به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، حجتالاسلام محمد علی مهدویراد یکی از قرآنپژوهان و استادان قرآن کشور است که تاکنون آثار متعددی را با موضوع قرآن و علوم قرآنی به رشته تحریر در آورده است.
برای آشنایی بیشتر با وی و پاسخگویی به سوالهایی نظیر اینکه قرآن را «چگونه میتوان وارد زندگی مردم اجتماع کرد؟» گفتوگویی صورت دادهایم که با هم میخوانیم:
جناب دکتر مهدویراد قرآن از کجا وارد زندگی شما شد؟
چون طلبه بودم و درس حوزوی میخواندم در کنار درسهای حوزوی به درسهای قرآنی نیز توجه داشتم و تفسیر قرآن را مطالعه میکردم. به صورت جدی نیز از سال 1351 وارد مدسه جعفریه در مشهد شدم. در عرف طلبگی منظور از مدرسه، خوابگاه است که گاهی درس در آنجا و گاهی در مدرسه دیگری تشکیل میشود. در مدرسه جعفریه به هر طلبه یک حجره اختصاصی داده میشد که یکی از شرایط اسکان در این مدرسه خواندن درس تفسیر بود، به این معنا که اگر کسی درس تفسیر نمیخواند در این مدرسه اجازه اسکان پیدا نمیکرد. من هم پس از وارد شدن به مدرسه جعفریه به طور منسجم و نظم یافته مشغول به مطالعات تفسیر قرآن شدم. آن زمان در مشهد مرحوم آیتالله حاج میرزا جواد آقا تبریزی جلسه تفسیر داشتند و مقام معظم رهبری هم در آنجا تفسیر قرآن درس میدادند. از سال 1351 تا سال 1354 که به خاطر مبارزات سیاسی مجبور به فرار از مشهد شدم، به طور مرتب در جلسات تفسیر شرکت میکردم.
در مشهد برای درسهای طلبگی به مدرسهای میرفتم که مرحوم آیتالله سید محمدهادی میلانی بنیانگذاری کرده بودند. در این مدرسه هم که با شیوههای نو و مدرن اداره میشد، یکی از درسهای مستمر و هفتگی ما درس تفسیر قرآن بود. از سال 1354 هم که در قم زندگی کردم مطالعات تفسیری را ادامه دادم تا سال 1369 که به عنوان عضو هیات علمی در رشته علوم قرآن و حدیث وارد دانشگاه شدم. از آن زمان به بعد دیگر مطالعات، پژوهشها و تدریسهای من در حوزه مطالعات قرآنی شکل تخصصی پیدا کرد و از آن زمان تاکنون درباره علوم قرآنی، تفسیر قرآن و اصول مطالعات قرآنی پژوهشهایی انجام دادهام و کتابهایی هم در این موضوعات نوشتهام. میتوان گفت که اغلب حضور علمی من در جامعه به موضوعات قرآنی و تفسیری و بخشی هم به حوزه حدیث تعلق دارند. به خاطر علاقهای که از مشهد در زمان طلبگی در من ایجاد شد حتی در سفرهای تبلیغی هم عمده فعالیت من مربوط به حوزه علوم قرآنی بود و بعد از انقلاب اسلامی هم در استان هرمزگان درسها و جلسات خود را بر محور قرآن و تفسیر برگزار میکردم.
با توجه به اینکه یکی از اهداف نازل شدن قرآن، تغییر دادن فرهنگ جامعه بود تا فرهنگی قرآنی بر جامعه اسلامی حاکم شود، آیا به نظر شما جامعه کنونی ما فرهنگی قرآنی دارد یا ما از جامعه ایدهآل با فرهنگ قرآنی فاصله زیادی داریم؟
نمیتوان ادعا کرد که در جامعه ما به طور کامل معیارها و ارزشهای اخلاقی رعایت میشوند و زندگی افراد جامعه مطابق با قرآن است. از طرفی هم نمیتوان حضور تعلیمات و آموزههای قرآنی در جامعه را به طور کلی انکار کرد. بسیاری از افراد هم سن و سال من میدانند که حضور آموزهها، فرهنگ و تعالیم قرآنی در جامعه فعلی ما با آن چیزی که پیش از انقلاب اسلامی در جامعه به چشم میخورد، تفاوت بسیاری دارد. همچنین باید متوجه این باشیم که ما انقلاب کردیم و ادعای بزرگ اسلامی شدن داریم و جامعه ما در جهان با عنوان «امالقرای فرهنگ اسلامی» شناخته شده است، اما متاسفانه ادعای ما با حقیقت تفاوت بسیار دارد و بیانگر این است که ما تا آن اندازهای که باید و شاید همسو با قرآن و آموزههای قرآنی نیستیم.
