درنگی بر «کم کم سرزمینشان را از دست میدهند» سروده مرتضی پاشاپور
شعرهایی ساده که آسان نوشته شدهاند
مجموعه شعر «کم کم سرزمینشان را از دست میدهند» سروده مرتضی پاشاپور شامل شعرهای ساده و آسانی است که برای همه و همه قابل فهم است. برخی شعرهای این مجموعه به قدری ساده و آسان هستند که تجربه ارزندهای را به خواننده منتقل نمیکنند._
«سرم را بر زمین گذاشتهام
و با انگشت جسدها را کنار میزنم
میدانم
زندگی از سر گرفته خواهد شد
اما هنوز
مورچهای بیرون نیامده
از لانهای که همین چند وقت پیش
پدرم در آن نفت ریخت»
میتوانید این شعر را با شعر اول کتاب «حدیث بی قراری ماهان» احمد شاملو که در سال 1350 در بیمارستانی در پاریس نوشته است، مقایسه کنید:
« سراسر روز
پیرزنانی آراسته
آسان گیر و مهربان و خندان از برابر خوابگاه من گذشتند.
نیم شب پلنگک پر هیاهوی قاشقکی بر خاست
از خیالام گذشت که پیرزنان باید به پایکوبی بر خاسته باشند.
سحرگاهان پرستار گفت بیمار اتاق مجاور مرده است»
این دو شعر از منظری با هم تفاوتها و شباهتهایی دارند. شاملو هم مانند شاعر این مجموعه موضوع مرگ را –نه البته موضوع مرگ مورچهها را- دستمایه سرودن قرار میدهد. تعلیقی در شعر شاملوست که در شعر اول نیست و هر دو یک موضوع به ظاهر دم دستی را محور شعر قرار میدهند. در واقع شاملو از هیچ شعر میسازد اما شعر اول جز القای یک تصویر شبیه به بازیهای کودکی خودمان-کشتن مورچهها- یا نفت ریختن پدر من شعری در لانه مورچگان، چیز دیگری ندارد.
دیگر شعرهای این کتاب هم همانطور که گفته شد اغلب سادهاند و آسان نوشته شدهاند:
«درخت سردش بود
قطعه
قطعه
به خانه بردیم
گرم شد.(شعر شماره 8 در صفحه 19)»
شاید اندیشیدن به شعرهای آسان ساده باشد اما سرودن این گونه شعرها هم به مراتب آسان است. مرتضی پاشاپور وقتی وارد فضاهای عاشقانه میشود شعرهای زیباتری مینویسد و تجربههای ملموس خود را به رشته تحریر در میآورد که برای خواننده قابل تأملتر است. شاید بهتر باشد او به سرودن عاشقانههایی از این دست بپردازد تا در جهان شعری خود موفقتر باشد. در شعر شماره هفت که از عشق حرف میزند، میخوانیم:
«کم نیستند
کسانی که میتوانند
ساعتها از دریا حرف بزنند
بی آنکه دریا را دیده باشند
جملههای عاشقانه بگویند
بی آنکه عشقی در کار باشد
اتفاقهای نیفتاده را
چنان بازگو کنند
تا باور کنی
زندگیات چقدر بیهوده میگذرد
اما تو
میتوانی دریا را ببینی
و عاشق شوی
بگذار آنها حرفشان را بزنند.»
در یکی دیگر از شعرهای این مجموعه، شاعر میگوید دوست داری ساعتها بایستی به گلها نگاه کنی؟ روی چمنها دراز بکشی و عبور تکههای ابر را در آسمان آبی تماشا کنی؟ یا در روزی بارانی تمام راه را قدم بزنی؟ اما با این کارها شغلت را از دست خواهی داد. چنین شعرهایی بیشتر به جملات معترضه ادیبانه شباهت دارند که کمتر به درد سرودن شعر میخورند. شاید اگر پاشاپور به سرودن شعرهای عاشقانه بپردازد موفقتر باشد. شاید اگر از عشق در شعرهایش حرف بزند تجربههایش برای مخاطبان شنیدنیتر باشد.
مجموعه شعر «کمکم سرزمینشان را از دست میدهند» سروده مرتضی پاشاپور با شمارگان هزار و 100 نسخه و با قیمت سه هزار و 500 تومان، امسال(1392) از سوی انتشارات نصیرا منتشر شده است.
نظر شما