به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، با آغاز سلسله قاجاريه، تهران به عنوان پايتخت ایران معرفی شد. اين روال بيش از هفتاد سال ادامه داشت تا اينكه در بيست و يكمين سال سلطنت ناصرالدين شاه قاجار، بر اثر افزایش جمعيت، وی تصميم گرفت شهر را وسعت دهد و شهری با نام خود در كنار تهران قديم يا عتيق بنا كند. از اين رو، در اين روز برابر با يازدهم شعبان 1284ق توسعه تهران و احداث شهر جديد با نام دارالخلافه ناصری را آغاز کرد و از اين پس، تهران به اين نام خوانده شد.
طهران قبل از اسلام و بعد از آن، از ری که از شهرهای بزرگ و معتبر شرق بوده است، تبعیت میکرد. در آثار مکتوب قدیمی از طهران قبل از اسلام حرفی به میان نیامده است، با این وجود، کاوشهای باستانشناسی در سال 1321 در دهکده «دروس» شمیران نشان داد که در این منطقه در هزاره دوم پیش از میلاد، مردمی متمدن میزیستهاند. نتایج کاوشهای دیگری در ارتفاعات قیطریه نیز همین امر را تصدیق کرد و نشان داد که طهران در زمانهای قبل از اسلام از مناطق مذهبی بوده و آیین زرتشتی در آن رونق داشتهاست.
طهران در لابهلای متون تاریخی
نام طهران را نخستینبار در متون قدیم اسلامی و در ترجمه احوال یکی از محدثین بزرگ به نام «محمد بن ابوعبدالله حافظ تهرانی رازی» میبینیم. در «فارسنامه» ابن بلخی نیز از طهران به خاطر انارهای خوبش یاد شده است. همچنین در کتاب «آثارالبلاد» زکریای قزوینی اطلاعات جالبی درباره مردم دهکده طهران وجود دارد. در این اثر طهرانیها بهعنوان مردمانی سرسخت و یاغی، باجنده و ستیزهجو معرفی میشوند. در این کتاب به این نکته نیز اشاره شدهاست که تهران 12 محله دارد و اهل هر محله با محله دیگر در نزاع هستند و به سلطان وقت خراج نمیدهند. در متون قدیم از محلههایی همچون «عودلاجان»، «چالمیدان»، «بازار» و «سنگلج» بهعنوان قدیمیترین مناطق طهران قدیم نام برده میشود.
یاقوت حموی از دیگر مورخانی است که در اثر معروف خود به نام «معجمالبلدان» به طهران اشاره کردهاست و درباره معماری خانههای اهالی آن مینویسد: «خانههای ایشان را دیدم که به تمامی در زیر زمین ساخته شده است و راه عبور درهایی که به خانهها میرسد، در نهایت تاریکی و صعوبت عبور است، این کار را برای جلوگیری از تهاجم شبانه و غارت سپاهیان میکنند و هرگاه خانهها چنین نمیبود کسی در آنجا باقی نمیماند.»
علاوه بر آثار مکتوب ایرانیان و مسلمانانی که به طهران پرداختهاند در سفرنامه سیاحانی که به ایران سفر کردهاند نیز نام و نشانی از این دهکده را مییابیم. مهمترین این سیاحان که در سفرنامههایشان به طهران اشاره کرده و فرهنگ و زندگی مردم آن را مورد بررسی قرار دادهاند میتوان به «موسیو اولیویه» و «پیترو دلاواله» اشاره کرد.
موسیو اولیویه سیاستمدار و پزشک معروف فرانسوی که در اوایل سلطنت محمدخان قاجار به ایران سفر کرد، در توصیف طهران مینویسد: «طهران در سطحی خوب و هموار، که به خوبی آبیاری شده است، واقع است. قله دماوند، که قریب به 10 فرسخ در جهت شرقی تهران است، از همه قلههای این سلسله جبال مرتفعتر است و همواره در تمام فصول مستور از برف است و بعضی اوقات دود از قله آن بیرون میآید. عقیده اهالی این است که روح یکی از سلاطین بدکار ایران در این کوه در عذاب است.»