به نظر شما چگونه میتوان به قرآن عمل کرد؟
راه همسو شدن با قرآن این است که همان چیزی را که قرآن، حضرت رسول(ص) و امامان معصوم(ع) به صورت مشخص برای زندگی قرآنی بیان کردهاند، اجرا کنیم. حضرت رسول(ص) میفرمایند:« لا تَجْعَلُونِی كَقَدَحِ الرَّاكِبِ؛ من را در زندگی خود مانند قدح سوارکاران قرار ندهید.» در گذشته سوارکاران هنگام سواری اجناس مهم خود را در جایی محکم میگذاشتند و قدح کهنه و بیارزشی هم داشتند که در هنگام حرکت در آخر بار از پشت شتر یا اسب آویزان میکردند. مقصود حضرت رسول(ص) از این روایت این است که من در زندگی شما نباید در آخر و حاشیه باشم و فرهنگ اسلام و قرآن باید جایگاه ویژهای در متن زندگی شما داشته باشد. زندگی یک مسلمان نباید به گونهای باشد که همه کاری را انجام دهد و در آخر هم قرآن را در طاقچه خانه به عنوان زینت قرار دهد، بلکه قرآن باید در اصل زندگی مسلمانان قرار داشته باشد، نه در فرع.
در آیات قرآن و روایات معصومین (ع) به عمل به قرآن چگونه نگریسته شده است؟
امام صادق(ع) میفرمایند که همه آیات قرآت به صورت اشاره غیرمستقیم بر ما نازل شده است، به گونهای که با قصه و داستان به ما روش زندگی را آموزش میدهند.
یکی از آیات بسیار لطیف قرآن برای یهودیان و مسیحیان نازل شده است که میفرماید:«یا أَهْلَ الْکِتابِ لَسْتُمْ عَلى شَيْءٍ حَتَّى تُقيمُوا التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ» به این معنا که ای یهودیان و مسیحیان شما کسی نیستید و شخصیت شما زمانی معنا پیدا میکند که تورات و انجیل را در زندگی خود عینیت ببخشید.
این آیه برای مسلمانان نیز کاربرد دارد و اینگونه تعبیر میشود که همه زندگی شما با قرآن ارزیابی میشود و باید قرآن نمود عینی در زندگی شما پیدا کند. درست است این آیه خطاب به یهودیان و مسحیان بوده است ولی به مسلمانان نیز میگوید که هویت، شخصیت و شأن فردی و اجتماعی شما در گرو این است که قرآن در زندگی شما عینیت پیدا کند.
من در مصاحبههای متعدد خود گفتهام که این ادعا را دارم که قرآن برای زندگی هدایتگرانه و هدایتپذیرانه نازل شده است و سواد زیادی هم برای کاربردی کردن قرآن در جامعه نیاز نیست. برای استفاده از قرآن در زندگی تنها به قلبی پاک و طالب دریافت حقیقت، ترجمهای روان و زاویه نگش صحیح نیازمندیم تا بپذیریم که قرآن برای عمل کردن نازل شده است. به عنوان مثال، خداوند در آیهای میفرمایند:«لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً» به این معنا که غیبت نکنید. مرحوم آیتالله بهشتی میفرمودند: «خداوند غیبت را حرام کردند تا جامعه امنیت اخلاقی، اجتماعی و روانی داشته باشد.» اگر هر کس خود به تنهایی به این آیه عمل کند مردم در جامعه آرامش وامنیت پیدا میکنند. زندگی کردن بر پایه عمل به آیات قرآن در واقع، قرآنی زندگی کردن است.
