به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) محمد علی قربانی در ابتدای این نشست با اشاره به اینکه امسال 61 اثر در بخش انقلاب اسلامی و دفاعمقدس داوری شده است، اظهار کرد: پس از داوری مرحه اول 11 اثر به دور دوم رسیدند و سه داور در این بخش همه آثار را مطالعه کردند که نتیجه آن معرفی شش اثر به عنوان نامزد دریافت جایزه این بخش بود. «افرا» نوشته حسینعلی جعفری، «دخیل عشق» به قلم مریم بصیری، «قیدار» اثر رضا امیرخانی، «آواز ابابیل» تالیف مجید پورولی کلشتری، «داستان من» نوشته جشمید طاهری و «کمانی برای آرش» از محمد محمودی نورآبادی، نامزدهای دریافت جایزه گروه رمان انقلاب اسلامی و دفاعمقدس بودند. البته «داستان من» از حوزه رمان آزاد به این بخش راه پیدا کرد.
قربانی درباره داوری آثار غیر مرتبط با گروههای چهارگانه این جشنواره، توضیح داد: در گروه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هم اثری به عنوان «یکی بود، یکی نبود» را داوری کردیم که از گروه رمان آزاد بود. جشنواره دفاع مقدس هر سال برگزیده یا شایسته تقدیر دارد و ما مانند برخی جوایز دیگر که گاهی اوقات برگزیدهای را معرفی نمیکنند، عمل نمیکنیم. مرحوم امیرحسین فردی استدلالش این بود که جشنواره یک جشن است و برای آن حتماً باید دلیل وجود داشته باشد و جشنواره شهید غنیپور با این نیت هر سال برگزیده و شایسته تقدیر دارد.
امکان قضاوت جداگانه رمان انقلاب و دفاع مقدس وجود ندارد
در ادامه، خسرو باباخانی در پاسخ به این پرسش که چرا در این جشنواره، آثار انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در یک گروه داوری میشوند، عنوان کرد: تعداد داوران محدود است. با توجه به تنوع حوزهها، ناچاریم حوزههایی را که باهم اشتراک دارند یکجا داوری کنیم. البته جداشدن این دو حوزه اتفاق خوبی است و من هم با این موضوع موافقم اما فکر میکنم این کار عملاً امکانپذیر نیست.
نویسنده «برفراز گندمزار» درباره حضور رمان انقلاب در جشنواره شهید غنیپور، اظهار کرد: این جایزه از معدود جشنوارههایی است که به داستان انقلاب اهمیت میدهد. مرحوم فردی بنیانگذار جشنواره داستان انقلاب بود و من در این جشنواره امسال 400 رمان در حوزه انقلاب اسلامی خواندهام. در بدبینانه ترین وضعیت، 10 کتاب این آثار سطح مطلوبی دارند و در نهایت فقط چهار اثر خوب معرفی میشود. متاسفانه بنا به دلایلی ادبیات انقلاب سالها مغفول مانده است و یکی از این دلایل هم جنگ تحمیلی بود. به این ترتیب ادبیات انقلاب اسلامی با خلاء روبهرو شد و چون این خلا پر نشد، جشنوارههایی مانند شهید غنیپور به وجود آمد. البته من به عنوان داور برای قضاوت آثاری با موضوع انقلاب، سختگیری زیادی هم میکنم.
سپس قربانی در ادامه توضیحات باباخانی، بیان کرد: دورههای قبل رمان انقلاب در بخش آزاد بود و البته سال گذشته «شاه بی شین» که اثری انقلابی بود در بخش رمان آزاد برگزیده شد. قرار شد از امسال به ادبیات انقلاب اسلامی اهمیت بیشتری بدهیم و آثاری با این موضوع را در بخش دفاع مقدس و ارزشی بررسی کنیم.
«جنگ و صلح» کالایی تزیینی است!
این داور جشنواره شهید غنیپور با اشاره برگزاری جشنواره داستان انقلاب، ادامه داد: فکر می کنم یکی از دلایلی که نویسندگان استقبال کمی از ادبیات انقلاب استقبال نمیکنند، خوش حساب نبودن ناشران است. تعداد نویسندگان داستان انقلاب زیاد نیست، البته آنها هر سال داستانهای زیادی با موضوع انقلاب اسلامی تولید میکنند اما این آثار به عللی چون گرانی کاغذ منتشر نمیشود. برای مثال آثار برگزیده دورههای سوم، چهارم و پنجم جشنواره داستان انقلاب هنوز منتشر نشدهاند و ترافیک سنگینی برای انتشار این آثار وجود دارد!
