سید حسین میرکاظمی، نویسنده و پژوهشگر ساکن استان گلستان با تاکید بر اشتراک بنمایههای بسیاری از افسانهها، وجه تمایز آنها را در فرهنگ و خرده فرهنگهای جوامع مختلف دانست.-
میرکاظمی درباره وجه تشابه و تمایز افسانههای ایرانی گفت: در فرهنگ کهن ما دو سنت نگارشی یا کتابی و سنت شفاهی یا سینه به سینه وجود دارد. در زبان پهلوی اهمیت روایت شفاهی بیش از سنت کتبی مورد تاکید قرار گرفته و به همین دلیل کتاب اوستا قرنها سینه به سینه نگهداری شد؛ همانطور که در دوره پارسها هم ادبیات حماسی به صورت شفاهی وجود داشت.
نویسنده کتاب «هفت پری دریایی» اظهار کرد: سنت شفاهی یکی از ویژگیهای فرهنگ کهن ایران است؛ یعنی با استفاده از سنت شفاهی خداینامهها و زیربنای آثاری مانند شاهنامه فردوسی پیریزی شده است. همچنین در اساطیر ایران به دلیل تقدسی که به بیان شفاهی داده شده، خط هموزن جادوی گفتار و سخن نشده است.
وی افزود: افسانهها با روایت شفاهی، سینه به سینه محفوظ مانده و به دست ما رسیدهاند. افسانهها در گذر از بینالنهرین، مصر، یونان، هند و ایران همواره بر روایت شفاهی متکی بودهاند و همیشه بن مایه و صورت اصلی افسانهها، جاذبه خاصی داشته است.
این پژوهشگر گفت: این بنمایه و صورت اصلی، با تغییراتی در کشورهای کهن مانند اروپای غربی، هند، ایران، یونان و زبانهای لاتینی حکایت شدهاند. در هر افسانهای، به وضوح طرز تفکر، منش و فرهنگ آن سرزمین ایرانی یا یونانی دیده شده است. البته نمیتوان ادعا کرد که همه افسانههای ملل از یک ریشه تاثیر گرفتهاند اما با این همه فرهنگ بشری حصار پذیر نیست و برای هجرت و نفوذ، برج و باروی هیچ دژ مستحکمی را نمیشناسد. با این ملاحظات خیلی از روایتهای عامیانه و روایتهای مختلف از یک افسانه وارد ایران شده و از اینجا به کشورهای اروپایی و عربی رفته یا به هند یا از هندیان گرفته شدهاند.
وی درباره ویژگیهای منحصر به فرد استان گلستان گفت: سرگذشت افسانههای گلستان جدا از مشیت سایر افسانههای استانهای ایران و جهان نبودهاند. به احتمال زیاد خاستگاه هجرت افسانههای استان گلستان متکی به زبان دری از ناحیه خراسان بزرگ و شرق ایران است و با افسانههای آن دیاران با قید احتیاط، اصل واحد داشتهاند. صد البته نکات مشترک و افتراق با سایر افسانههای ایران در هسته و محتوای آنها به چشم میخورد.
افسانهها چون پرندگان مهاجرند
نویسنده کتاب «افسانههای همیشه بهار» عنوان کرد: افسانهها چون پرندگان مهاجرند و به علت و موجبی به آفاق تازهای پر کشیده و در صورت پذیری مردم، در سینهها آشیان کردهاند و به این روش، روایتهای مختلف از یک افسانه به وجود آمده است.
وی گفت: حتی در یک منطقه روایت بین روستاها و شهرها با فاصله پنجاه یا شصت کیلومتری با وجود همانندیهایی در محتوا، شکل حادثهها، ساختار و پایانبندی، دو روایت اختلاف درخور تأملی پیدا میکنند. این گرانبهاترین دارایی بشر، جلوهاش را در روایتهای گوناگون آشکار میسازد. روایتهای مختلفی از مختصات آفرینشگری مردم گمنام، جزو جداییناپذیر افسانهها تلقی میشوند.
میرکاظمی بیان کرد: این موضوع، امتیاز بزرگی است که به ما میفهماند در حوزه آفرینش هنر عوام، حکمت و سرگرمی افسانه با روایتها بیان میشوند. یعنی از مجموع و برآیند روایتها میتوان روایت اصیل را بازشناخت.
وی درباره ویژگیهای بارز و منحصر به فرد افسانههای گلستان گفت: افسانههای استان گلستان مانند سایر افسانههای ایرانی و افسانههای ملل، یک روایت یا پر روایت هستند. هر روایت دلالت ویژه خود را نسبت به روایت دیگر دارد اما بار محتوایی با تفاوت بومی خود را بیان کرده و گاه در روایتی با یک محتوا مشابه، پرپیمانهتر هستند.
اختلاف در افسانههای گلستانی و تهرانی
میرکاظمی گفت: افسانه شنگول، منگول و حبه انگور که در مجموع افسانههای ملل، به بیش از صدها شکل روایت شدند، در روایت گلستانی و حتی تهرانی هم اختلاف فاحشی دارند. مثلا در روایت تهرانی افسانه «منگول و حبه انگور» به روایت صادق هدایت، دندان گرگ کشیده میشود اما در روایت گلستانی گرگ دندانش را تیز میکند یا در همین افسانه به روایت صادق هدایت، دست حنایی نشان آشنایی است اما در روایت گلستانی، آواز نشان آشنایی است.
نویسنده کتاب « 32قصه از سرزمين ايران» به اهمیت تلفیق داستان و افسانه اشاره کرد و گفت: برای پی بردن به چگونگی استفاده از افسانه در داستان کوتاه، نیاز است تا جمع داستانهای چند دهه اخیر مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد اما با احتیاط میتوانم بگویم، آن طور که باید و شاید این تلفیق مورد اعتنا و استفاده قرار گرفته نشده است.
وی اظهار کرد: متاسفانه نویسندگان و لااقل شماری از آنها درگیر و پایبند نظریههای برون مرزیاند و آنچه خود دارند زبیگانه تمنا میکنند و برابر این عیار، داستان مدرن خود را مینویسند و کمتر برای تلفیق داستان و افسانه به نوآوری و نواندیشی در ادبیات داستانی ایران انرژی گذاشته و معطوف بودهاند.
این نویسنده گفت: به عنوان یک داستاننویس خودم را مثال میزنم. شاید یکی از نخستین داستاننویسانی باشم که به تلفیق داستان و افسانههای ایرانی، ارادت و اعتقاد دارم و پایبند هستم. این کار را در فصولی از رمان «یورت» یا مشخصا در دو مجموعه داستان «زن و این گمان» و «باغ زیتونی چشم» انجام دادم.
غنای داستان با تلفیق به افسانه
میرکاظمی بیان کرد: به نظرم، داستاننویس امروز ما بهتر است با افسانههای ملل و به ویژه به افسانه ایرانی آشنا و اشراف داشته باشد. این اقبال با من بوده که در پنج دهه اخیر مشغول جمعآوری افسانههای ایرانی بودهام.
وی تاکید کرد: منشاء آشنایی با هسته افسانهها مرا بر این باور برساند که میتوان به غنای داستان با تلفیق افسانه افزود و نوآوری در ادبیات داستانی ایران پدید آورد.
نویسنده کتاب «باغ زیتونی چشم» گفت: یادمان باشد در سرشت داستان امروز که حقایق و تخیلات در هم رشته و در هم تنیدهاند، مرزشان را نمیتوان از هم بازشناخت. در افسانهها، این تخیلات میتوانند مانند داستانها مدرن و پسا مدرن غیرممکن را ممکن جلوه دهند.
وی گفت: گاهی تلفیق داستان و افسانه در دو روایت به هم آمیخته میشوند. مثلا روایتهای کهن افسانه و روایت داستانهای امروزه، پیوند عناصر اسطورهای و افسانهای و ترکیب تازهای را بهوجود میآورند.
نویسنده رمان «یورت» گفت: داستاننویس معتقد به تلفیق، به این شکل با هسته روایت افسانه روبهرو میشود و میاندیشد که کدام یک از عناصر افسانهای را برای داستان خود میپسندد و بستگی بر گستره آگاهی او از روایت کهن و رابطهاش با کار داستانیاش دارد و این چنین داستان در هیات نو معرفی میشود.
وی افزود: لاجرم داستان امروزی میتواند مانند روال و روشهای دنیای اساطیر مخلوطی از ترکیب و ادغام باشد. در واقع در این ترکیب و ادغام همگوهری و همگونی وجود دارد و نمیتوان آنها را از هم جدا کرد و پیوندی مصنوعی به وجود آورد. تلفیق مانند تار و پود پارچه در هم تنیده شدند.
میرکاظمی توضیح داد: روایت کهن افسانه با عنصر پرقدرت خیال، باعث ریشهدار و غنی شدن داستان امروز میشود و با این شیوه، نویسنده میکوشد زندگی مردم معاصرش را به صورت تازه روایت کند.
وی اظهار کرد: نویسنده با استفاده از افسانه و داستان صاحب بنمایه در فرهنگ و ادب کهن و ادبیات عوام میشود و به این طریق ریشه جهان برون و درون انسان جامعه امروز را کشف و بیان میکند.
میرکاظمی با یادآوری تشابه و تمایز افسانهها و داستانها در استان گلستان گفت: طی تحقیقی که از عناصر و نیروی حیاتی افسانهها در استان گلستان و سایر استانها انجام دادم، مشخص شد که عناصر و نیروی حیاتی افسانهها کدامند و تاکنون چه مصالحی سبب ساخت و ساز افسانه شدند. این عناصر شامل بیابان، عجوزه، مادرناتنی، بر سر دو راهی، کار، خیالپردازی، تحرک اجتماعی، عروسی، عشق معنی و محتوا، فرصتطلبی، پایانبندی افسانهها، فداکاری، حیله، نهاد بد، کودکی، تقدیر، تقاص، حکومتخواهی مردم و هجرت است.
وی افزود: این عناصر بیش و کم در بین افسانهها وجه اشتراک دارند اما موردی که سبب تمایز روایتی با روایت دیگر میشود شامل خرده فرهنگ و فرهنگ جامعه مورد پذیرش افسانههاست. استان گلستان هم با شهرها و روستاهای متنوعش، خرده فرهنگ و فرهنگ ویژه خود را در پذیرش روایتها و بازسازی روایت دیگر و یا زایش روایت را دارد.
ميركاظمي اديب و نويسنده ساكن استان گلستان است. وی تاكنون 10 جلد كتاب افسانه نوشته است. «هفت پری دريای» و «32 قصه از سرزمين ايران» از سوی نشر قديانی، «قصههای مردم مهربان» از سوی نشر چشمه و «افسانههای ديار هميشه بهار» از سوی نشر سروش نمونه كتابهای داستانی هستند كه به قلم ميركاظمی نوشته شدهاند.
نظر شما