خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، آرش حیدری: وقتی کتاب را ورق میزنی، کاغذ گلاسه براق و محکم و رنگهای شفاف و پررنگ! با خودت میگویی خدا کند محتوای متن هم مثل ظاهر کتاب زیبا و ماندگار باشد.
با این دید «شب و روز» بیشتر یک کتاب شاعرانه است، تا اثری که به نشر نزدیک باشد. «روز با اشتیاق فراوان چشمهایش را باز کرد. او با چهره زیبا و روبنده حریر سبز و کفشهای سبز ظاهر شده بود.» (صفحه اول) یا یک شب بهاری را این طور توصیف میکند: «شب با نقابی سبز یشمی خود را نشان داد. اما زمانی نگذشت که شب هم خوابید»
به طور کلی در این کتاب نویسنده ابتدا به روز و شب هر فصل و در ادامه، به توصیف حالات خود آن فصل پرداخته است. برای مثال، اگر روزهای بهار را با چهره زیبا و روبنده سبز نشان داده است، برای روزهای تابستان هم روبنده حریر نباتی و پاهای لخت و چهره زیبا و گُرگرفته و شب تابستان را با نقابی قهوهای توصیف شده است. همین طور بعد برای پاییز و زمستان.
هرچند میشود گفت که در متن دو شخصیت شب و روز شکل گرفته، اما به نظر میرسد نویسنده قصد این را نداشت که یک داستان بنویسد. چون در کتاب هیچ عمل داستانی صورت نگرفته و هیچ عناصر داستانی مثل شروع، تنه، فراز و فرود و پایان در داستان وجود ندارد و شخصیتهای داستان هم که شب و روز باشند؛ بیآنکه کاری کنند همراه فصل میآیند و میروند.
کلاً ما در این کتاب با دو ویژگی سر و کار داریم؛ یکی توصیفات متن و دیگری اجبار به رفتنی تکراری. اما چه خوب بود نویسنده به جای اینکه این توصیفات زیبا را به صورت نثر بیان کند؛ به صورت شعر بیان میکرد. در آن صورت حرفها بیشتر به دل مینشست.
از طرفی هرچند نمیتوان برداشتی مثل یک قصه از کتاب داشت، با این حال، پیامی در متن کتاب نهفته است. مخصوصاً پایانی کتاب: «باشد تا روزی بعد و لبخند شکوفهای.»
همین جمله، خواننده را خود آگاه یا ناخودآگاه به تفکر وا میدارد. اینکه بالاخره این روزها و شبهای تکراری که فقط ظاهرشان عوض میشود؛ بیآنکه در آنها تعمقی کنیم، یکی پس از دیگری سپری میشود.
به بیانی دیگر: اگر این نقاب زیبایی ظاهری و فریبنده را از چهرمان برنداریم و به خودمان نیاییم و خود را از تعلقات این جهان ظاهر نرهانیم، مثل حبابی سردرگم در این دریای متلاطم گم خواهیم شد و روزی به خود خواهیم آمد که عمرمان به بطالت سرآمده است و بدون هیچ تاثیر مثبتی در این جهان، باید برای همیشه با زندگی خداحافظی کنیم.
با این نوع برداشت، اما کتاب با یک مشکل عمده روبهروست و آن مجهول بودن مخاطب است. از منظر تصاویر، اثر از یک سو کودکانه است، ولی از جایگاه زبان و پیام بزرگسالانه و خوانندگانی از هر دو طیف، در کشاکش این دوگانگی بالاخره تکلیفشان مشخص نیست که آیا مخاطب این کتاب هستند یا نه؟!
شکوه معظمی متولد 1321 تا کنون کتابهایی چون «گلی و شلی»، «نازگلی» و «زنگولهپا» را برای کودکان منتشر کردهاست.
کتاب «شب و روز» با شمارگان پنج هزار نسخه و بهای 20 هزار ریال از سوی موسسه انتشاراتی هوشیار منتشر شدهاست./
یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۵:۵۲
نظر شما