قربانی در پاسخ به این پرسش که:«چرا اثر فاخری در حوزه انقلاب اسلامی منتشر نمیشود؟» توضیح داد: ببینید برای مثال، رمان جنگ و صلح نوشته تولستوی در کشورمان تبدیل به یک کالای تزیینی شده است! خیلیها این اثر را میخرند اما تعداد کمی آنرا میخوانند. ملاک خرید کتاب نیست، ملاک خواندن است. نمیدانم آیا لزومی دارد ما آثاری از این دست منتشر کنیم یا نه؟ متاسفانه مشکل ادبیات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی این مخاطبمحور نبودن آنهاست. اگر این آثار ارزشی نوشته شود، گیشه ندارد و در این حوزه سلیقه خواننده با نویسنده مخاطب همخوان نیست.
نویسنده متوسط اثر متوسط مینویسد
باباخانی هم با بیان اینکه نسل جدید، نسلی کاملاً منطقی است، افزود: متاسفانه چند چهرگی در فرهنگ ما وجود دارد و نوشتن رمان کار زیادی میطلبد. چند درصد ما حاضریم تن به مشقات این کار بدهیم؟ کدامیک از ما پنج سال برای نوشتن رمان وقت میگذاریم؟ غیرممکن است حاضر شویم پنج سال برای نوشتن رمان وقت بگذاریم و در نهایت اثر ما با شمارگان هزار نسخهای منتشر شود و یک میلیون تومان بگیریم. پس چه کسی زندگی نویسنده را در این مدت تامین میکند؟ من چیزی را مینویسم که در من باشد، منی که سالی 10 رمان نمیخوانم، چطور میتوانم شاهکار بنویسم؟ چرا ما شاهکار ادبیات نداریم؟ چون آدمهای متوسطی هستیم. آدم متوسط کار متوسط هم مینویسد. هنرمندان ما جرات تجربه ندارند چون قضاوت دیگران برایشان مهم است.
مدتی پیش زندگینامه همینگوی را خواندم و با خودم گفتم اگر من هم جای او بودم این شاهکارها را مینوشتم. منی که دورترین جایی که رفتهام تبریز بوده است و فقط به زبان فارسی مسلطم، چه باید بنویسم؟ یک پای همینگوی در آفریقا بود یک پایش در اروپا. او در جنگ داخلی اسپانیا شرکت کرده است. «برفهای کلیمانجارو» را مینویسد و به شکار میرود. او تجربیات نابش را بدون توجه به قضاوت دیگران مینویسد.
وی در ادامه و درباره رویکرد نویسندگان دفاعمقدس به سینمای این حوزه، تشریح کرد: این مساله به دلیل راحت طلبی ماست. کتاب و روزنامه خواندن کار سختی است و تماشای فیلم از مطالعه راحتتر است. ما ملت شفاهی هستیم و انباشت تجربه نمیکنیم. پرداختن ادبیات داستانی بسیار سخت است. حوزه هنری چند سال پیش طرحی برای خلاصه کردن رمانهای مشهور داشت و من هم از افرادی بودم که این کار را انجام میداد. قرار شد من رمان «ابله» را که دوجلدی بود، در یک جلد خلاصه کنم. آن یک جلد را باید با قلم روی کاغذ مینوشتم و از شدت خستگی دست درد گرفتم اما داستایوسکی 32 بار رمان «جنایت و مکافات» را بازنویسی کرد!
گلایه از زندگینامه نویسان
قربانی هم درباره به دست آوردن اطلاعات برای نوشتن داستان جنگ و انقلاب، اظهار کرد: نویسنده برای درونی شدن تجربه نیاز به اطلاعات خام کتابنشده دارد. من زندگینامه چند شهید را نوشتم اما وقتی باتجربهتر شدم دوست داشتم دقیقتر بنویسم. برای همین نزد سازمانهایی رفتم که اسم شهید را دارند اما از آنها چیزی عایدم نشد. سراغ خانواده شهدا رفتم اما آنها مطالبشان را با سانسور بیان میکردند. من موادی پیدا نمی کنم که با شهید همراهم کند. اطلاعات خیلی کلی است، مثلاً می گویند «نمازخوان بوده!» خب این ویژگی شهدا بدیهی است. خانواده ها فکر می کنند همانقدر باید بگویند و کارنامهاش را نمی آورند.
