«زنها در زندگی من یا دَلفِ معبد دلفی» نوشته فرید قدمی، رمانی فلسفی، سیاسی است که با دستمایههایی از طنز، اسطوره و فانتزی نوشته شده است.
نویسنده در این اثر داستان زندگی مرد جوانی را توصیف میکند که پس از ازدواجهای مکرر با زنانی که به لحاظ شخصیتی و رفتاری متفاوت از یکدیگر هستند، مسیری را در پیش میگیرد که با شناخت درون و ابراز مفاهیم اسطورهای، سیاسی و فلسفی به پایان میرسد.
روایت این داستان بر عهده فرید قدمی؛ اول شخص راوی است که بسیاری از خصوصیات شخصیتی نویسنده را همراه دارد. او که شهروندی تهرانی ساکن در خیابان سلسبیل است، به واسطه رابطهاش با دَلف معبد دلفی؛ که البته سابقه این آشنایی برای خواننده روشن نیست، و در دیدارهای پی در پی با او، در شرایط و موقعیتهای متفاوتی از زمان و مکان قرار میگیرد.
میدانیم که معبد دلفی در یازده کیلومتری شمال غرب مرکز شهر آتن قرار دارد. این نیایشگاه که در سده ششم پیش از میلاد بنا شده، در یونان باستان اهمیت بسیاری داشته و پرستشگاه آپولو بودهاست. یونانیان دلفی را مرکز زمین میدانستند.
بیشک استفاده از شخصیتی اسطورهای در رمانی که راوی داستانش در دنیایی واقعی، آشنا و قابل لمس برای مخاطب زندگی میکند، فارغ از ایده ممتاز نویسنده در به کارگیری آن، این امکان را به نویسنده میدهد که در کنار استفاده از المانهای دنیای واقعی، دنیایی بیمرز را برای مخاطب توصيف کند.
به طور قطع بهرهگیری از المانی اسطورهای نویسنده را قادر به خلق داستانی بدونمحدودیت؛ از نظر زمانی و مکانی میسازد. به این ترتیب خواننده با داستانی فرامکانی و فرازمانی روبهرو ميشود زیرا اسطوره در فهم عام داستانی افسانهای است. در نتیجه ایده استفاده از دَلف معبد دلفی به تنهایی میتواند پاسخی برای همه نبایدها و نشایدها باشد.
برای مثال فرید قدمی که پس از ازدواج با آزیتا در خانهای حوالی میدان هفت تیر زندگی میکند، برای خرید سیگار از خانهاش خارج میشود و پس از پیادهروی طولانی به خیابان سلسبیل میرسد! در آنجا به طور اتفاقی دَلف معبد دلفی را ملاقات میکند و به پیشنهاد او تصمیم میگیرد که همراه با دَلف برای خرید سیگار به پاریس برود. در چشم به همزدنی مسافرت انجام میشود اما پس از بازگشت درمییابد که این سفر ششماه زمینی زمان برده است.
به طور حتم استفاده از المانی اسطورهای موجب میشود که خواننده مسالهای در پذیرفتن داستان نداشته باشد و با هیجان بیشتری داستان را دنبال کند.
نویسنده در نگارش این رمان از تکنیکی بهره برده است که سدی برای بروز خلاقیتهایش وجود نداشته باشد و بتواند به واسطه آن ایدههایش را به بهترین شکل ممکن ارایه دهد. به این ترتیب قدمی در فصلهای مختلف این اثر از واژهها، دیالوگها و مونولوگهای کوتاه، بلند، رسمی، محاورهای، طنز، معمول و غیرمعمول استفاده میکند. البته این مساله به همین جا ختم نشده و خواننده با شروع فصلهایی که به صورت نمایشنامه نوشته شدهاند تا حد زیادی هیجانزده میشود.
قدمی در رمان «زنها در زندگی من یا دَلفِ معبد دلفی» از زبانهای متفاوتی استفاده میکند؛ رسمی، محاوره و فلسفی اما نکته حایز اهمیت استفاده نویسنده از زبان طنز است. برای مثال در بخشی از این رمان آمده است که «خب فانیه فکر میکرد دلف معبد دلفی خالهم است؛ خالهای که برای خواهرزادهاش دنبال کِیس خوب برای ازدواج میگشت و خب، من هم حتما مانیتور بودم!» یا در فصل ششم که فرید پس از صرف قهوه در کافهای در حوالی انقلاب لهجه فرانسوی میگیرد: «کتابفقوشی بیدگُل همیشه ده دقصدی بهم تخفیف میدهد و همیشه همین تخفیف میکشاندم آنجا. ایستاده بودم توی کتابفقوشی و داشتم کتابِ همان دختقه قا وقق میزدم، توی این فکق که تا به حال نشده یک کتابِ من بقود چاپ دوم و ...»
نکته بعدی استفاده متفاوت نویسنده از مکانها در رمان است. در داستانهای زیادی دیده میشود که مکان یا حتی محدودتر از آن، بنایی به عنوان شخصیت در داستان معرفی میشود و نویسنده در توصیف آن از شخصیتپردازی بهره میبرد اما در این رمان قدمی پا را فراتر میگذارد، برای مثال کاخ سفید را به عنوان بنایی معرفی میکند که درون یک پروتکل قرار دارد.
داستان به دست فرید قدمی پایان مییابد و زنان سابق او بالی برای پروازش در آسمان میشوند.
رمان «زنها در زندگي من يا دَلفِ معبد دلفي» اثر فريد قدمي، در 160 صفحه، با شمارگان هزار نسخه، به قيمت هشت هزار و 500 تومان از سوي انتشارات روزنه منتشر شد.
نظر شما