به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، سید ضیاء موحد، استاد فلسفه و منطق و شاعر ایرانی، ۱۲ دیماه ۱۳۲۱ در اصفهان متولد شد. وی در اصفهان تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را به پایان برد و تحصیلات خود را در دانشکده علوم دانشگاه تهران در رشته فیزیک و در یونیورسیتی کالج لندن در رشته فلسفه ادامه داد. موحد مدیر گروه منطق و عضو هیات امنای انجمن حکمت و فلسفه ایران است.
وی نیمه دوم دهه هشتاد با اظهاراتی درباره جلال آلاحمد و همچنین قالب شعری غزل به چهرهای جنجالی در حوزه ادبیات و روشنفکری ایران تبدیل شد. خبرگزاری کتاب ایران در آستانه سالروز تولد وی، گفتوگویی را با او انجام داده است که در ادامه با هم میخوانیم.
- آقای دکتر موحد، آنچه در ابتدا با شنیدن نام شما به ذهن متبادر می شود، پیوندی است که میان منطق، فلسفه و شعر برقرار کردهاید. این علایق به ظاهر متضاد چگونه در شما شکل گرفتهاند؟
ابتدا باید بگویم که من نخستین کسی نیستم که چنین علایقی دارد و در طول تاریخ و به ویژه تاریخ ادبیات جهان افراد دیگری هم مانند من علایق مشابهی داشته اند اما به صورت مبسوط تر من پیوند میان شعر و منطق را در یکی از کتابهایم که از سوی نشر مروارید به چاپ رسید، توضیح دادهام.
به صورت خلاصه باید بگویم که شعر و منطق در ویژگی «توجه به فرم» با یکدیگر وجه اشتراک دارند، با این تفاوت که در ادبیات، فرم جنبه عاطفی دارد اما در منطق اساس مساله، اهمیت به فرم است. حتی در مقدمه کتابم به نقل از «تیموتی ویلیامسون» یکی از مشهورترین فیلسوفان معاصر بیان کردم که «منطق همانند شعر است.» به عبارت دیگر دقت، زائد نبودن کلمه، قابل تاویل بودن و انسجام دادن تشابهاتی است که شعر و منطق دارند، چراکه شما چه در منطق و چه در شعر نمیتوانید هر چه را که به ذهنتان متبادر میشود به نوشتار بیاورید و در واق، هر چیزی جای خودش را دارد. بنابراین تشابه بین منطق و شعر به دلیل توجهی است که هر دوی این موضوعات به ساختار و فرم دارند.
- علاقه شما به شعر و فلسفه از کجا نشات گرفته است؟
- من پیش از این که بدانم منطق و فلسفه چیست، شعر می گفتم. پدرم هم کتابخانهای داشت که کتابهای شاعران در آن فراوان بود. خودش هم برای من حافظ میخواند و بنابراین در ابتدا این شعر بود که در من ریشه دوانده بود اما بعدها زمانی که تحصیلاتم را ادامه دادم، تصمیم گرفتم به رشتهای گرایش پیدا کنم که موجب افزایش اطلاعاتم شود. البته آشنایی من با مباحث فلسفی نیز باز از پدرم آغاز شد و توسط او با فلسفه آشنا شدم.
- در تفکر فلسفی خودتان بیشتر تحت تاثیر چه فیلسوفی بودید؟
فلیسوف شاخص و معلم من «سقراط» است؛ کسی که شاید همه فیلسوفان معاصر به نوعی تحت تاثیر او هستند. وی باب گفتوگو را باز کرد و من هم فلسفه را جز گفتوگوی بیپایان نمیبینم. در واقع، فلسفه خواندن مانند کوه رفتن است. کسی به کوه نمیرود تا به انتهای آن و قله برسد، بلکه مهم کوهنوری و نفسِ حرکت است. در فلسفه نیز نفس حرکت و دقت در مفاهیم، نفسِ انتقاد کردن و البته دائما حرکت کردن رو به جلو مهم است.
بعدها به دلیل پایاننامه دکترایم به فلسفه تحلیلی علاقهمند شدم و در آن تحت تاثیر «گوتلوب فرگه» فیلسوف آلمانی قرار گرفتم. ویلارد کواین، دونالد دیویدسون، سول آرون کریپکی و تیموتی ویلیامسون دیگر فیلسوفان مورد علاقه من هستند.