وی در ادامه با گلایه از زندگینامهنویسان، عنوان کرد: امسال 44 زندگینامه را داوری کردیم. بین آنها تنها «کمانی برای آرش» کیفیت خوبی داشت اما بقیه یادنامه بود. درحالیکه زندگینامه داستانی، اثری است که بخشهایی از آن منطبق بر زندگی یک نفر است، اما بیش از 90 درصد آثاری که با این موضوع داوری شد، بین یادنامه و زندگینامه بودند و داستان نشدهاند.
فقر طنز در ادبیات داستانی ایران
باباخانی هم درباره خودسانسوری نویسندگان، توضیح داد: دلایل خلقنشدن شاهکار ادبی خودسانسوری نویسندگان است. برخی نویسندگان میگویند آثارشان در ارشاد سانسور میشود، اما خودشان آنچنان درگیر خودسانسوریاند که ممیز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از خواندن آن کتاب لذت میبرد. متاسفانه ما جسارت نویسندگی نداریم.
سرداور گروه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی جشنواره شهید غنیپور اضافه کرد: بیش از 300 نفر در حادثه سینما رکس آبادان سوختند اما کسی مسوولیت آن را نپذیرفت و هنوز هم با گذشت 35 سال ابهامات زیادی درباره آن واقعه وجود دارد. اطلاعات در کشورهای مختلف بعد از حدود 30 سال منتشر میشود در اختیار عموم قرار میگیرد اما در ایران این اتفاق نمیافتد و نمیدانم چرا اطلاعات داده نمیشود.
وی درباره گرایش نویسندگان به نوشتن داستانهایی با فضای پس از جنگ، گفت: یکی از سوژههایی که خیلی به آن توجه میشود، جانبازان شیمیایی یا اعصاب و روانند. این سوژه به خودی خود حس برانگیز است و این هنر نویسنده نیست و او برای انتقال حس زحمتی نمیکشد. یکی دیگر اطناب و پرگویی است، خیلی کارها نصفش را حذف کنید چیزی نمیشود. موضوع دیگر پرداختن به طنز است. چرا ادبیات ما اینقدر خشک است و طنزش سطحی است؟ وقتی برخی آثار دفاع مقدس را میخوانیم، انگار وقایع جنگ آلمان و روسیه ترجمه شده است! بهویژه در داستان کوتاه این جذابیت نیست و اگر مطرح شود آدم حس میکند سفارشی است. آفت ادبیات انقلاب و دفاع مقدس، جشنواره پسندنویسی است. انگار نویسندگان رگ خواب داوران را فهمیدهاند. ما هم به عنوان داور باید پایبند معیارها باشیم.
اعلام زمان مراسم پایانی
قربانی هم با اشاره به مراسم پایانی جشنواره شهید غنیپور گفت: اختتامیه این جشنواره، دوشنبه 12 اسفند بعد از نماز مغرب و عشا در مسجد جواد الائمه برگزار میشود. کارهای این جشنواره هیاتی برگزار میشود. خیلی از برگزیدگان هم وقتی مجال صحبت پیدا میکنند میگویند: «بعد مادی این جشنواره برای ما مهم نیست.» ما هرگز اسم کسی را به عنوان حامی جشنواره مطرح نمیکنیم. سازمانها، ادارات و نهادها باید خوشحال باشند که برای حفظ ارزشهای نظام جمهوری اسلامی، چنین جایزهای برگزار میشود. گاهی اوقات پولی به دست ما رسیده است و جوایز را تهیه کردهام و وقتی هم پول نداشتیم از جیبمان برای این جایزه خرج کردیم. ما از کسی کمک نمیخواهیم، اما کمک کسی را هم رد نمیکنیم.
شنبه ۱۴ دی ۱۳۹۲ - ۱۷:۴۹
نظر شما