متاسفانه امروزه چون غیبت در جامعه وجود دارد و عدهای با غیبت و خدشهدار کردن موقعیت دیگران سعی میکنند موقعیت خود را تثبیت کنند، امنیت اخلاقی در جامعه از بین رفته است. قرآن سرشار از آموزههای اجتماعی است که به کمک آنها میتوان شرایط روانی اجتماع را بهبود بخشید. به عنوان مثال، در مطبوعات اگر اشتباهات را به گونهای نقد کنیم که صاحب اثر به طور کلی زیر سوال برود، این نقد، نقدی سازنده نیست، بلکه نقد باید به گونهای باشد که هم اشکالات را بر طرف کند و هم فرد مورد نظر را آزرده نکند.
اخلاق یکی از آموزههای قرآن و اسلام است. با توجه به اینکه پیامبر(ص) اسطوره اخلاق بودند، چرا اخلاق در جامعه ما نهادینه نشده است؟
پیامبر(ص) فرمودهاند:«انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» به این معنا که من برای تکمیل مکارم اخلاق مبعوث شدهام. پیامبر(ص) در جامعه زمان خود با این که جامعه شرک بود، خط بطلان بر هر آنچه در جامعه بود نکشیدند. ما چگونه امروزه با وجود اینکه خود را مسلمان و پیرو حضرت رسول(ص) میدانیم بر هر چیزی که قبل از ما بوده است، خط بطلان میکشیم؟!
پیامبر(ص) خود را تکمیل کننده اخلاق مینامند نه از بین برنده هر آنچه پیش از این وجود داشته است، بلکه فضایل و مکارم اخلاقی را تکمیل میکنند. خداوند در سه سوره از پیامبر(ص) با عنوان اسوه اخلاق یاد کرده است. در این سورهها فضای سوره، فضایی اجتماعی است که درگیری سیاسی و فرهنگی در آن به چشم میخورد. از فضای این سورهها میتوان به این نتیجه رسید که پیامبر(ص) در فضایی ناآرام و متشنج به عنوان اسوه اخلاق شناخته شدهاند.
اخلاق از نظر آموزههای اسلام و قرآن به چه معنا است؟
اخلاق یعنی دروغ نگفتن، غیبت نکردن، شخصیت کسی را زیر پا نگذاشتن، با آبروی کسی بازی نکردن و تمامی این خصوصیات را در جامعه نهادینه کردن، به گونهای که اخلاق وارد متن زندگی افراد در جامعه شود. پیامبر(ص) در روایتی خطاب به کعبه سه بار پشت سر هم کعبه را مهم قلمداد میکنند اما بار چهارم آبرو و حیثیت مومن را از کعبه مهمتر میدانند. متاسفانه امروزه کسی حاضر نیست تا لطمهای حتی به یک نخ از پارچه روی کعبه وارد کند اما به راحتی آبروی شخص مومن را از بین میبریم.
چگونه میتوان یک زندگی بر مبنای قرآن و اخلاق اسلامی داشت؟
با تحمل، تمرین و عمل کردن به آموزههای قرآن میتوان زندگی بر مبنای آیات قرآن داشت. راهکار نهادینه کردن هر چیزی در جان و زندگی اجتماعی ابتدا علم، سپس عمل و پس از آن تکرار فراوان در عمل است. اگر قرآن را آییننامه زندگی بدانیم و علم داشته باشیم که قرآن داروی زندگی است، میتوانیم زندگی قرآنی داشته باشیم. امیرالمومنین(ع) میفرمایند:«قرآن بهترین داروی زندگی است که شما را از بدترین دردها که کفر و نفاق و ریا است، نجات میدهد.» عمل به قرآن مدینه فاضله مورد نظر پیامبر(ص) را شکل میدهد و مهمترین راه آن، افزایش دادن آگاهیهای ما نسبت قرآن و آموزههای قرآنی و عمل کردن به قرآن است و مومنانه سفارش به حق و حقیقت کنیم.
اگر جامعه ما تنها به این آیه «لا تقف ما ليس لك به علم» به این معنا که «چیزی را که به آن علم نداری از آن پیروی نکن» عمل کند، بسیاری از آسیبهای اجتماعی ما از بین خواهد رفت. نباید آنچه را که از آن اطلاع نداریم، به زبان بیاوریم و بر مبنای ظن و گمان نتیجهای بگیریم، چرا که گمان و پندار انسان را به حق نمیرساند.
جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۳
نظر شما