- از میان فیلسوفان ایرانی و اسلامی بیشتر به چه کسانی علاقهمندید؟
یکی از فیلسوفانی که خودم چندین مقاله درباره ابداعات آن نوشتم، ابنسینا است و در آخرین مقاله خودم که اکنون در دست تالیف دارم هم درباره ابنسینا کار کردم.
- در صحبتهایتان به تعریف فلسفه و ذات آن اشاره کردید. در حالی که گفته می شود فلسفه باید شیوه فکر کردن را به ما بیاموزد اما ظاهراً ما بیشتر دنبال این هستیم که بفهمیم دیگران چگونه فکر می کنند! نظر شما در این باره چیست؟
حرف شما درست است اما این عیب اکنون در حال اصطلاح است. خوشبختانه امروزه استادان ایرانی که از خارج از کشور به ایران آمدهاند یا دکترای خود را در ایران گرفتهاند بیشتر مستقل فکر میکنند و در تولید علم به زبان فارسی فعالند. بنابراین به ویژه در فلسفه تحلیلی استادانی در نقد و تولید سهیم شدهاند و وضع چندان بدی نداریم.
- بهترین کتابهایی که تاکنون در حوزه فلسفه خواندید، چه بودهاند؟
پیش از این که مدرک دکترایم را بگیرم بیشتر پراکندهخوانی میکردم. عقاید «ایمانوئل کانت» را طبعیتاً هر کسی باید بداند و من هم کتابهای این فیلسوف را خواندم. به آثار هیوم نیز علاقه داشتم و او را از فیلسوفان بسیار تاثیرگذار و مهم میدانم.
مکتوبی که پس از سالها ذهن من را بیدار کرد، مقالهای از فرگه بود. راسل و فرگه از فیلسوفان مهم قرن بیستم هستند. البته اکنون فرگه بیشتر مطرح شده است. مقاله معروف فرگه با عنوان «درباره معنا و مصداق» بیشترین ارجاع را در قرن بیستم داشته است و من هم از این مقاله بیشترین تاثیر را گرفتهام. کتاب دیگری که آن هم برای من مهم بوده، «مبانی حساب فرگه» است.
- اکنون که در سالگرد تولدتان هستید، چه آرزویی دارید؟
کتابهای ناتمامی در حوزه شعر، فلسفه و منطق دارم که دلم میخواهد به پایان برسانم چون این کتابها سهم من هستند در دنیای علم، زمانی که انسان درس میدهد حرفهای دیگران را تکرار میکند اما وقتی کتابی مینویسد خلاقیت خودش را نشان میدهد. این آثار خاص خودم هستند.
- بهترین کتابهایتان به نظر خودتان چه آثاری هستند؟
در زمینه منطق دو کتاب «درآمدی بر منطق جدید» و «منطق موجهات» آثار جاافتاده من هستند. این کتاب ها مشخصات خاص خودشان را دارند و هیچ کتاب انگلیسی را پیدا نمیکنید که این مسایل را مطرح کرده باشند چون در این کتاب ها از کسی تقلید نکردم.
در زمینه نقد ادبی بهترین کتابهایم «شعر و شناخت» و «دیروز و امروز شعر فارسی» نام دارند چون مقالات کلیدی در آنها وجود دارند و در این کتاب نیز صاحب فکر هستم.
- چه چیزی در فضای علمی کشور وجود دارد که دوست داشتید، وجود نداشت؟
آدمی که کار علمی میکند، چه در رشته علوم انسانی و چه در علوم ریاضی و مهندسی، به فضای پرتحرک نیاز دارد؛ فضایی که پویایی و نشاط علمی داشته باشد و زمینه انتقاد سالم و گفتوگو در آن فراهم باشد. این همان فضایی بود که از قرن دوم تا هفتم وجود داشت و باعث بروز چهرههای شاخص فلسفه شد. متاسفانه امروز این محیط را نداریم و لطمهای که دولت قبلی به دانشگاهها وارد کرد قابل جبران نیست. اکنون روحیه یاس و ناامیدی برخی دانشگاهها را فرا گرفته است و باید این روحیه را عوض کرد.
البته نکته مثبت هم وجود دانشجویان بسیار مستعد و علاقهمند است. وجود امکاناتی مانند اینترنت هم کار را راحتتر کرده است، هرچند که اگر تنگنظریها نباشد و دسترسی وسیع به اینترنت فراهم شود، کار بهتر میشود.
امروز استادان جوان خوبی به میدان آمدهاند که امیدوارم در فضای علمی مریض نشوند!
چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۴
نظر شما