همه این ویژگیها برای کارگردانی چون حاتمیکیا که از او فیلمها و سریالهای خاطرهانگیز و ارزشمندی چون آژانس شیشهای، روبان قرمز، از کرخه تا راین، خاک سرخ، حلقه سبز، به نام پدر و ... را سراغ داریم، کافی است تا بخواهد کارنامهاش از ساخت فیلمی درباره چمران خالی نماند.
وی با همین آرزو، سال 1386 در قالب فیلمنامهای سینمایی با عنوان «چ مثل چمران» که بعدها به «چ» تغییر نام داد، سراغ دو روز و دو شب از زندگی شهید دکتر مصطفی چمران رفت. این دو روز، 25 تا 27 مرداد سال 1358 هستند. یعنی زمانی که انقلاب اسلامی فقط هفت ماه داشت. برخی از شهرهای ایران دچار بحران بودند و به خیال خام و تحرکات نظامی عناصر ضد انقلاب، روند جداسازی را دنبال میکردند؛ از جمله «پاوه» که وضعیتش به دلیل وجود احزاب گوناگون بحرانیتر بود.
پس از آنکه عنوان سرخرنگ «چ» بر پرده سینما نقش میبندد، صدای پرواز هلیکوپتر و به کارگیری جلوههای ویژه بصری از همان آغاز، میگوید که سرمایهگذاری خوب و مناسبی برای این فیلم شده است و میتوان به صراحت گفت حاتمیکیا توانسته است مخاطب نسل سوم و چهارم انقلاب را مشتاقانه پای فیلمی درباره رویدادهای پس از وقوع انقلاب اسلامی بنشاند اما واقعیت این است که «چ» اصلاً مثل چمران نیست. فیلمی است درباره «پاوه» در دوران حساس مرداد 58.
چمرانِ حاتمیکیا «فریبرز عربنیا» است. همان که ایفای نقش «مختار» را از او دیدیم. همانقدر که این شخصیت تاریخی را در بازی او شناختیم (البته شاید به این دلیل که چهره و منش مختار را هرگز ندیدهایم و او را از میان متنهای تاریخی میشناسیم) «چمران» را در بازی او نمیبینیم. بخشی از این ایراد شاید به نوع گریم و چهره بازیگر مربوط شود ولی حتی صدای عربنیا هم جذبه چمران را ندارد.
از سوی دیگر، در طول «چ» اقدام و طرحریزی ویژه و اثرگذاری از شخصیت چمران نمیبینیم جز آنکه سخنان کوتاه او تنش هولناکی را با سرعتی بیاندازه غیر قابل باور آرام کرده باشد. شخصیت و دیالوگهای چمرانِ «چ» حتی در مذاکره با دکتر عنایتی، فرمانده ضدانقلاب هم بسیار ضعیف جلوه کرده است.
هر چند میدانیم که فرمانده ضدانقلاب هیچگاه قصد قانع شدن را نداشت اما برای مخاطبی که چمران را چریکی بیمانند میشناسد، دشوار است که ببیند در مذاکره نخست، سخنان و دیالوگهای طرح شده برای عربنیا آنقدر کممایه انتخاب شدهاند که نمیتوانند رهبری را متاثر کنند. در دومین مذاکره هم چمران نکته کلیدی و مهمی بیان نمیکند و این بیشتر «مهدی سلطانی» در نقش فرمانده ضد انقلاب است که قصد تحمیل نظرات خود را دارد و در برابر آن، شخصیت چمران تنها میدان مذاکره را ترک میکند.
با توجه به اینکه درباره شهید دکتر مصطفی چمران، مبارزههای او در لبنان و نبرد او در ایران کتابهای بسیاری نوشته و منتشر شدهاند که «مرد رویاها» نوشته سید مهدی شجاعی، آخرین این آثار است، مخاطب در پایان فیلم «چ» از خود میپرسد که «آیا بهتر نبود برش دیگری از زندگی شهید چمران به نمایش گذاشته میشد؟»
سخن درباره فیلم «چ» بسیار است اما اگر این فیلم را اثری درباره پاوه بدانیم، «بابک حمیدیان» در نقش شهید اصغر وصالیِ رُکگوی بیمحابایِ با انگیزه و البته رشید، «سعید راد» در قالب نقش شهید ولیالله فلاحی دلسوزِ محکمِ دلواپس، «مریلا زارعی» که زنی میاندارِ شوهر هوادار و برادر ضد انقلابش را بازی میکند و «مهدی سلطانی» در نقش فرمانده حریص و طماع ضد انقلاب، بسیار خوش نشستهاند و این فیلم در بیان صمیمیت، شیوه تعامل و لحظههای اندوه و شادمانی مردم پاوه در روزهای آخرین مرداد 58 بسیار گویاست.
«چ» شامگاه گذشته، 22 بهمن 92 در آیین پایانی سیو دومین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه بصری، سیمرغ بلورین بهترین جلوههای ویژه میدانی، سیمرغ بلورین بهترین صدای فیلم و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (بابک حمیدیان) را دریافت کرد و به بنیاد سینمایی فارابی برای تهیهکنندگی فیلم «چ» جایزه ویژه نگاه ملی اهدا شد./
نظر شما