پیترودلاواله، جهانگرد ایتالیایی که در زمان شاه عباس بزرگ صفوی به ایران آمد اینطور مینویسد: «این آبادی وسیع و بزرگ است، اما جمعیت کمی دارد. بیشتر محلات این شهر باغستانهایی است که درختان میوه دارند. تمامی کوچهها آب جاری دارند و با سایه درختان چنار پوشیده شدهاند، به همین جهت این شهر را «شهر چنار» نامیدهاند. غیر از این چیزی که درخور گفتن باشد در این شهر دیده نشد.»
طهران قجری
سیصد سال قبل از آنکه محمدخان قاجار، موسس سلسله قاجاریه طهران را به پایتختی برگزیند، شاه تهماسب صفوی دستور داد بر گرد این آبادی بارویی بکشند تا هرگاه به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) میآمد، استراحتگاهی امن داشته باشد. در حقیقت طهران در ابتدای ورود خواجه تاجدار تنها دهکدهای بود با 10 تا 15 هزار جمعیت. شهری که به مانند دیگر پایتختهای سلسلههای حاکم بر ایران نه کاخ سلطنتی داشت و نه ظاهری آراسته که در شان سلسلهای قدرتمند و مدعی باشد. با این حال محمدخان قاجار به دلیل موقعیت برتر نظامی طهران تصمیم گرفت این دهکده کوچک را پایگاهی برای استقرار خاندان قاجار قرار دهد و از همان روز طهران رو به آبادانی و رونق رفت. حدود شهر در آن روزگار از شمال به خیابانی که بعدها سپه نام گرفت، از مشرق به خیابان ناصرخسرو، از غرب به خیابان جلیلآباد و از جنوب به خیابان بوذر جمهور محدود میشد.
و اما در زمان فتحعلیشاه قاجار، جمعیت شهر بنا به گفته فرستادگان ناپلئون بناپارت به 30 هزار نفر میرسید. مسجد شاه، بناهای باغشاه، برج نوش، کاخ نگارستان، قصر لالهزار و کاخ نیاوران از آثار دوره فتحعلیشاه است که متاسفانه امروزه به جز مسجد شاه و کاخ نیاوران تمامی آنها از بین رفته است. در حقیقت در دوره فتحعلیشاه تغییرات عمدهای در طهران صورت گرفت و اگر جنگهای ایران و روس و غرامتهای آن نبود، شاید فتحعلیشاه فرصت این را پیدا میکرد که طهران را زیباتر و وسیعتر کند.
اوضاع آشفته ایران در طول پادشاهی محمدشاه قاجار مانع عمران و آبادانی و توسعه طهران شد و به این ترتیب وظیفه نوسازی این شهر به ناصرالدین شاه محول شد. به صراحت میتوان گفت دوران 50 ساله سلطنت این شاه قاجار دوران آبادانی و شکوفایی پایتخت ایران به شمار میآید. در این دوران آثار ارزشمندی همچون مدرسه دارلفنون، قصر عشرتآباد، قصر یاقوت، قصر سلطنتآباد، قصر امیریه، مسجد و مدرسه سپهسالار، اتاقموزه، تالار آینه، کاخ ابیض و عمارت گالری احداث شد.
ناصرالدینشاه و کلنگ نقرهای!
در یازدهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه یک سرتیپ فرانسوی که معلم توپخانه دارالفنون بود، نقشهای برای تهران تهیه کرد. این نقشه نشانگر این است که در 143 سال پیش محوطه پایتخت درون دو قلعه تو در تو قرار داشته است. قلعه نخست به دور شهر کشیده شده بود و سه کیلومتر طول داشت و قلعه دوم به حفاظت کاخهای سلطنتی اختصاص داشت و این کاخها را از هجوم دشمن در امان نگه میداشت. تا اینکه در بیستمین سال سلطنت سلطان صاحبقران تغییرات زیادی در ساختار پایتخت ایجاد شد. میرزا یوسف مستوفی الممالک صدراعظم شاه، نظارت بر برنامههای نوسازی پایتخت را برعهده گرفت. مراسم آغاز نوسازی طهران با تشریفات خاصی برگزار شد و ناصرالدینشاه با کلنگ نقرهای که در دست داشت، نخستین کلنگ را بر زمین زد تا آغازی باشد برای تهران جدید. و اینگونه شد که تهران «دارالخلافه ناصری» نام گرفت. تخریب برج و باروها و استحکامات دوره فتحعلیشاه، افزایش مسافت دور شهر از سه کیلومتر به 19 کیلومتر و احداث خندق هشت ضلعی پایتخت به تقلید از خندق پاریس برخی از مهمترین طرحهای نوسازی بود که به انجام رسید.
در طول 10 سال سلطنت جانشین ناصرالدینشاه، یعنی مظفرالدین شاه برای عمران و آبادانی پایتخت تازه جان گرفته و نونوار شده ایران اقدام مهمی صورت نگرفت. این شرایط در دوران دو پادشاه دیگر قاجار یعنی محمدعلی شاه و احمدشاه نیز تداوم یافت و با خزانه خالی که نتیجه دوران سراسر جنگ و شورش و خونریزی این شاهان بود انتظاری هم جز این نمیرفت.
مطالعات تهرانشناسی
نخستین مطالعات منظم تهرانشناسی در دوره قاجار بهویژه در دوران سلطنت ناصرالدینشاه انجام شد. در این میان جایگاه محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، وزیر انطباعات، که در آثار متعدد خود به این شهر پرداخته و اطلاعات سودمندی برای پژوهشگران تهرانشناسی فراهم آورده، از همه برجستهتر است.
در میان آثار متعدد معاصران در باب تهران، باید به اثر زندهیاد عبدالحجه بلاغی نایینی اشاره کرد. کتابهای او سرشار از اطلاعات ارزنده درباره تهران است که وی با استفاده از متون قدیمی و نسخههای خطی آنها را فراهم کردهاست. دکتر حسین کریمان نیز از دیگر محققانی است که به پژوهش درباره جغرافیای تاریخی تهران پرداختهاست. کریمان در کتاب «تهران در گذشته و حال» بیشتر آثار و مطالب مربوط به تهران را مطالعه و اطلاعات لازم را از آنها استخراج کردهاست. این کتاب حاوی اطلاعات مفیدی درباره تهران در دوره قاجار است.
زندهیاد جعفر شهری که در آثارش مانند مجموعه پنج جلدی «طهران قدیم» و مجموعه 6 جلدی «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» بیشتر به مسایل اجتماعی و تاریخی و شناخت جامعه و فرهنگ عامه توجه داشت، ناصر نجمی صاحب کتاب صوتی «تهران قدیم» از دیگر پژوهشگران تهرانشناس به شمار میروند که آثارشان اطلاعات کامل و جامعی درباره تاریخ و جغرافیای این شهر در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
این داستان شهری است که این روزها حال و هوای خوبی ندارد و توانی برای نفس کشیدن در پیکرهاش باقی نماندهاست. شهری پر از دود و ترافیک و آلودگی صوتی و تصویری که دلش بیش از آنکه از آلایندهها گرفته باشد از مردمانی گرفتهاست که ساکنش هستند و توجهی به زمین زیرپایشان و آسمان بالای سرشان ندارند. آسمانی که زمانی آبی بود و پاک و زمینی که پر بود از درختان چنار و سپیدار و اکنون با بیتدبیری مسوولان و غفلت و ناآگاهی شهروندان جای آن آسمان آبی را آسمانی خاکستری و دودزده گرفته و آسمانخراشهای بیقواره نیز جانشین چنارها و سپیدارهایش شدهاند. تهران خسته شدهاست و اینگونه، از نفس میافتد.
نظر شما