواهیم داشت وقتی بپذیریم که: «نویسندگان معمولاً تکه‌ها و لحظه‌های پراکنده‌ای از رویدادهای مختلف را که مناسب تشخیص می‌دهند، انتخاب می‌کنند و از مجموع آنها داستان یکپارچه و منسجمی می‌سازند. کار ایشان به کار زنی شبیه است که از تکه پارچه‌های مختلفی که طی سالیان دراز می‌کنیم. از مرگ وحشتی نداریم؛ زیرا این را می‌دانیم که مرگ و زندگی از هم جدایی ندارند.» (صفحات 41 و 42) 

این دو نمونه در نوع خود، دو سخنرانی کوتاه بسیار جالب و جذاب هستند. اما در چهارچوب یک داستان ـ آن هم از دید کنراد ـ به پرداخت سالم و توصیفی شدن اثر لطمه زده‌اند. از سویی، شکل ارائه هنری پیام اصلی داستان نیز از این آسیب در امان نمانده است. با اینکه این پیام، قابل ستایش است؛ رُک و پوست کنده، آن هم پیش از پایان داستان، ارائه شده است. 

دوباره مرور می‌کنیم:
«کمی زودتر یا دیرتر مردن برایمان اهمیتی ندارد. چون مرگ و زندگی از هم جدایی ندارند. مهم این است که شجاعانه زندگی کنیم. زندگی را دوست داشته باشیم. ببینیم که درخت‌ها و کوه‌ها فراهم آورده است، بقچه چل تکه‌ای می‌دوزد. منتهی با این تفاوت که صنعتگری نویسنده برخلاف صنعتگری زن بقچه‌دوز که تکه‌دوزی او را به آسانی می‌توان تشخیص داد، اصلاً به چشم نمی‌خورد و خواننده می‌پندارد داستانی که دارد می‌خواند روایت تمام و کمال یک رویداد واحد است.» 

و ما شاهد درگیری لحظه به لحظه شخصیت‌های داستان با حادثه‌های پیرامون خود هستیم.

نکته چهارم
«اینکه هنرمندی بخواهد بچه‌های این جهان را که جز تعداد اندکی از آنها حتی در خواب هم نمی‌تواند دریا را مجسم کنند، با گوشه‌هایی از عظمت و زیبایی‌های زندگی در ساحل و دریا آشنا کند، دلم را گرم کرد. نمی‌دانم چرا بی‌اختیار یاد قصه گل‌های قالی نوشته نادر ابراهیمی، یکی از نویسندگان کشورمان افتادم که پدری از سفر بازمی‌گردد و از دریا برای دو دختر قالیبافش سخن می‌گوید و آنها، دریا و هر آنچه را که در اوست می‌بافند.» 

ولی اگر عمیق‌تر نگاه کنیم، «موج بزرگ» اثری است که از یک سو گوشه‌ای از نقش اقتصادی دریا را در زندگی انسان‌ها و از سوی دیگر تاثیر دریا را در روحیه صیادان که برای پیش بردن زندگی، پیش از هر کس و هر کجا، به بخشندگی دریا چشم دوخته‌اند، به نمایش می‌گذارد. به این ویژگی‌ها، بی‌انصافی است اگر تشبیه‌ها و توصیف‍های خواندنی و گاه زیبای کتاب را اضافه نکنیم. 

برای نمونه: 
کینو از او پرسید: «به چی نگاه می‌کنی؟» 

جی‌یا جواب داد: «فقط می‌خواهم مطمئن بشوم که اقیانوس خشمگین نشده است.» 

کینو خندید و گفت: «احمقانه است! مگر اقیانوس هم می‌تواند خشمگین شود؟» 

جی‌یا گفت: «بله، می‌تواند. گاهی خدای پیر اقیانوس سعی می‌کند در بستر خود بغلتد، و همین که سر و شانه خود را بالا می‌آورد، موج‌ها به حرکت در می‌آیند. وقتی هم که برمی‌خیزد و می‌غرّد، زمین می‌لرزد. در چنین وقتی دوست ندارم در جزیره باشم.» (صفحه 14) 

یا:
«زیر آب‌های عمیق اقیانوس، فرسنگ‌ها زیر آب‌های سرد، زمین راه را به روی آتش گشود. زمین دهان باز کرد و آب‌های سرد به میان مواد مذاب و جوشان راه یافت. بخار آب با فشار جستن کرد و آب‌های اقیانوس را به صورت موجی بزرگ تا اوج آسمان بالا برد. این موج به ساحل حمله برد. سبز و نیرومند بود و کناره‌های آن سفید و کف آلود.
آب بالا و بالاتر آمد و پنجه‌ها و دست‌ها را بالا گرفت.» (صفحه 21) 

و یک اما!
غیر از نکته آخر، آن‌چه مرور شد، از نگاه «داستان‌نویسی معاصر»5 به کتاب بود. اما اگر بخواهیم کتاب را در ظرف زمانی خودش مورد دقت قرار دهیم، لازم خواهد بود، از چند نکته چشم‌پوشی کنیم. چون، نویسندگان قرن گذشته ـ که نویسنده محترم کتاب «موج بزرگ» نیز متعلق به آن قرن است ـ چندان به اصل‌ها و قیدهایی که امروزه در داستان‌نویسی رایج است، معتقد یا پایبند نبودند. برای مثال، در گذشته شروع، پیشبرد و پایان داستان معمولاً به میل و رأی آنها بود تا به قدرت و توانمندی سوژه و موضوع. این عمل، برای خوانندگان آن روزگار که از گستردگی و انواع وسایل ارتباط جمعی زمان ما بی‌نصیب بودند، کسالت‌آور و خسته‌کننده نبود._

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • آرش رحمتي ۰۹:۳۲ - ۱۳۹۶/۰۹/۱۲
    سلام من يك نسخه از اين كتاب ميخواهم اما متاسفانه حتي كسي اسم آنرا نشنيده است لطفا راهنمايي بفرماييد ممنون

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها