خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- عمران صلاحی، شاعری واقعگرا و طنز پردازی کهنه کار است و بدون آنکه به شکل انتزاعی سعی کند طنز را به شعرش با چسب «لایتچسبک» بچسباند، در شعرش آن را به کار میگیرد. طنز نه فحش دادن است و نه به کار بردن کلمات رکیک در شعر. طنز به عبارتی ترجمه همان کلمه irony است. در طنز البته فضایی به وجود میآید که در یک موقیعت یا موقعیتهایی، آدمها کاری میکنند که مناسب آن فضا و مکان نیست و به اصطلاح با آن جور در نمیآید.
در یکی از شعرهای این کتاب با عنوان «مصاحبه» آمده است:
«کوهستان
ابری خونین را میکشد به دندان
انسانها
مزارع درو شده با قامتهای کوتاه
خبرنگار از پیرمرد خستهای پرسید:
- خسارت مالی هم دیدهای، نه؟
- نه قربان
- فقط کمی کف و سقف خانه به هم رسیده
- خسارت جانی چه؟
- عیالمان مقداری جان سپرده
خبرنگار از کلهای که بیرون مانده از خاک
میپرسد:
- چه احساسی حالا داری برادر؟
- از خوشحالی نمیدانم چه خاکی
روی سرم بریزم
باران رحمتش که بی حساب است
تا خرخره رسیده
و خوان نعمتش که بی دریغ است
ما را به گل کشیده
چه چیزی بهتر از این
الحمدالله رب العالمین»
طنر با هزل و هجو تفاوتهای بارزی دارد. طنز شاید مثل همین شعر صلاحی آدم را نخنداند اما میتواند طنز باشد. در میان طنز نویسان سرآمد معاصر شاید بتوان نام ایرج میرزا را برد که با زبانی رنگین هر چه را که میخواست به طنز میکشید، اما طلیعه دار او یعنی عبید زاکانی استادی است مسلم که بسیار نکتههای غامض را میتوان از او آموخت.
عمران صلاحی بی شک وامدار گذشتگان خود است اما مانند ایرج میرزا کلمات رکیک به کار نمیبرد و مانند عبید نمیگوید که باید با ساقی برای اینکه بنگ و باده به تو میرساند رابطه خوبی داشته باشی! در شعر او چنین ملاحتهایی دیده نمیشود و کلمات رکیک و جملات قبیح را برای خنداندن به کار نمیگیرد. طنز او جاری است و به فراخور شعر در هر سطر که لازم باشد منعطف و خواندنی میشود. عمران صلاحی شاعری بود که هر چه را میخواست میتوانست به طنز بکشد. زبان شعر او زبانی رنگین و مستحکم بود. مثلا در شعری با عنوان نیلوفر، ساده و محکم و استوار میآورد:
«نشستند
به هم نگاه کردند
چیزی به هم نگفتند
از تندی نفسها
در خیزاب خموشی
هر چیزی را شنفتند
دو نیلوفر در مهتاب
به هم پیچیدند
شکفتند»
شاعر در این شعر بدون تقلای بی مورد و به کار بردن جملههای باسمهای دو گیاه را توصیف میکند که به هم پیچیدهاند.»
تشخیص در شعر صلاحی به وفور یافت میشود. او به هر آنچه میخواهد جان میبخشد. مثل «کوهستان» در شعر قبل که ابری خونین را به دندان کشید. طنز در آثار صلاحی همیشه ضربه آخر و نهایی و آنچه خواننده انتظارش را دارد، بر پیکره شعر وارد میکند.
صلاحی شاعر یکه و یگانهای است و شعر و زبانش شبیه به هیچ کس نیست.
عمران صلاحی، دهم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه تهران از پدری اردبیلی و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس تهران مهاجرت کرده بودند، متولد شد. وی نوشتن را از مجله توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس سراغ پژوهش در حوزه طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران را با همکاری بیژن اسدیپور منتشر کرد که مجموعهای از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم میسرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد.
صلاحی 11 مهر سال 1385 در گذشت. از میان کتابهای او میتوان به «گریه در آب»،
«قطاری در مه»، «ایستگاه بین راه»، «هفدهم»، «پنجره دن داش گلیر (به زبان ترکی آذربایجانی)، «رویاهای مرد نیلوفری»، «شاید باور نکنید (چاپ سوئد)، «یک لب و هزار خنده»، «حالا حکایت ماست»، «گزینه اشعار»، «آی نسیم سحری»، «ناگاه یک نگاه»، «ملا نصرالدین»، «از گلستان من ببر ورقی»، «باران پنهان»، «هزار و یک آینه»، «آینا کیمی (به زبان ترکی آذربایجانی)، «تفریحات سالم»، «طنز سعدی در گلستان و بوستان»، «زبانبستهها (منتخبی از قصههای حیوانات به نظم)، «عملیات عمرانی»، «خنده سازان و خنده پردازان»، «موسیقی عطر گل سرخ»، «مرا بنام کوچکم صدا کن» اشاره کرد.
مجموعه شعر «آن سوی نقطهچینها» با شمارگان هزار و 100 نسخه و قیمت پنج هزار تومان از سوی نشر ثالث منتشر شده است.
شنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۲ - ۰۸:۲۰
نظر شما